سامانیان ;توسعه امنیت ,علم و فرهنگ
سامانیان از اوایل قرن سوم هجری در ماوراءالنهر به قدرت رسیدند و حکومت خود را در آن منطقه بنیان نهادند.
سامانیان سلسلهای با تبار ایرانی بودند که توانستند بعد از طاهریان، امارت خراسان را از آن خود کنند.
مورخان سامانیان را از تبار بهرام چوبین، سردار معروف ساسانیان در عصر خسرو پرویز میدانند. سامانیان مدتی را که در خراسان حکومت کردند، تلاش کردند تا علاوه بر رواج علم و دانش، فرهنگ ایرانی را نیز در قلمرو خود گسترش دهند. سامانیان دستگاه دیوانسالاری خود را بر اساس دستگاه دیوانسالاری ساسانیان بنیان نهادند. در این دوره، امنیت در قلمرو حکومت سامانیان برقرار شد
و همین امر سبب شکوفایی علم و دانش در این دوره شد.

سامانیان که بودند؟
سامانیان سلسلهای منسوب به مردی با تبار دهقان به نام سامان خدات بود که اکثر منابع تاریخی او را از نوادگان بهرام چوبین میدانند. سامان خدات در زمان امویان بر بلخ حکومت میکرد. او به احتمال بسیار بهوسیله اسد بن عبدلله قسری اسلام را پذیرفت. سامان خدات در رسته یاران ابومسلم خراسانی درآمد. بعد از سامان خدات، پسرش اسد روی کار آمد که از طرفداران علی بن عیسی بن ماهان، حاکم خراسان بود. در این زمان، رافع بن لیث در سمرقند شورش کرد و هارونالرشید با نامنظم شدن اوضاع خراسان، هرثمه بن اعین را به رویارویی با رافع فرستاد.
فرزندان اسد بن سامان خدات به نیروهای خلیفه در جهت رفع شورش رافع بن لیث کمک کردند
و خلیفه به پاس تشکر از آنها، امارت چهار شهر را به چهار فرزند اسد داد. خلیفه امارت سمرقند را به نوح، امارت فرغانه را به احمد، امارت شاش و اشروسنه را به یحیی و امارت هرات را به الیاس داد.
با مرگ احمد و یحیی، حکومت آنها به نصر بن احمد رسید.

سامان خدا

سامان خدا، جد سلسله سامانیان که در آغاز امر آئین زرتشتی داشت و مسلمان شد. سامان از نوادگان بهرام چوبین بود. نسبش را سامان خدا سام بن طعام بن هرمزبن بهرام چوبین گفتهاند. او از روشناسان و حاکم بلخ بود. والی خراسان در نیمه سده ۸ میلادی با سامان دوست شد. سامان دین اسلام اختیار کرد از جمله نوادههایش اسمعیل پسر احمد در سالی ۸۹۲ میلادی بعد از مرگ برادرش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانیان را بنیان گذاشت.
اسد بن سامان

اسد بن سامان یکی از پسران سامان خدا، نیای سامانیان بود. پدرش سامان در زمان اسد بن عبدالله القسری حاکم خراسان به اسلام گروید و برای تقرب هرچه بیشتر و خوشامد وی، نام فرزند تازه به دنیا آمدهاش را اسد نهاد. اسد در پیوستن به جنبش ابومسلم خراسانی همراه پدر شد و این نکته از آنجا برداشت میشود که بعدها اسد از جمله نزدیکان حکام خراسان بهشمار میآمدهاست.
هرچند از زندگانی او در عصر خلفای نخستین عباسی مانند منصور، مهدی و هادی اطلاعی نیست،
اما واضح است که در جرگه مقربان حاکم هارونالرشید به نام علی بن عیسی بن ماهان که از سال ۱۸۰ هجری (۷۹۶ میلادی) در
خراسان زمامداری داشته بودهاست.
یحیی بن اسد سامانی

یحیی بن اسد سامانی (؟ – ۲۴۱ ه. ق) یکی از چهار پسر اسد سامانی بود. او و برادرانش به خاطر خدمتی که به خاندان عباسی علیالخصوص مأمون کردند سزاوار تحسیناند. او و برادرانش به خاطر حمایت از مأمون در دفع شورش رافع بن لیث از طرف شخص مأمون پاداش حکومت در شهرهای مختلف را گرفتند و شهری که حکومت در آن به یحیی رسید چاچ (شاش) بود. یحیی در دوران حکومت و فرمانروایی خود زیاد جنب و جوش نداشت و تا آخرین دوران زندگانیش در قلمرو خود بهغایت جلد و ضابط بود. او در سال ۲۴۱ هجری درگذشت و قلمرو فرمانروایی او به برادرش احمد بن اسد سامانی که مردی پارسا و کاربلد بود رسید. در زمان آن شهر کرج به پایتختی انتخاب شد.
احمد بن اسد
احمد بن اسد یکی از حکام سامانیان در سمرقند و فرغانه بود. وی بر قسمتهایی از خراسان و خوارزم نیز مسلط بود.
در سال ۸۱۹ میلادی، فرمانروایی و حاکمیت شهر فرغانه توسط فرماندار خراسان،
غسان بن عباد از طرف خلیفه مأمون، بهعنوان پاداشی برای پشتیبانی از آنان در برابر شورش رافع بن لیث اعطا شد. بهدنبال درگذشت برادرش نوح، که در سمرقند فرمانروایی مینمود، احمد و برادر دیگرش یحیی توسط عبدالله، فرماندار خراسان به حاکمیت آن شهر گمارده شدند. قدرت یحیی بهطور قابل ملاحظهای متعاقباً توسط احمد کاهش یافت، و او بهعنوان حاکمی بدون قدرت تا زمان مرگش یعنی سال ۸۵۵ میلادی فرمانروایی مینمود. نسل یحیی در آینده توسط نسل احمد جایگزین شد. بههنگام مرگ احمد در سال ۸۶۴/۸۶۵ میلادی، او بر اکثریت مناطق فرارود، بخارا و خوارزم حکم میراند. حاکمیت سمرقند به یکی از پسرانش، نصر یکم و حاکمیت چاچ به پسر دیگر، یعقوب رسید.
۱ : نصر اول

