تیموریان

تیمور

امپراتوری تیموری (۸۸۵–۷۴۹ خ/ ۱۵۰۶–۱۳۷۰م) یک امپراتوری ترکی-مغولی با فرهنگ ترکی-ایرانی بود. بنیان‌گذار این دودمان امیر تیمور بود که در قبیلهٔ ترکی-مغولی برلاس به‌دنیا آمد و ادعا می‌کرد نسبش به چنگیز خان می‌رسد. تیمور قلمرویی گسترده و دولتی قدرتمند ایجاد کرد و سرزمین ماوراءالنهر را به اهمیتی رساند که تا آن زمان هیچ‌گاه بدان پایه نرسیده بود. او مرزهای خود را نخست در سرتاسر آسیای میانه و سپس سراسر ماوراءالنهر و خراسان، ایران و بخش‌هایی از امپراتوری عثمانی و هندوستان گسترش داد. از آنجایی که فتوحات تیمور بیشتر از اینکه تسخیر و سلطه باشد، جنبهٔ یورش و هجوم داشت، اغلب این مناطق پس از درگذشت امیر تیمور از تصرف تیموریان خارج شد. با این حال جانشینان تیمور تا اواخر قرن پانزدهم میلادی، بر بخش‌های وسیعی از شرق ایران شامل خراسان بزرگ و سیستان فرمانروایی داشتند.
هنگامی که امپراتوری پهناور تیمور تجزیه شد، دوره‌ای از هرج‌ومرج پیش آمد. به‌محض درگذشت تیمور، ترکان عثمانی و آل جلایر و ترکمانان در صدد تصرف سرزمین‌های از دست‌رفتهٔ خود برآمدند. با این همه، فرزندان تیمور موفق شدند که شمال ایران را کمابیش به‌مدت یک‌سده برای خود نگاه دارند. هرچند آنان با یکدیگر در کشمکش بسیار بودند. سرانجام، شاهرخ تیموری موفق شد که مناقشات اقوام خود را تا حدی رفع، و قدرت و اعتبار حکومت را حفظ کند؛ ولی پس از مرگ او نیز، تصرفاتش به قسمت‌های کوچک‌تر مجزا شد و به‌همین سبب دودمان صفوی و امرای شیبانی آن‌ها را به متصرفات خود پیوست کردند. بااین‌حال، خاندان تیموری از میان نرفت و نوادگان تیمور پس از چندی بستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و امپراتوری بزرگ گورکانیان هند را بنیاد گذاردند.

۱ : تیمور گورکانی


تیمور لنگ

شجاع‌الدین تیمور، مشهور به امیر تیمور گورکانی(۷۱۵–۷۸۳ ه‍.خ / ۷۳۶–۸۰۷ ه‍.ق / ۱۳۳۶–۱۴۰۵ م) فاتح تُرکی-مغولی،نخستین امیر گورکانی (تیموری) و پایه‌گذار این دودمان است، که در بیش‌تر سرزمین‌های آسیای مرکزی و غربی فرمان راند. تیمور به‌عنوان یک فرمانده شکست‌ناپذیر، به‌طور گسترده به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین فاتحان و تاکتیک‌پردازان نظامی درسرتاسر تاریخ شناخته می‌شود.تیمور در زبان ترکی جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکانی»، «تیمور جهانگشا»،«فاتح آسیا» و «صاحبقران» یاد شده است.عمدتاً از وی به‌خاطر فتوحات بی‌رحمانه از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و برای دستاوردهای فرهنگی امپراتوری تیموری یاد می‌شود.

تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کَش ماوراءالنهر بود و در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه‍.ق (۷۱۴ ه‍.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفه‌اش از شاخهٔ «برلاس» فرارود بود، تیمور ادعا می‌کرد، که نسب‌اش به چنگیز خان می‌رسد.
به گفتهٔ ابن عربشاه تاریخ‌نگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنا بر روایات دیگر او در سال ۷۶۴ ه‍.ق (۷۵۱ ه‍.خ) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم، همچنان می‌لنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه‍.ق (۷۵۸ ه‍.خ) آغاز شد. تیمور در سال ۷۸۱ ه‍.ق خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه‍.ق (۷۶۱ ه‍.خ) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد. ارتش تیمور شامل چند قومیت بود و وحشت زیادی از او در سراسر آسیا، آفریقا و اروپا پدید آمده بود. پژوهشگران برآورد می‌کنند که لشکرکشی‌های او باعث مرگ ۱۷ میلیون نفر، یعنی حدود ۵٫۲۳ درصد از جمعیت جهان در آن زمان شده است. در میان تمامی مناطق فتح‌شده توسط او، خوارزم بیشترین آسیب را دید.
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین پارس، بخشی از عراق و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آن‌گاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه‍.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه‍.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگ‌ها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه‍.خ) بایزید عثمانی را به اسارت گرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه‍.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه‍.خ) در ۶۹ سالگی در شهر اُترار (واقع در قزاقستان امروزی) درگذشت. پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر این‌که پیرمحمد جهانگیر جانشین‌اش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد. این اختلافات باعث این شد روز به روز قدرت تیموریان کمتر شود و زمینهٔ انحطاط آنان را فراهم آورد. در نهایت حکومت تیموریان توسط شیبانیان از میان رفت. تیمور، پدربزرگ سلطان، اخترشناس و ریاضی‌دان تیموری، الغ‌بیگ است که از سال ۱۴۱۱ تا ۱۴۴۹ م. بر آسیای مرکزی حکومت می‌کرد. او همچنین از نیاکان بابر، بنیان‌گذار امپراتوری گورکانی است که در دورهٔ خود، تقریباً بر تمام شبه‌قاره هند فرمانروایی می‌کرد.و در مجموع قلمرو تیمور از مرزهای چین تا شام کشیده شده بود و سمرقند پایتختش بود.