نصر یکم سامانی (درگذشتهٔ اوت ۸۹۲ میلادی) بنیانگذار و از امیران سلسلهٔ سامانی بود. پدر او احمد، پدربزرگش اسد و نیای او سامانخدا بود.
اصل وی از خراسان است، از خاندان ایرانی معروفی که نسبش احتمالا به خاندان مهران میرسد.
نیای وی سامان در خدمت ابومسلم خراسانی بود و پس از سامان پسرش اسد جانشین او شد و در عهد خلافت هارونالرشید درگذشت. اسد چهار پسر داشت به نامهای احمد و نوح و یحیی و الیاس. احمد به حکومت فرغانه رسید و نوح بر سمرقند و یحیی بر چاچ و اشروسنه و الیاس بر هرات امارت یافتند. احمد خوشرفتارترین برادران بود و چون به سال ۲۵۰ در فرغانه درگذشت، هفت پسر از او باقی ماند که از آن جمله نصر به جانشینی پدر فرمانروای سمرقند و چاچ و فرغانه شد و خلیفهٔ عباسی المعتمد بالله امارت او را بر ماوراءالنهر به سال ۲۶۱ تأیید کرد. بخارا و غزنه هم به قلمرو او افزوده گشت. وی در سال ۲۷۹ ه.ق درگذشت و برادرش اسماعیل یکم سامانی جانشین وی گشت.
نصر پادشاهی بخرد و متدین و ادیب و شاعر بود.
۲ : اسماعیل بن احمد سامانی (امیر ماضی)

اسماعیل سامانی (شوال 234- صفر 295ق / مه 849 - نوامبر 907م ) ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﺍﻥ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﻭﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺨﺎﺭﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺘﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺩﮐﯽ ﺳﺮﻭﺩﻩﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺩﺍﺭﺩ. ﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﻬﺮﺍﻡ ﭼﻮﺑﯿﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ هویت ایرانی ﺗﻼﺵ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﻤﻮﺩ.
.
او را بنيانگذار اصلی دولت بزرگ سامانيان میدانند. چراکه در داخل ايران امروزی جز آنچه قبلا ياد شده، شهرهاي معتبر ديگري چون اصفهان، كرمان، قزوين و زنجان تا عقبه حلوان را هم جزء متصرفات او شمردهاند.
.
در مُلكداری مردی هوشمند و سياستمدار و در عين حال سختگير بود و «در كار ملك هيچ محابا نكردی» (نرشخى، 127). رسيدگى به كار خلق و دادگری او نيز مشهور است. وی چندان « آثار عدل و سيرت خوب ظاهر كرد » (نرشخى، همانجا) كه در ايام حياتش او را امير عادل لقب دادند و چون درگذشت، همواره او را «امير ماضى» مىخواندند زيرا «مردی عادلِ منصف خدا ترس بود، جوانبخت حقشناس» و آنگاه كه درگذشت، مكتفى خليفه بغداد او را يگانه روزگارش خواند و بر فقدانش افسوسها خورد.
در جنگ نيز جز دليری، جوانمردیها از خود نشان مىداد. و چنان به دليری و كفايت خويش اعتماد داشت كه نمىگذاشت باروی بخارا را كه نگهداريش مالى گزاف بر گردن خلق مىانداخت، مرمت كنند و خود را « باروی بخارا » مىخواند (نرشخى، 48). او به آبادانی شهرها توجه بسیار داشت و در تواریخ به آنها اشاره شده است.
.
با آنكه اسماعيل بيشتر روزگار خود را در جنگها سپری مىكرد، از توجه به دانشمندان هم غافل نبود و خود از امرای دانشمند و اديب عصر به شمار مىآمد.
ﺑﺮﺗﻮﻟﺪ ﺍﺷﭙﻮﻟﺮ ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ :
.
ﺗﻤﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻤﻞ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺸﻮﻕ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻣﺪﻧﻈﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍد.
ﺩﺭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺮﻣﯽﺷﻤﺎﺭﻧﺪ
ﻭ ﺑﻨﺎﯼ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ، ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺩﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ، ﺑﺮﺍﺑﺮ ۲ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﮐﻮﻩ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﭘﺎﺷﯽ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﻗﻠﻪ ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﻢ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻭﯼ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ .

۳ : احمد بن اسماعیل (امیر شهید)
ابو نصر احمد بن اسماعیل سامانی (درگذشت ۶ جمادیالثانی ۳۰۱ / ۱۲ ژانویه ۹۱۴ بخارا)، مشهور به امیر احمد سامانی و امیر شهید، از امیران دودمان سامانی بود. او به مدت بیش از شش سال حکومت کرد.
امیر احمد سامانی طی دوران حکمرانی پدرش اسماعیل سامانی، در ناحیه گرگان والی بود و پس از درگذشت پدرش (۲۹۵–۳۰۱ ق. / ۹۰۷–۹۱۴ م) به فرمانراویی حکومت سامانی رسید.
اولین باری که از احمد سامانی ذکری میشود، در حوالی سال ۹۰۰ م. است که بهعنوان والی گرگان مطرح میشود. به هر حال چون نمیتواند بر ضد جستانیان وارد جنگ شود، بزودی از والیگری کنار گذاشته میشود.
در زمان پدرش، دولت سامانی نه تنها در سغد - محل اولیه حکومت ایشان - حکومت میکرد، بلکه در استان ثروتمند خراسان هم که پس از شکست عمرولیث صفاری (سال ۹۰۱ م / ۲۸۸ ق نزدیک بلخ) بهدست ایشان افتاده بود حکمروایی مینمود. این تسلط تقریباً در تمام قرن دهم میلادی (چهارم ه. ق) ادامه پیدا نمود. اولویتهای درجه اول احمد، تحکیم قدرتش در فرارود و مستحکم نمودن موقعیت ری بهعنوان یک شهر مهم در شمال ایران بود. مکتفی و سپس مقتدر، خلیفگان عباسی نقش او را بهعنوان امیر تأیید کردند. او پس از تثبیت موقعیت بخارا، بسوی ری رفت اما مجبور شد دوباره به شرق سوی سمرقند برگردد تا عمویش اسحاقابن منصور را که برای تاج و تخت فکر و خیال داشت و در صدد شورش بود را دستگیر کند. در ۲۹۶ ق. ۹۰۸–۹۰۹ م. به ری برگشت.
سامانیان پس از تسخیر خراسان توانستند در سیستان فشار بیشتری به بازماندگان صفاری عمرولیث بیاورند. در ۲۹۸ ق / ۹۱۰ م، مقتدر به شکل رسمی احمد را والی سیستان اعلام کرد و برای پایان دادن به حکومت صفاریان تشویقش نمود.احمد سامانی با بهرهگیری از ناسازگاری بین دو شاهزاده صفاری یعنی محمد بن علی بن لیث و معدل بن علی برادرش، لشکری به سرداری حسین بن علی مرورودی به سیستان فرستاد و پس از چندی هم خود با سپاهی از هرات به بُست آمد. امیر سامانی با مقاومت ناچیزی روبرو شد و محمد بن علی لیث را دستگیر نمود، سپس به زَرَنگ پایتخت سیستان تاخت و معدل بن علی لیث را هم اسیر کرد و به بخارا فرستاد و در آنجا برایش کمک ماهیانهای مقرر کرد. در ۲۹۹ ق / ۹۱۱ م، پسرعموی خود یعنی منصور بن اسحاق را به عنوان والی به سیستان فرستاد.
به زودی بالا بردن مالیتها بعلاوه نارضایتی درونی لشکر اشغالگر سامانی به خیزشی ضد سامانی در زرنگ منجر شد.در سال ۳۰۰ ه. ق/۹۱۳ م. منصور مجبور شد به خراسان بگریزد.پس از آن، سامانیان برای دومین بار این ناحیه اشغال کردند. دراصل یکی از رهبران خوارج، به نام محمد بن هرمز معروف به مولی صندلی، ناراضیان سیستان را بر ضد منصور شورانده بود و بهعنوان پشتیبانی از یک پسر ده ساله از خاندان صفاری، در صدد زنده ساختن دوباره حکومت خوارج در سیستان بود. احمد سامانی دگرباره ناگزیر شد سپاهی دیگر به زرنگ گسیل کند که این بار سردار سپاهش حسین مرورودی بود. او ۹ ماه سیستان را محاصره کرد که طی آن با دشواریهای زیادی روبرو شد. سرانجام، فقط با مرگ مولی صندلی موفق به گرفتن زرنگ شد. با آن که حسین مرورودی سیستان را فتح نمود، احمد سامانی حکومت آن جا را که مرورودی حق خود میدانست به سیمجور دواتی (سیمجور دواتدار) داد. با وجود اینکه منصور بن اسحاق در حکومت زرنگ با کفایت نبود، اما با وجود این امیر سامانی بازهم او را به حکومت نیشابور فرستاد، چنانکه پدرش اسحاق نیز مدتی پیش از آن عفو شده و به سمرقند بازگشته بود.
بهجای منصور، سیمجور دواتی، که فرماندهی از غلامان سامانی بود به حکومت سیستان منصوب شد که بلافاصله پس از مرگ احمد سامانی، با نابسامان شدن اوضاع دربار، بدست مردم سیستان سرنگون شد و سیستانیان دوباره فردی از خاندان صفاری را به حکومت رساندند.
اهمیت راهبردی شهر ری برای سامانیان در این نکته بود که در مقابل فرمانروایان علوی گرگان
و طبرستان به عنوان جاپایی عمل کند. اسماعیل ابن احمد سامانی، به عنوان یک فرمانروای اهل سنت معتقد، در سال ۲۸۷ ه.ق / ۹۰۰ م. بر ضد این فرمانروایان لشکرکشی نموده بود و محمد بن زید فرمانروای محلی آن ناحیه را به قتل رسانده بود. بنا به گفته ابن مسکویه، تا سال ۳۰۲ ه. ق/۹۱۴–۹۱۵ م. یعنی تا آخر حکومت احمد سامانی، شورش مردم این نواحی (گرگان و طبرستان) ادامه داشت. شورش مردم ناحیه جنوب دریای خزر، تحت رهبری حسن ابن علی اطروش، معروف به ناصر الکبیر انجام میشد. احمد سامانی برای سرکوب ناصر کبیر، محمد بن علی صعلوک، والی ری را به طبرستان فرستاد که شکست خورد. در نتیجه امیر احمد خود در صدد سرکوبی این شورش برآمد. گفته شده بغیر از سی هزار سوار که در بخارا داشت ده هزار سوار دیگر از نواحی ترکستان تجهیز کرد تا به طبرستان عزیمت کند. هنگام حرکت تهدید کرده بود تا خاک طبرستان را با بخارا برد، اما فرصتی برای اجرای این تهدید پیدا نکرد و هنوز دو منزل از بخارا دور نشده بود که در لشکرگاه، غلامانش او را در خواب سر بریدند (جمادیالثانی ۳۰۱ ق / ژانویه ۹۱۴ م). مدت حکومت او شش سال و چهارماه بود. بسیاری از مورخین می گویند وی مثل پدرش شجاع نبودهاست. تعدادی از پاسداران غلام ترک که محافظ احمد سامانی بودند در کشتن او نقش داشتند. بنا به گفته گردریزی، یک نفر بنام ابوالحسن نصر که منشی بود، عامل اصلی توطئه محسوب میشد، در صورتی که مستوفی میگوید غلامان به این علت بر احمد خشم گرفتند که علما را بر ایشان مقدم میداشت و او را بنا به حسد کشتند. همو میگوید که احمد سامانی استفاده از عربی را بهعنوان زبان دیوانی بجای فارسی دوباره باب کرد، که احتمالاً یک تغییر گذرا بوده. سوای علاقه او به یادگیری و گردهمآوری دانشمندان و شهرتش به عنوان عادل بودن و چیرهدستی در شکار، تصویر شفافی از شخصیت او موجود نیست. نقش تاریخی او واضحاً تثبیت نمودن دستآوردها و فتوحات پدرش بود به نحوی که حکومت سامانی از مشکلات دوران پسرش جان بدر برد. احمد مردی عالمپرور و علمدوست بود و این از وجود دانشمندان و نویسندگان برجستهای که با او ارتباط داشتند پیداست چنانکه محمد بن زکریای رازی دو رساله به درخواست امیر و به نام او نوشته که نشان میدهد با امیر سامانی دوستی داشته
و حتی حدس زدهاند که یکوقت برای معالجه امیر از ری به خراسان رفتهاست.
۴ : نصر بن احمد(امیر سعید)