میران شاه

میرانشاه

میرزا جلال الدین میرانشاه یا امیرانشاه (۸۱۰–۷۹۹ ق / ۱۴۰۸–۱۳۹۶ م) پسر سوم تیمور در سال ۷۶۹ هـ.ق. به‌دنیا آمد و در عهد پدر به فرمانروائی عراق و آذربایجان و دیاربکر و شام رسید. در اواخر زندگی پدرش، دچار پریشانی مغز شد و با وجود این حال پس از مرگ پدر سه سال سلطنت کرد تا سرانجام در سال ۸۱۰ هـ.ق. در جنگ با سپاه قراقویونلو در حدود آذربایجان به دست قرایوسف ترکمان (۱۳۹۰–۱۴۲۰ م) کشته شد. میرانشاه فرزندان بسیاری داشت و شاهان گورکانی هند همگی از نسل وی می‌باشند.از پسران او به میرزا ابابکر و امیرزاده محمدعمر و خلیل سلطان که از امیران و جانشینان تیمور بود، می‌توان اشاره نمود. همچنین یکی از پسران وی به‌نام میرزا محمد بعدها پدر ابوسعید گورکان و پدر پدربزرگ بابر، مؤسس امپراتوری مغول می‌شود.

میرانشاه

میرزا غیاث الدین جهانگیر

میرزا غیاث‌الدین جهانگیر (مرگ ۷۷۸ قمری، ۱۳۷۶ میلادی) فرزند تیمور لنگ و الجای خاتون آغا است. او از امرای خاندان تیموری بود. تیمور از ۹ همسر خود، صاحب فرزندان متعددی با نوادگان بسیار شد که از میان پسرانش غیاث الدین جهانگیر، فرزند ارشدش بود. وی در اوایل سلطنت تیمور و به سال ۷۷۸ ق (۱۳۷۶ م) درگذشت.تیمور هنگام مرگ، در وصیتی پیرمحمد جهانگیر پسر میرزا جهانگیر را به جانشینی خود برگزید، اما به‌رغم علاقه‌ای که سردارانش نسبت به اجرای واپسین خواست او نشان می‌دادند، مجالی برای اجرای این وصیت پیدا نشد.

۲ :پیر محمد جهانگیر


نماد تیموریان

پیر محمد (زاده ۱۳۷۴ - مرگ ۸۰۹ ق / ۲۲ فوریه ۱۴۰۷) فرزند میرزا جهانگیر و نوه تیمور لنگ از امیران و حکمرانان تیموری بود. وی در پی شورش وزیر خویش پیرعلی تاز کشته شد.

۳ :خلیل سلطان


میرزا خلیل یا خلیل سلطان تیموری (۸۱۴–۸۰۷ ق / ۱۴۱۱–۱۴۰۵ م) فرزند جلال‌الدین میران‌شاه و نوه امیر تیمور گورکانی معروف به تیمور لنگ، از سلاطین و امرای سلسله تیموریان بود. او پادشاهی کامران و خوشگذران بود که علی‌رغم نزاع بین پسران و نوه‌های تیمور بر سر تصاحب حکومت، از ۸۰۷ تا ۸۱۱قبر جای وی بر بخشی از قلمروش حکمراند.