نصر بن احمد سامانی (۹۱۴–۹۴۳ میلادی) سومین امیر سلسله سامانیان بود که پس از قتل پسرعمویش احمد بن اسماعیل (امیر شهید)، به حکومت رسید. دوران او از نظر توسعه فرهنگی و گسترش نفوذ سامانیان بسیار مهم بود و به دلیل اقداماتش، به «امیر سعید» معروف شد.
زندگینامه نصر بن احمد
ابوالحسن نصر، ملقب به «ابوسیعد» و «ابونصر» سومین و مشهورترین پادشاه سامانی، حدود سال ۹۰۵ میلادی بدنیا آمد. پدرش احمدبن اسماعیل سامانی است. ابوالحسن نصر، هشت ساله بود که بعد از پدرش به پادشاهی رسید و، چون سن او کم بود، اول «ابوعبدالله جیهانی» که از مردان مشهور خاندان جیهانی در بخارا بود، متعهد تربیت و وزارت او شد و بعد هم «ابوالفضل بلعمی» متکفل امور شد، زیرا مردم بخارا، علی رغم مردم ماوراءالنهر، میخواستند که نصر، پادشاه باشد. نصر به شعر و ادب علاقه داشت و مانند پدر و اجدادش اهل دانش بود و در ترویج و توسعه زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کرد و به رودکی شاعر، ارادت زیادی داشت.
دوران حکومت نصر بن احمد
پس از قتل احمد بن اسماعیل در سال ۹۱۳ میلادی، بزرگان دربار سامانی، نصر بن احمد را که تنها هشت سال داشت، بهعنوان امیر جدید برگزیدند. به دلیل سن کم وی، حکومت در ابتدا توسط وزیر او ابوعبدالله جیهانی که از دبیران و دانشمندان آزاداندیش آن روزگار بود انجام میشد.
نصربن احمد از آغاز قرن چهارم هجری بهمدت سیسال در شکوفاترین و پربارترین
و شادترین دوران تاریخ ایران پس از اسلام فرمانروایی کرد. آغاز حکومت او با طغیان مدعیان بسیار همراه بود. اما شجاعت و دلاوری سپهسالار و تدبیر وزیران و مشاوران بزرگ
او جیهانی و ابوالفضل بلعمی، به زودی همه مشکلات را فرونشاند.
مقابله نصر بن احمد با شورش منصور بن اسحاق سامانی

ابوصالح منصور بن اسحاق سامانی و حسین بن علی مرورودی نیز پس از مرگ احمد اسماعیل از دیگر مدعیان حکومت بودند. ابوصالح منصور در همان ابتدا در نیشابور درگذشت. اما حسین مرورودی یاران خود را جمع کرد، با حکومت نصر به مخالفت پرداخت و بر هرات، سیستان و نیشابور مسلط شد.
حکومت سامانی برای مقابله با حسین بن علی مرورودی سپاهی را به فرماندهی احمد بن سهل راهی کرد.
او ابتدا هرات را تسخیر کرد و برادر حسین بن علی، منصور بن علی را مجبور به تسلیم کرد. سپس بهسوی نیشابور رفت، با سپاه حسین بن علی روبهرو شد و آنها را شکست داد.
احمد بن سهل سرانجام حسین بن علی را اسیر کرد و در نیشابور اقامت گزید.
مقابله نصر بن احمد با شورش احمد بن سهل
پس از سرکوب حسین بن علی و اسیر کردن وی، احمد بن سهل شرورش کرد. از سوی دربار سامانی، قراتگین، حاکم گرگان، برای مقابله با او فرستاده شد. زمانی که قراتگین بهسوی نیشابور به راه افتاد، احمد بن سهل از نیشابور به مرو رفت. در همان زمان حمویة بن علی مأمور سرکوب احمد بن سهل شد. حمویة پس از رسیدن به مرو به سران سپاه خود دستور داد که به احمد بن سهل نامه بفرستند و نسبت به او اظهار وفاداری کنند. با این نقشه، احمد بن سهل فریب خورد و از شهر خارج شد. نبرد در منطقهای نزدیک مرورود بهنام حوران درگرفت. سرانجام سپاه احمد بن سهل پراکنده و فراری شد. احمد بن سهل دستگیر شد، به بخارا فرستاده شد و به دستور امیر نصر به زندان افتاد. او در سال ۹۱۹ میلادی از دنیا رفت.
مهم ترین اقدامات نصر بن احمد
۱ : حمایت از علم , فرهنگ زبان پارسی

دوران او آغاز «عصر طلایی سامانیان» بود که در آن، دانشمندان بزرگی، چون رودکی (پدر شعر فارسی)، بلعمی و ابوعلی بلعمی در دربار سامانیان فعالیت میکردند. اولین اشعار فارسی دری در زمان او شکوفا شد و این دوره را نقطه عطفی در تاریخ ادبیات فارسی میدانند.
۲ : گسترش اسلام و نفوذ سامانیان
سامانیان در دوران او نفوذ خود را در ماوراءالنهر، خراسان و سیستان گسترش دادند. او توانست حملات داخلی و شورشها را سرکوب کند و قدرت سامانیان را حفظ کند.
۳ : مقابله با شورش ها و درگیری های داخلی
در دوران حکومتش، برخی فرماندهان ترک و غلامان نظامی شورشهایی به راه انداختند. او توانست بسیاری از آنها را سرکوب کند، اما در پایان حکومتش، این درگیریها به ضعف سامانیان منجر شد.
مشکلات و چالش های حکومت نصر بن احمد
• افزایش نفوذ غلامان ترک در ارتش: در اواخر دوران حکومت او، غلامان ترک نفوذ زیادی در ارتش سامانی پیدا کردند که بعدها باعث تضعیف این سلسله شد.
• اتهام به شیعهگری: برخی درباریان او را به داشتن تمایلات شیعی متهم کردند
و این موضوع باعث درگیریهای داخلی شد.
بخارا در دوران نصر بن احمد
بخارا در دوره فرمانروایی نصر از مراکز مهم فرهنگ و دانش شد. «ثعالبی» این شهر را این گونه توصیف میکند: «بخارا در حکومت سامانیان کانون عظمت و مهد سلطنت و محل تلاقی حکمای دانشمند زمان و آسمان ادب جهان و مجمع دانشمندان دوران به شمار میرفت».
به تدریج نصر بسیاری از دانشمندان و ارباب ادب از جمله شاعر بزرگ «رودکی» را به دربار جلب کرد. زبان فارسی نیروی چندی گرفته بود. در حکومت نصر کتب عربی و فارسی در پایتخت به رشته تحریر در میآمدند. هم چنین یک کتابخانه در بخارا نیز گردآوری شده بود که تحسین دانشمندان را برانگیخته بود.
به نوشته «عوفی» جناب رودکی از دوران کودکی شعر گفتن را آموخت و آوازی قوی داشت و بربط میخواند. به همین خاطر امیر نصر سامانی او را در دربار خود پذیرفته بود. داستانی که «نظامی عروضی» درباره امیرنصر و رودکی در «چهارمقاله» خود میآورد اگر در جزییات درست نباشد نشاندهنده نقش رودکی در نزد امیرنصر و هم چنین در نزد مردمی است که از طریق آنها این داستان به سمع نظامی رسیده است.
داستان «جوی مولیان» که بسیار گفته و شنیده شده است این بوده که امیرنصر زمستان را در «بخارا» و تابستانها را در «سمرقند» به سر میبرده است. الا یک بار که به جای سمرقند به «بادغیس» میرود و این سفر چهار سال طول میکشد. همراهان امیر که از اقامت طولانی خسته شده بودند دست به دامان رودکی میشوند تا بلکه او بتواند امیر را راضی به بازگشت کند. رودکی این شعر را در وصف جوی مولیان برای امیر سرود:
بوی جوی مولیان آید همی •••
بوی یار مهربان آیدهمی
ریگ آموی و درشتی راه او ••••
زیر پایم پرنیان آمد همی.
چون شعر به پایان نرسید امیر پای برهنه تا فرسخها به سوی بخارا دوید.

مرگ نصر بن احمد
در منابع و متون تاریخی درباره آخرین روزهای زندگی امیر نصر و مرگ او اختلافنظر وجود دارد. در کل روشن نیست که امیر نصر مانند پدرش بر اثر توطئه وفات یافته یا بهشکلی طبیعی از دنیا رفته است. برخی از مورخان هم زندگی او را قدیسوار توصیف کردهاند.
وی که حدوداً سیزده ماه مبتلا به بیماری سل بوده، در خانهاش مکانی به نام بیتالعباده ساخته بود تا در آنجا عبادت کند. همچنین ابودلف بهنقل از یاقوت حموی میگوید که نصر از بیست سال پیش زمان مرگش را میدانسته است و هنگامی که زمان مرگش فرا رسیده، از بخارا خارج شده، دستور داده است که مراسم تعزیه خوانی برپا کنند.
محققان دیگری نیز عقیده دارند که توطئه سرداران نظامی و مخالفتشان با امیر نصر، باعث شد او برای مقابله با هر پیشامدی از اداره حکومت کنارهگیری کند. همچنین برخی از مورخان معتقدند که امیر نصر به تحریک فرماندهان نظامی و علمای بخارا، به دستور فرزندش نوح یا با دسیسه غلامان خود به قتل رسیده است.
نصر بن احمد سامانی، با وجود مشکلات سیاسی، دوران طلایی فرهنگ و ادب فارسی را رقم زد. او از دانشمندان و شاعران حمایت کرد و سامانیان را به یکی از مهمترین سلسلههای ایرانی تبدیل کرد.
به دلیل رشد فرهنگی و اقتصادی در زمان او، لقب "امیر سعید" را به او دادند.
۵ : نوح بن نصر ( امیر حمید )