۴ : شاهرخ


شاهرخ تیموری

شاهرخ میرزا (۷۷۹ – ۸۵۰ ه‍.ق/۱۳۷۷–۱۴۴۷ م) نام چهارمین پسر تیمور گورکانی (۷۷۱ – ۸۰۷ ه‍.ق/۱۳۷۰–۱۴۰۵ م) و یکی از جانشینان او و از بزرگ‌ترین پادشاهان تیموری است. شاهرخ میرزا هنرپرور و ادب‌دوست بود و به علم و هنر بسیار علاقه داشت. شورش‌های جدایی طلبانه را فرونشاند و بر آبادانی خراسان‌زمین همت گمارد. او پایتخت خود را از سمرقند به شهر هرات منتقل کرد و آن شهر را مرکز هنرمندان و دانشمندان ساخت. سبک هنری یا مکتب هرات تحت حمایت او و پسرش بایسنقر شکل گرفت.
همسر او گوهرشاد بیگم نیز بناها، مساجد و مدارس بسیاری بنا کرد که مسجد گوهرشاد مشهد و مسجد جامع هرات از آن جمله است.
پس از مرگ تیمور حاکمانی که از ترس حاضر به اطاعت او شده بودند هر کدام علم استقلال برافراشتند. هریک از فرزندان تیمور نیز در گوشه‌ای حکومتی تشکیل دادند. سرانجام شاهرخ با غلبه بر رقبا به‌عنوان جانشین پدر حکومت را در دست گرفت. او برخلاف پدرش مردی آرامش‌طلب بود و به عمران و آبادانی علاقهٔ بسیار داشت. این وضع در زمان جانشینان او نیز کم و بیش ادامه یافت. پس از او پسرش الغ‌بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه‍.ق/۱۴۴۷–۱۴۴۹ م) حکمران امپراتوری تیموری شد.
شاهرخ هم در عالم سیاست و هم مردم‌داری و هنر بسیار خوش درخشید.در سن بیست سالگی یعنی در سال ۷۹۹ ه‍. ق حکمران مستقل خراسان گشت و سکه به‌نام خویش زد و در سن ۳۸ سالگی یعنی سال مرگ تیمور در ۸۰۷ ه‍.ق پادشاهی مستقل بود و در سال‌های ۸۰۹ ه‍.ق مازندران، ۸۱۱ ه‍.ق ماوراءالنهر، ۸۱۷ ه‍.ق فارس، ۸۱۹ ه‍.ق کرمان و در ۸۲۳ ه‍.ق آذربایجان را تصرف کرد و در اواخر سال ۸۲۳ ه‍.ق او را با اسکندر پسر قرایوسف حاکم سابق آذربایجان جنگی دست داد که منجر به فرار اسکندر گشت.
آراامگاه شاهرخ شاهرخ میرزا در سال ۸۳۰ ه‍.ق به‌وسیلهٔ احمد لر در مسجد جامع هرات به وسیلهٔ کارد مورد سوءقصد قرار گرفت ولی از مرگ نجات یافت. در سال ۸۳۲ ه‍.ق دوباره اسکندر به عراق و آذربایجان تجاوز کرد و شاهرخ در صحرای سلماس به جنگ او شتافت و اسکندر نیز بار دیگر فرار کرد.
شاهرخ میرزا ۴۳ سال سلطنت کرد و ۶۹ سال عمر نمود و در تاریخ ۸۵۰ ه‍.ق در شهر ری درگذشت. وی در زمان سلطنت‌اش برای بازسازی خرابی‌ها که پدرش کرده بود کوشش کرد. دیوارهای هرات و مرو را ساخت و به‌آبادی شهرها همت گماشت. شاهرخ پادشاهی بود نیکوکار و اصحاب علم و دانش را گرامی می‌داشت و صنعت‌گران را مورد توجه قرار می‌داد و در زمان وی علم و صنعت رواج یافت. موسیقی‌دان معروف عبدالقادر مراغه‌ای و آوازخوان‌های مشهور یوسف اندکانی، قوام‌الدین معمار و مولانا خلیل نقاش از هنرمندان آن دوره بودند.

بایسنقر

غیاث الدین بایسنقر (تولد ۸۰۲ ه‍.ق/۱۳۹۹م، درگذشت ۸۳۷ ه‍.ق/۱۴۳۳م) از شاهزادگان تیموری، پسر شاهرخ و نوه امیر تیمور گورکانی بود.او شاهزاده و امیری هنرمند و هنرپرور بود و از سیاست‌مداران، حامیان بزرگ هنر، معماری و فرهنگ و از خوشنویسان طراز اول عهد خود به‌شمار می‌رود.
نام کامل او «میرزا غیاث الدین بن شاهرخ بن امیر تیمور» است و به نام‌های بایسنقر میرزا و سلطان بایسنقر بهادر خان نیز شهرت دارد. از آنجایی که چندین نفر از شاهزادگان و امیران تیموری در ایران و گورکانیان هند دارای نام «بایسنقر» یا «بایسنقر میرزا» بوده‌اند، نباید با آنان اشتباه گرفته شود.
شاهنامه بایسنقری در متون تاریخی و ادبی واژه بایسنقر به دو گونه بایسنقر و بایسنغر آمده‌است. بایسنقر کلمه‌ای ترکی (مرکب از بای + سنقر) و سنقور، مرغی شکاری است از جنس چرغ که شنقار نیز گویند. بایسنقر به‌طور عام، نام عده‌ای از شاهزادگان تیموری و غیر تیموری بوده و ظاهراً صحیح آن «بای سنقور» است که «بایسنقر» نوشته می‌شود. جایگاه او در زندگی و پس از مرگ چنان بود که ـ با آنکه به مرتبه ولیعهدی نرسیده بود ـ تاریخ نویسان از وی با عنوان‌ها و لقب‌هایی چون پادشاه، سلطان و ولیعهد یاد کرده‌اند و او را به سبب داشتن منش‌های پسندیده به شیوه‌هایی گزافه‌آمیز ستوده‌اند.
بایسنقر میرزا به زبان فارسی، عربی و ترکی مشرقی، که زبان مادریش بود، کاملاً تسلط داشت. او معرف برجسته فرهنگ اسلامی از نسلی ترک و ایرانی بود که به اهمیت و ارزش او تنها در دهه‌های اخیر و در تحقیقات جدید توجه شده‌است. در متون قدیم و جدید بایسنقر در سایهٔ شخصیت برادرش الغ بیگ قرار گرفته‌است. هر چند اهمیت بایسنقر در تاریخ هنر قطعی است، لیکن خدماتش در زمینه ادبیات فارسی و تاریخ‌نگاری چندان معرفی نشده‌است. او قطعاً یکی از نمایندگان و شاید مهم‌ترین نماینده‌آمیزش فرهنگ ترکی و فارسی در آسیای مرکزی و آسیای غربی (یعنی ایران و ترکیه) در عهد تیموریان به‌شمار می‌رود.
از بایسنقر به عنوان اولین کسی که به دو وجه ملی و دینی، هم‌زمان توجه کرده نام برده می‌شود. در بررسی برنامه‌ریزی مکتب هرات که بیش از همه به همت او و پدرش شاهرخ شکل گرفت، دیده می‌شود که این مکتب همان‌طور که برای هویت بخشی به هنر اسلامی قدم پیش گذاشت، برای شکل‌گیری شاهنامه بایسنقری نیز اقدام کرد. برای شروع این پروژه عظیم کاغذ سازان سمرقندی دعوت شدند تا کاغذ سمرقندی را تولید کنند.

۵ : الغ‌بیگ


الغ‌بیگ

میرزا محمد طارق بن شاهرخ یا میرزا محمد تَراغای بن شاهرخ مشهور به‌نام اُلُغ‌بِیگ (۷۹۵ تا ۸۵۳ هجری قمری / ۷۷۲ تا ۸۲۸ هجری خورشیدی / ۱۳۹۴ تا ۱۴۴۹ میلادی) فرزند شاهرخ و نوهٔ تیمور از پادشاهان تیموری بود. او پادشاهی ستاره‌شناس، ریاضی‌دان و اهل علم و ادب بود. او در عین این‌که پادشاه بوده، کتابش با نام زیج الغ‌بیگ از دقیق‌ترین تقویم‌های اسلامی است. همچنین به افتخار او دهانه الغ‌بیگ در کره ماه در کنار بزرگ‌ترین دانشمندان علم نجوم به نام این پادشاه دانشمند ثبت شده است.
الغ‌بیگ به‌دلیل فعالیت در زمینه‌های ریاضیات و اخترشناسی، با مثلثات و هندسه کروی آشنا بود و به هنر و فرهنگ، علاقه داشت. گمان می‌رود که او به پنج زبان عربی، فارسی، ترکی، مغولی و اندکی چینی صحبت می‌کرد. امپراتوری تیموری در طول حکومت او به اوج فرهنگی و هنری خود و رنسانس تیموری دست یافت. سمرقند را پدرش شاهرخ تسخیر کرد و به الغ‌بیگ داد.
او رصدخانه الغ‌بیگ را در سمرقند بین سال‌های ۱۴۲۴ و ۱۴۲۹ ساخت. دانشمندان آن را یکی از بهترین رصدخانه‌های جهان اسلام در آن زمان و بزرگ‌ترین رصدخانه در آسیای مرکزی می‌دانستند.وی همچنین توسط بسیاری از پژوهشگران، به‌عنوان مهم‌ترین اخترشناس رصدکننده در قرن پانزدهم شناخته می‌شود.او همچنین مدرسه الغ‌بیگ (۱۴۱۷–۱۴۲۰) را در سمرقند و بخارا ساخت و این شهرها را به مراکز فرهنگی و آموزشی در آسیای مرکزی تبدیل کرد.
تخصص علمی الغ‌بیگ با مهارت‌های او در حکم‌رانی، مطابقت نداشت و او در طول سلطنت کوتاه خود، نتوانست قدرت و اقتدار خود را تثبیت کند. در نتیجه، سایر حاکمان از جمله خانوادهٔ او از عدم کنترل او سوءاستفاده کردند و او سرانجام در سال ۸۲۸ خورشیدی توسط پسرش عبداللطیف کشته شد.

تمبر الغ‌بیگ

۶ : عبداللطیف میرزا


عبداللطیف میرزا، (۷۹۹ تا ۱۹ اردیبهشت ۸۲۹ خورشیدی) نتیجۀ‌ امپراتور آسیای مرکزی، تیمور لنگ بود. او سومین پسر الغ بیگ، فرمانروای فرارود بود.
در ابتدا او زیر دست پدرش، حاکم بلخ بود. در پائیز سال ۸۲۸ خورشیدی او به پدرش حمله کرد و او را در دمشق (روستایی در نزدیکی سمرقند) شکست داد و فرمانروا شد. امروزه به او لقب پدرکش داده‌اند، چرا که پدرش را کشت. چند وقت بعد از کشتن پدرش، او برادرش عبدالعزیز را نیز کشت.
در تاریخ ۱۹ اردیبهشت سال ۸۲۹ خورشیدی، یک فرد نامشخص او را قبل از اینکه حاکم فرارود بشود، کشت. مدت حاکمیت وی ۶ ماه بود. پس از او پسرعمویش عبدالله میرزا به حکومت رسید.

۷ : عبدالله میرزا


مدرسه الغ بیگ

عبدالله میرزا (بعد از ۷۸۹ تا ۱۹ خرداد ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری با مدت حکومت کوتاه بود که بر سرزمین‌های میان کشورهای امروزی ایران، هند، افغانستان، پاکستان و مناطق میان‌رودان و قفقاز حکم می‌راند.
عبدالله میرزا یکی از اعضای سلسلهٔ تیموری، پسر نوهٔ تیمور لنگ، نوهٔ شاهرخ و پسر ابراهیم سلطان بود. عبدالله میرزا، فرمانروایی فارس را به‌وسیلهٔ پدربزرگش در دست گرفت. پس از مرگ شاهرخ با حکومت و جانشینی پسرعمویش سلطان محمد پسر بای‌سنقر به خطر افتاد و او مجبور شد که فارس را رها کند. به دلیل این‌که او حامی الغ بیگ بود، در زمان حکومت عبداللطیف میرزا زندانی شد. هنگامی که عبداللطیف کشته شد، او نیز آزاد و فرمانروای سمرقند گشت، عبدالله میرزا مجبور بود که برای این‌که نیروهایی از او محافظت کنند به نیروها پول بپردازد. با این وجود او زیاد محبوبیت نداشت.
در طول سلطنت نسبتاً کوتاه وی، شورش‌هایی از جانب برادر سلطان محمد پسر بای‌سنقر، علاءالدوله میرزا پسر بای‌سنقر رخ داد که او را به‌طور جدی تهدید نکرد، اما روابط علاءالدوله و ابوسعید را بهتر کرد. ابوسعید میرزا با پشتیبانی ابوالخیر خان، عبدالله میرزا را شکست داده و او را اعدام کرد و بدین ترتیب حاکم تیموری این امپراتوری گشت.