هدی کاشانیان: نوح بن نصر سامانی (۹۴۳–۹۵۴ میلادی) چهارمین امیر سلسله سامانیان بود که پس از مرگ پدرش نصر بن احمد سامانی (امیر سعید) به قدرت رسید. او به دلیل رفتار مهربانانه و سیاستهای عادلانهاش، به «امیر حمید» معروف شد. اما دوران حکومت او با مشکلات داخلی و افزایش نفوذ غلامان ترک همراه بود که در نهایت به ضعف سامانیان انجامید.
زندگینامه نوح بن نصر
نوح بن نصر سامانی در حدود سال ۹۲۲ میلادی در خاندان سامانی متولد شد. او فرزند نصر بن احمد سامانی (امیر سعید) بود که در آن زمان حکومت سامانیان را اداره میکرد. او مانند دیگر شاهزادگان سامانی، از سنین کم تحت آموزش فقها، دانشمندان و مربیان نظامی قرار گرفت. نوح بن نصر در محیطی پر از تحولات سیاسی و فرهنگی بزرگ شد. او از کودکی برای حکومت آماده شد، اما با چالشهای بزرگی مانند نفوذ غلامان ترک و درگیریهای داخلی مواجه شد که تأثیر زیادی بر حکومتش گذاشت.
پادشاهی نوح بن نصر
پس از درگذشت نصر بن احمد سامانی، پسرش نوح بن نصر هنگامی که تنها ۲۱ سال داشت به حکومت رسید. او در ابتدا با چالشهای متعددی از جمله شورشهای داخلی و افزایش قدرت غلامان ترک مواجه شد. با این حال، توانست حکومت خود را تثبیت کند و برای مدتی ثبات و امنیت را به قلمرو سامانیان بازگرداند.
رقیب شیعه مذهب نوح بن نصر
دلیل دیگری که باعث آشفتهتر شدن اوضاع نابسامان امیرنوح شد، سر برآوردن سلسله شیعی مذهب در غرب ایران به نام «آلبویه» بود که بر سر تسلط «ری» و ایران مرکزی با سامانیان در رقابت بود. «رکنالدوله دیلمی» ری را تصرف کرد. «ابوعلیاحمد چغانی» حاکم خراسان و سپهسالار اردو از طرف امیرنوح به جنگ رکنالدوله فرستاد جنگ سختی درگرفت و به علت پیوستن عدهای از سپاهیان ابوعلی به اردوی رکنالدوله، ابوعلی شکست خورد و به نیشابور گریخت. در نیشابور، «وشمگیر زیاری» که به واسطه استیلای حسن فیروزان به گرگان از مقر حکومت خود متواری شده و به امیرنوح پناهنده شده بود و به فرمان امیرنوح ابوعلی چغانی به یاری وشمگیر شتافت و در جنگی که بین حسن فیروزان و ابوعلی درگرفت حسن فیروزان شکست خورد و وشمگیر بر تخت نشست و ابوعلی به نیشابور بازگشت. همزمان امیرنوح به نیشابور رسید و بار دیگر به فرمان وی ابوعلیچغانی جهت جنگ با رکنالدوله راهی ری شد که این بار رکنالدوله شکست خورد و ری به قلمرو سامانیان بازگشت.
شورش ابوعلی چغانی
چغانی که شورشهای مخالفان را فرومینشاند به دلیل سوءسیرت و بدرفتاری با مردم خراسان از مقامش عزل شد و سمت وی به ابراهیم سیمجور واگذاشته شد. ابوعلی از این اقدام امیرنوح بسیار رنجید و تصمیم گرفت بر ضد امیرسامانی قیام کند. او سر به شورش برداشته و مدعی سلطنت نوح شد و توسط برادرش، ری، همدان و شهرهای جبل را تصرف کرد.
ابوعلی عموی امیرنوح، ابواسحاق ابراهیم بن احمد را به شورش خواند و او را با اعلام پشتیبانی خود
برانگیخت که به بخارا رود و آنجا را تصرف کند. در جنگ میان امیرنوح با عمویش امیر شکست خورد و ناچار به سمرقند گریخت «ابراهیم بن سیمجور» و «قراتگین» و بسیاری از سرداران امیرنوح اسیر شدند. به دستور ابوعلیچغانی در بخارا «ابراهیم بن احمد» به امارت برگزیده شد. اما از آنجا که در بخارا توطئهای برای دستگیری ابوعلی چغانی و بستگانش در جریان بود ابوعلی تصمیم گرفت شهر را به آتش بکشد؛ اما به درخواست بزرگان شهر از این کار دست کشید. کمی بعد ابوعلی چغانی امارت را به «ابوجعفر محمد» برادر امیرنوح سپرد و خود به چغانیان بازگشت. پس از آن که ابوعلی چغانی بخارا را ترک کرد برخی از دشمنان ابوعلی با بدگویی از او نظر ابراهیم را نسبت به او تیره کردند. آنها به او گفتند که ابوعلی تنها برای از میان برداشتن امیرنوح با او همکاری کرده و به زودی خود او را نیز از میان برخواهد داشت. در نتیجه ابراهیم پسران سیمجور و قراتگین را آزاد کرد. ابراهیم نمایندهای نزد
امیرنوح فرستاده از او عذرخواهی کردند. امیرنوح به آنها امان داد و خود به بخارا بازگشت.
پیامبر دروغین در دوران نوح بن نصر
بعد از صلح میان ابوعلی و امیر نوح سامانی فردی به نام «متنبی» در قلمرو چغانیان به ادعای نبوت برخاست. «و مردی محتال بود و فریبکار و نیرنگهای بسیار داشت از هر گونه چنان که دست اندر حوض پرآب کردی و در آنجا تشت او پر دینار شدی». بسیاری از مردم به دیدار او میرفتند و به وی گرویدند در این احوال نامهای به ابوعلی از دربار بخارا رسید که «کار آن متنبی را تدارک کن پیامبر سر به کوه گذاشت او را از کوه بیرون کشیدند و سرش را بریدند و توی توبره به خدمت ابوعلی بردند».
اقدامات و اصلاحات نوح
۱: سرکوب شورش های داخلی و تثبیت قدرت
پس از به قدرت رسیدن، با چندین شورش از سوی فرماندهان نظامی و غلامان ترک روبهرو شد. او با تدابیر نظامی و سیاسی، توانست مخالفان را سرکوب کند و قدرت حکومت سامانی را حفظ کند.