۸ :سلطان محمد


محمد میرزا

سلطان محمد، (درگذشته ۸۳۰ خورشیدی) یک حاکم تیموری بود که بر عراق عجم و فارس از سال ۸۲۶ خورشیدی تا هنگام مرگش فرمان می‌راند. او پسر بای‌سنقر میرزا پسر شاهرخ بود.در طول آخرین سالهای حکومت شاهرخ، او حکومت خود را بر لرستان تا مرکز فارس آغاز کرد. بعد از مرگ شاهرخ او یکی از سه حاکم قدرتمند تیموری شد. (همراه با برادر ناتنی‌اش ابوالقاسم بابور از خراسان و عمویش الغ بیگ از فرارود)

۹ :میرزا ابوالقاسم بابر


بابر تیموری

ابوالقاسم بابر گورکانی، (۱۴۲۲–۱۴۵۷ م.)، پسر میرزا بایسنقر و نوه شاهرخ پسر تیمور بود. وی حاکم فارس از ۱۴۴۹ تا ۱۴۵۷ میلادی بود.
بابر یکی از نواده‌های تیمور بود که درگیر مبارزهٔ جانشینی در آخرین سال‌های زندگی شاهرخ بود. وی همراه با خلیل سلطان نوادهٔ دیگر تیمور، خزانهٔ قشون را غارت نموده، سپس خود را به خراسان رسانید. در همان زمان (۱۴۴۸ م.)، الغ بیگ نیز به خراسان حمله کرد و تلاش نمود علاءالدوله را در هرات شکست دهد.
الغ بیگ توانست علاءالدوله را در ترناب شکست دهد و مشهد را تسخیر نماید. در عین حال پسرش میرزا عبداللطیف هرات را فتح نمود. علاءالدوله به جنوب غربی افغانستان کنونی گریخت. الغ بیگ ماوراءالنهر را مهم‌تر شمرده، به آن جا رهسپار گشت ولی بابر در راه برگشت به او حمله کرد و تلفات سنگینی به او وارد آورد.
با خلأ قدرت در خراسان، بابر به سرعت موفق به ضبط و کنترل مشهد و هرات در سال ۱۴۴۹ شد. همراه با الغ بیگ و سلطان محمد که کنترل نواحی مرکزی ایران را به دست آوردند، بابر تبدیل به یکی از سه حاکم تیموری مهم ایران گشت. این توازن قوا به زودی توسط سلطان محمد که به خراسان حمله کرد، بر هم خورد.
مبارزات با سلطان محمد برای بابر با شکست در مشهد در سال ۱۴۵۰ شروع شد و او را متقاعد به صرف نظر کردن از بخش‌هایی از خاک خود نمود. با این حال، وضع بابر به زودی بهبود یافت و موفق به شکست سلطان محمد و متعاقباً زندانی کردن و سپس اعدام وی شد. او سپس به شیراز یورش برد و کنترل زمین‌های سلطان محمد را به دست آورد.
در این مرحله جهانشاه، سلطان قراقویونلوی ترکمن به وفاداری خود به تیموریان پایان داد. او به سرعت قم و ساوه را به محاصره کشید. بابر شروع به یورش به جهانشاه نمود اما به دلیل برتری قاطع اردوی قراقویونلو و توطئه علیه او توسط علاءالدوله مجبور به عقب‌نشینی شد. تا ۱۴۵۲ قراقوینلوها بسیاری از مناطق ایران را از تیموریان گرفتند.
بابر در سال ۱۴۵۴ به ماوراءالنهر که تحت کنترل ابوسعید بود حمله برد. این اقدامی تلافی‌جویانه بود علیه فتح سابق بلخ. او به سرعت سمرقند را به محاصره کشید، با این حال مناقشه بین این دو به زودی به پایان رسید و توافق کردند که رودخانهٔ جیحون را به عنوان مرز قرار دهند. این توافق تا زمان مرگ بابر در ۱۴۵۷ باقی ماند. پس از درگذشت او پسرش میرزا شاه محمود جانشین وی گشت.
در سال ۸۵۶ ه‍.ق. (۱۴۵۲) حدود ۶۵ سال پس از وفات حافظ، شمس الدین محمد یغمایی، وزیر بابر، برای اولین بار عمارتی گنبدی‌شکل بر فراز مقبرهٔ حافظ بنا کرد و در جلو این عمارت، حوض بزرگی ساخت که از آب رکن‌آباد پر می‌شد.

۱۰ :میرزا شاه محمود


تیموریان

میرزا شاه محمود (متولد ۸۲۵ خورشیدی)، یکی از حاکمان تیموری هرات با مدت حکومت اندک بود. او پسر میرزا ابوالقاسم بابر پسر بای‌سنقر پسر شاهرخ پسر تیمور بود. میرزا شاه محمود در سال ۸۳۶ خورشیدی به هنگام مرگ پدرش در سن یازده سالگی جانشین او شد و حاکمیت هرات را بر عهده گرفت. تنها چند هفته‌ی بعد، پسرعمویش ابراهیم پسر علاءالدوله میرزا پسر بای‌سنقر، با شکست دادن او، وی را از هرات اخراج نمود. شاه محمود نتوانست او را فروبنشاند و سه سال بعد (۸۳۹ خورشیدی) فوت کرد.

۱۱ :‌ابراهیم میرزا


ابراهیم میرزا پسر علاءالدوله (درگذشته ۸۳۸ خورشیدی)، فرمانروای تیموری هرات در سدهٔ ۹ خورشیدی (سدهٔ ۱۵ میلادی) بود. او پسر علاءالدوله میرزا پسر بای‌سنقر بود که پس از شکست دادن پسرعموی خردسالش میرزا شاه محمود، به حکومت هرات رسید.ابراهیم پس از مرگ ابوالقاسم بابر در هرات به قدرت رسید، پس از مرگ بابر پسرش میرزا شاه محمود به حکومت رسید، ولی زیرا که او همچنان یک پسر بچهٔ یازده ساله بود، قدرت بسیار کمی داشت. ابراهیم هم حکومت میرزا شاه محمود را سرنگون کرد و از این رو حاکم خراسان شد.

۱۲ : ابوسعید گورکان


ابوسعید گورکانی

اَبوسَعید بن محمد بن میرانشاه بن تیمور یا اَبوسَعیدِ گورَکان یا میرزا سلطان ابوسعید معروف به سلطان ابوسعید گورکانی (حک ۸۵۴–۸۷۳ ه‍.ق/ ۱۴۵۰–۱۴۶۹ م)، پسر میرزا سلطان محمد، نوه میرزا میرانشاه و نبیره امیر تیمور گورکان بود که بر فرارود یا ماوراءالنهر و خراسان حکم می‌راند. ابوسعید پس از شاهرخ دومین سلطان مقتدر از بازماندگان تیمور است که بر قسمت وسیعی از متصرفات تیمور از حدود مغولستان تا عراق و از فرارود تا سیستان و قندهار حکومت می‌کرد و سلطنت را نه به وراثت بلکه به زور شمشیر به دست آورد. او آخرین پادشاه مقتدر خاندان تیموری در ایران محسوب می‌شود.
ابوسعید پادشاهی توانا و با کفایت بود و خود را از گمنامی به سلطنت رسانید و توانست بر خراسان و فرارود و کابل و فارس و عراق و مازندران مسلط شود. او کسی بود که همواره از فرصت‌ها بهره مناسب می‌گرفت. رفتار او با مردم، نسبتاً عادلانه و خوب توصیف شده‌است. سلطان ابوسعید طرفدار تصوف و اهل عرفان بود و مشایخ صوفیه را گرامی می‌داشت.
ابوسعید ۱۴۲۴م در هرات دیده برجهان گشوداز جوانی و ابتدای زندگی او اطلاعات کمی وجود دارد. او شاهزاده‌ای گمنام و پسر میرزا محمدبن میرزا میرانشاه بود و در آغاز، در ملازمت الغ‌بیگ به سر می‌برد. در سال ۸۵۳ ه‍.ق در جنگ میان الغ‌بیگ و پسرش میرزا عبداللطیف به میان طایفهٔ ارغونیان رفت و به کمک آنان سمرقند را محاصره کرد، ولی کاری از پیش نبرد و خود نیز به حبس افتاد. سپس از حبس گریخت و بخارا را به تصرف خود درآورد. پس از بعضی ناکامی‌ها، به شهر یَسی رفت و با کمک ابوالخیرخان (پادشاه اولوس جوجی) شهر سمرقند را تصرف کرد. او همچنین عبدالله میرزا را که حاکم تاشکند و سمرقند بود را شکست داد و حاکم فرارود شد.
در زمان سلطنت ابوالقاسم بابر، همچنان پادشاه سمرقند و فرارود بود و پس از مرگ او در سال ۸۶۱ ه‍.ق هرات و خراسان را تا عراق به تصرف درآورد و فارس و کرمان را نیز فتح کرد.
در میان کشمکش‌های خاندان تیموری برای تصاحب قدرت، سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه‍.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست مستقلاً بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از این رقیبان آسوده‌خاطر شد و تا مدت‌ها از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت.
با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق‌قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر میرزا) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت می‌کرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه‍.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، سپاهیان وی به سبب سرمای زودرس دچار بی‌آذوقگی گردیدند و پراکنده شدند و به سبب این خیانت، ابوسعید اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه‍.ق کشته شد. لشکرکشی به آذربایجان را تنها اشتباه او می‌دانند.
با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده‌سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند اما هیچ‌کدام اقتدار او را نداشتند.

ابوسعید گورکانی

عمر شیخ میرزای دوم

عمر شیخ میرزای دوم (۱۴۵۶ تا ۱۴۹۴ م)، حاکم تیموری دره فرغانه بود. او چهارمین پسر ابوسعید میرزا، امپراتور امپراتوری تیموری در قزاقستان، ازبکستان، شرق ایران و افغانستان بود. همسر اول (همسر اعظم) عمر شیخ، قتلغ نگار خانوم، شاهدخت خانات جغتای و دختر یونس خان مغولستان بود. عمر دارای دو همسر دیگر و سه پسر و پنج دختر از همسرانش بود. پسر بزرگ او بابر (از همسر اولش قتلغ نگار خانوم) بود. دیگر پسرانش از همسران دیگرش جهانگیر میرزای دوم و نصیر میرزا بودند. پسر ارشد وی، بابر، بعدها امپراتوری گورکانی هند را در سال ۱۵۲۵ م بنیان گذاشت و اولین امپراتور مغولی هند شد.