۲: حمایت از علم , فرهنگ و زبان پارسی
مانند پدرش، نوح بن نصر نیز حامی دانشمندان، شاعران و فقها بود. در دوران او، ادبیات فارسی و دانش اسلامی شکوفا شد و دربار سامانی همچنان مرکز تجمع دانشمندان بود.
۳ : گسترش نفوذ سامانیان در شرق و ماوراءالنهر
او موفق شد قدرت سامانیان را در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی حفظ کند. مناطق تحت نفوذ سامانیان همچنان از ثبات نسبی برخوردار بودند.
۴ : رفتار عادلانه و مهربانانه با مردم
سیاستهای عادلانه و مردمی او باعث شد که لقب "امیر حمید" (به معنای ستوده و مهربان) به او داده شود. او در میان مردم به بخشندگی و رفتار انسانی شهرت داشت.
چالش ها و مشکلات دوران نوح بن نصر
* افزایش قدرت غلامان ترک
با وجود سرکوب اولیه شورشها، غلامان ترک که در ارتش سامانیان نفوذ داشتند، به تدریج قدرت بیشتری کسب کردند.
این موضوع در نهایت یکی از عوامل سقوط سلسله سامانیان در نسلهای بعدی شد.
* اختلافات داخلی و توطئهها
برخی فرماندهان و درباریان، به ویژه بزرگان دربار سامانی، در تلاش برای کسب قدرت بیشتر بودند.
این اختلافات باعث تضعیف وحدت سیاسی شد.
* فشارهای خلافت عباسی
با وجود استقلال نسبی، سامانیان همچنان تحت تأثیر سیاستهای خلافت عباسی بودند.
مرگ نوح بن نصر
نوح بن نصر سامانی در سال ۹۵۴ میلادی پس از ۱۲ سال حکومت درگذشت. مرگ او به دلیل بیماری سخت و طولانی رخ داد و برخلاف برخی از امیران سامانی، او در نتیجه ترور یا شورش کشته نشد. مرگ نوح بن نصر به دلیل بیماری، نقطهای مهم در تاریخ سامانیان بود. با جانشینی پسر خردسالش، قدرت واقعی به دست غلامان ترک افتاد که در نهایت یکی از عوامل سقوط این سلسله شد.
نتیجهگیری
نوح بن نصر سامانی، با وجود مشکلات سیاسی، حکومت خود را با عدالت و مهربانی اداره کرد.
او به دلیل حمایت از فرهنگ، علم و مردمداری، به «امیر حمید» شهرت یافت. اما در دوران او،
نفوذ غلامان ترک در ارتش افزایش یافت که در نهایت یکی از عوامل تضعیف سامانیان شد.
۶ : عبدالملک بن نوح