سلطان احمد میرزا

جام تیموری

سلطان احمد میرزا، مسن‌ترین فرزند ابوسعید میرزا بود که با مرگ پدرش به حاکم تیموری سمرقند و بخارا از سال ۸۴۸ تا ۸۷۳ خورشیدی تبدیل شد.

سلطان محمود میرزا

سلطان محمود میرزا (۸۳۲ تا دی ۸۷۳ خورشیدی)، یک شاهزاده تیموری و فرمانروای فرارود به‌مدت ۱ سال و پسر ابوسعید گورکان بود.پدرش در سال ۸۳۸ خورشیدی به حاکمیت حصار و تِرمِز گماشته شد، اما حسین بایقرا با وی دو نبرد بزرگ کرد: در استرآباد جایی که شکست خورد و در چیکمن (سارای) نزدیک اندی‌خود که بازهم شکست خورد. برادر سلطان محمود، عمر شیخ میرزای دوم، صاحب فرزندی به نام بابور می‌شود که دودمان گورکانیان هند را بنیان می‌نهد.سلطان محمود در دی ماه سال ۸۷۳ خورشیدی درگذشت. پسرش میرزا بای‌سونکَر (همان بای‌سنقر) جانشین وی در فرارود شد.

۱۳: یادگار محمد میرزا


نقشه تیموریان

یادگار محمد میرزا (درگذشته ۸۴۹ خورشیدی)، یک فرمانروای تیموری هرات در اختلاف با سلطان حسین میرزا بایقرا برای ۶ هفته از سال ۸۴۹ خورشیدی بود. یادگار محمد پسر سلطان محمد پسر بای‌سنقر بود که پسر شاهرخ محسوب می‌شد. این روابط خانوادگی او باعث شد که اوزون حسن، سلطان کنفدراسیون آق قویونلو، پس از شکست دادن و دستگیر کردن ابوسعید گورکان، یادگار محمد میرزا به حکومت برسد.
بعدها در سال ۸۴۸ خورشیدی، اوزون حسن، یادگار محمد را جانشین وی اعلام کرد و نیروهای تیموری وی را قوی کرد تا بتواند بر خراسان که تحت کنترل سلطان حسین بایقرا بود را به تصرف در بیاورد. هرچند که یادگار محمد در جنگ با بایقرا در شهریور شکست خورد، نیروهای تازه‌ای برای وی از سوی آق قویونلو فرستاده شد. اوزون حسن همچنین دو پسر خود را برای کمک به یادگار محمد اعزام کرد. در نهایت بایقرا مجبور شد هرات را در خرداد ۸۴۹ را ترک کند. اما چون نیروهای یادگار محمد قابل اعتماد نبودند، بایقرا شش هفته بعد هرات را تسخر کرد. یادگار محمد که توسط نیروهای دشمن به اسارت درآمده بود فوراً توسط آنها اعدام گشت. او آخرین فرد از نوادگان شاهرخ میرزا بود که توانست نقش مهمی در سیاست داخلی و خارجی امپراتوری تیموری را ایفا کند.

۱۴ : سلطان حسین بایقرا


حسین بایقرا

سلطان حسین بایقرا (محرم ۸۴۲/می-جون ۱۴۳۸ در هرات - ۱۱ ذی‌الحجه ۹۱۱ ه‍.ق /۴ می ۱۵۰۶ م در روستای بابااِلهی در نزدیکی هرات) پسر امیر منصور پسر بایقرا پسر عمر شیخ پسر تیمور گورکانی و معروف به «خاقان منصور» و معزالسلطنه و ابوالغازی، آخرین سلطان بزرگ از امرای تیموری (فرمانروایی: ۱۵۰۶–۱۴۶۹ م) بود.
سلطان حسین بایقرا در سال ۸۶۱ ه‍. ق که خراسان آشفته شده بود، در شهر مرو به پادشاهی نشست و در ذی‌حجهٔ ۸۶۲ ه‍. ق/۱۴۵۹ میلادی استرآباد را فتح کرد و در سال ۸۷۳ ه‍. ق. /۱۴۶۹ میلادی هرات را تسخیر نمود و در ۸۷۴ با میرزا یادگار محمد جنگید و در اواخر سال ۸۷۵ ه‍. ق. با میرزا سلطان محمود جنگید و تا سال ۹۰۲ه‍. ق در غایت دولت و شوکت حکومت کرد؛ و در سال ۹۱۱ ه‍. ق/۱۵۰۶ م درگذشت.

۱۵ : بدیع الزمان میرزا


بدیع الزمان تیموری

بدیع‌الزمان میرزا (درگذشت ۹۲۰ هـ ق / ۱۵۱۴ م) حاکم تیموری هرات از ۹۱۱ هـ ق/ ۱۵۰۶ م تا ۹۱۲ هـ ق/ ۱۵۰۷ م بود. او پسر سلطان حسین بایقرا، از نوادگان تیمور لنگ، بود.
در ۹۰۲ هـ ق / ۱۴۹۷ م بین بدیع‌الزمان و پدرش نزاع افتاد. سلطان حسین، بدیع‌الزمان را از حکمرانی استرآباد به حکمرانی بلخ ارتقا داده بود ولی محمد مؤمن میرزا، پسر بدیع‌الزمان، را به‌جای او به زمامداری استرآباد منصوب نکرد بلکه پسر دیگر خودش، مظفر حسین میرزا، را به فرماندهی آن شهر گماشت. بدیع‌الزمان از این موضوع برآشفت و علیه پدر شورید. او شکست خورد و پسرش که در هرات زندانی شده بود، در همان حول و حوش به تحریک مادر مظفر حسین اعدام شد. سلطان حسین با پسرش صلح کرد اما تنش بین آن دو حاکم ماند و بدیع‌الزمان در ۹۰۴ هـ ق/ ۱۴۹۹ م هرات را محاصره کرد. سلطان حسین در۱۱ذی الحجه ۹۱۱ هـ ق / ۱۵۰۶ م درگذشت و بدیع‌الزمان مشترکاً با برادرش، مظفر حسین بر تخت سلطنت نشست. چندی نگذشت که رابطهٔ این دو برادر شکرآب شد. در کشاکش این خصومت خانوادگی، ازبک‌ها تحت رهبری محمد خان شیبانی به خراسان تاختند. بابر که برای کمک به سلطان حسین از کابل به هرات شتافته بود، تنها پس از مرگ سلطان به آنجا رسید. اندکی در هرات ماند اما با مشاهدهٔ ضعف و سستی برادران، بدون مواجهه با ازبکان، هرات را ترک کرد. سال بعد(۹۱۳ه‍.ق) ازبکان هرات را تسخیر کردند و به حکومت تیموری پایان دادند. برادران گریختند. بدیع‌الزمان به قندهار و سپس استرآباد رفت تا سپاهی جمع آورد و به مقابله با ازبکان برخیزد اما مظفر حسین در همان زمان در استرآباد درگذشت (۹۱۳)و بدیع‌الزمان که توان مقابله با ازبکان را نداشت به آذربایجان گریخت(۹۱۴). او سپس به دربار شاه اسماعیل صفوی پناه آورد که در آنجا املاکی در اطراف تبریز به او دادند. بدیع‌الزمان میرزا بعد از سه چهار ماه اقامت در دربار شاه اسماعیل به ری فرستاده شد، ولی در سال ۹۱۸ه‍.ق که دوباره خراسان به دست ازبکان افتاد به استرآباد لشکر کشید و از ازبکان شکست خورد و به هند گریخت، ولی در سال بعد در لشکر کشی دوم شاه اسماعیل به خراسان(۹۱۹ه‍.ق) به نزد وی آمد و همراه وی به تبریز رفت و یک سال در شنب غازان تبریز ماند تا اینکه شهر توسط سلطان سلیم اول تصرف شد و در آن موقع به استانبول رفت و به علت شیوع طاعون در ۹۲۰ هـ ق / ۱۵۱۴ م در همان شهر درگذشت.

هنر در دوره تیموری

مسجد گوهرشاد

هنر در دوران تیموریان از جلوه‌های بارز هنر اسلامی در ایران و آسیای مرکزی است. دورهٔ تیموریان ۷۷۱ – ۹۱۱ ه‍.ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقوینلو، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان به‌سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.
تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه نشان می‌داد. از این‌رو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزند او شاهرخ و نوه‌هایش الغ‌بیگ، بایسنقر میرزا و ابراهیم میرزا نیز این سیاست را پی‌گرفتند. هنر نقاشی و خوشنویسی در دوره تیموری به شکوفایی قابل توجهی دست یافت.
فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کرده‌اند.توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و پسر هنرمند و هنرپرورش بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.شاهرخ به همراه پسرش بایسنقر حامی و بانی شکل‌گیری مکتب هرات از سبک‌های مهم هنری در ایران بود و در تحت حمایت او نقاشان، خوشنویسان، تذهیبکاران را در هرات گردآورد تا برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را در خط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود آوردند. کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بودو کتاب‌های پدیدآمده در این دوره شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
بازیل گری معتقد است: "شاید شدت عمل‌های شاهرخ در رعایت شریعت اسلامی بود که او را به حمایت از تهیه کتاب‌هایی به غیر از شعر و داستان‌سرایی وا می‌داشت. از کتاب‌های خطی یافت شده در دوران او معلوم می‌شود که او هرگز بهترین نقاشان را برای کتابخانه خود از هرات و سایر جاها جذب نکرد و از طرف دیگر او حامی بزرگ محققین به‌خصوص مورخینی مانند حافظ ابرو و عبدالرزاق بوده‌است. گفته می‌شود او کتاب جامع‌التواریخ تالیف خواجه رشیدالدین فضل‌الله را که در شرف نابودی بود نجات داد. در کتابخانه او به‌جای خلق آثار جدید بیشتر به تکثیر کتاب‌های قدیمی می‌پرداختند و به نوعی کمیت بر کیفیت می‌چربیده است."
در عهد سلطنت شاهرخ هرات که پایتخت دولتش بود، کانون درخشان هنر و ادب عصر محسوب می‌شد. وجود مولانا قوام الدین شیرازی، آن مهندس معمار نابغه و بی مانند که در آن ایام در هرات، به وی و همسر هنر پرورش گوهر شاد آغا، این فرصت و امکان را می‌داد تا مساجد، مدارس، و ابنیه عالی در قلمرو قدرت خویش بنا کنند. مسجد گوهرشاد در مشهد و در کنار حرم علی بن موسی‌الرضا و مسجد جامع گوهرشاد در هرات، از درخشانترین آثار معماری این عصر، مدیون طرح و تفکر قوام الدین شیرازی و آن ملکه هنر پرور عصر بود، که هنوز همچنان باقی است.

نسب نامه تیموریان

منابع :
سایت ویکی پدیا