هدی کاشانیان: عبدالملک بن نوح سامانی (۹۵۴–۹۶۱ میلادی) پنجمین امیر سلسله سامانیان بود که پس از درگذشت پدرش نوح بن نصر (امیر حمید)، در سنین جوانی به حکومت رسید. او به دلیل سیاستها و عملکردش به «امیر رشید» معروف شد.
زندگینامه عبدالملک بن نوح
عبدالملک بن نوح سامانی در حدود سال ۹۴۲ میلادی در بخارا، پایتخت سامانیان، متولد شد. او فرزند نوح بن نصر سامانی (امیر حمید) بود و در یکی از دورانهای پرشکوه حکومت سامانیان به دنیا آمد. کاخ سامانیان در بخارا، مرکز علم، فرهنگ و سیاست، محل رشد و تربیت او بود. وی از سنین کودکی، در کنار پدرش با امور حکومتی آشنا شد و با درباریان و فرماندهان ترک که در ارتش سامانی نفوذ داشتند، تعامل داشت.
پادشاهی عبدالملک بن نوح
پس از درگذشت نوح بن نصر سامانی (امیر حمید) در سال ۹۵۴ میلادی، فرزندش عبدالملک بن نوح در سن حدود ۱۳ سالگی بهعنوان پنجمین امیر سامانی به تخت نشست. حکومت او در ابتدا تحت نفوذ وزیران و فرماندهان نظامی، بهویژه غلامان ترک قرار داشت که نقش مهمی در امور دربار ایفا میکردند. عبدالملک در شرایطی به قدرت رسید که سامانیان همچنان یکی از حکومتهای قدرتمند شرق ایران و ماوراءالنهر بودند، اما نفوذ غلامان ترک در ارتش و دربار افزایش یافته بود. در دوران او، این غلامان ترک نفوذ بیشتری پیدا کردند و به اصلیترین نیروی نظامی و سیاسی دربار سامانی تبدیل شدند. عبدالملک تلاش کرد اقتدار حکومت را حفظ کند، اما با چالشهای زیادی از سوی فرماندهان نظامی و درباریان مواجه شد.
در این زمان هر کس طمع رسیدن به امارت را داشت. در آغاز فرمانروایی او ابومنصور محمد بن عزیز به مقام وزارت رسید. ابوسعید بکر بن مالک فرغانی که توسط نوح بن نصر به مقام سپهسالاری خراسان انتخاب شده بود در جایگاه خود باقی ماند. او قبل از آنکه بخارا را ترک کند در تثبیت حکومت عبدالملک تلاش کرد و در ۹۵۴ میلادی وارد نیشابور شد. ابوعلی محتاج (چَغانی) که از برکناری و عزل خود ناخشنود بود، در نیشابور خطبه به نام خود خواند. اما پس از آنکه وضعیت خراسان را آشفته دید، به رکنالدوله حسن دیلمی در ری پناه برد و در سال ۹۵۴ میلادی حکومت خراسان را با کمک آل بویه به دست گرفت؛ بنابراین ابوعلی محتاج با لشکرکشی خود نیشابور و شهرهای دیگر خراسان را تحت سلطه خود گرفت.
اما بعد از به امارت رسیدن عبدالملک بن نوح، او توسط سپهسالار خراسان به نام بکر بن مالک شکست خورد و به رکن الدوله در ری پناه برد. رکن الدوله در سال ۹۵۴ میلادی با کمک ابوعلی، گرگان را تصرف کرد و آنجا را تحت سلطه خود گرفت و حسن بن فیروزان تا جاجرم پیشآمد. سرانجام سپاه خراسان مهاجمان را سرکوب کرد و در اول ۹۵۴ میلادی آنان به ری بازگشتند. در آخر ۹۵۴ میلادی ابوعلی محتاج که سامانیان بیم او را داشتند، در اثر بیماری وبا در ری درگذشت. بدون شک مرگ این سپهسالار برای سامانیان خبر خوشی بود.
قتل بکر بن مالک به دستور عبدالملک بن نوح
در سال ۹۵۴ میلادی سامانیان به همراه دو لشکر از خراسان به ری و اصفهان رسیدند. محمد بن ماکان پس از تصرف اصفهان در ۹۵۴ میلادی در جنگی که با ابوالفضل بن العمید داشت به دست او اسیر شد. سپس رکن الدوله با بکر بن مالک مصالحه کرد و با پرداخت سالانه دویست هزار دینار ری و تمام شهرهای جبل را تحت سلطه خود حفظ کرد. اما پس از این مصالحه دربار شهر بخارا از سپهسالار جدید آزرده خاطر شد. پس از مدتی لشکریان به منظور شکایت از بکر نزد عبدالملک رفتند و گفتند که بکر آنان را تحقیر کرده و در تحقق نیازهایشان کوتاهی میکند. اما احتمالاً هنگامی که رکن الدوله تعهد داد که از خلیفه عباسی برای بکر بن مالک هدایا و حکم فرمانروایی دریافت کند این مسئله باعث شد دربار سامانی از بکر بن مالک رنجیده خاطر شود. به همین دلیل زمانی که بکر در ۹۵۶ میلادی به منظور دریافت هدایا از امیر سامانی به بخارا آمد و ادای احترام کرد الپتکین حاجب در دربار امیر بر اساس توطئهای از پیش تعیین شده او را به قتل رساند.
مهم ترین اقدامات عبدالملک بن نوح
۱ : تلاش برای کاهش نفوذ غلامان ترک
او قصد داشت نفوذ بیش از حد فرماندهان نظامی ترک را محدود کند، اما موفق نشد. برخی از این غلامان مانند الپتکین در تصمیمگیریهای حکومتی دخالت میکردند.
۲ : حفظ ثبات در قلمرو سامانیان
او تلاش کرد مرزهای حکومت را حفظ کند و از حملات خارجی جلوگیری کند. درگیریهایی با حکومتهای محلی و شورشیان داخلی داشت، اما کنترل کلی حکومت را حفظ کرد.
۳ : ادامه حمایت از علم و فرهنگ
مانند سایر امیران سامانی، عبدالملک نیز از دانشمندان، شاعران و فقهای اسلامی حمایت کرد. بخارا همچنان مرکز فرهنگی و علمی جهان اسلام باقی ماند.
مرگ عبدالملک بن نوح
در سال ۹۶۱ میلادی، عبدالملک در اثر یک حادثه مرموز در جریان بازی چوگان جان خود را از دست داد. برخی مورخان معتقدند که او عمداً به قتل رسیده است، زیرا دربار او پر از توطئههای سیاسی و دخالت غلامان ترک بود. پس از مرگ او، برادرش منصور بن نوح سامانی به حکومت رسید. در زمان فرمانروایی او خراسان امنیت و آرامش داشت. اما بعد از مرگ عبدالملک آشوب و شورش خراسان را فراگرفت. سرانجام برادرش منصور بن نوح به جای او به سلطنت رسید.
نتیجهگیری
به دلیل سیاستهای قاطعانهاش در برابر غلامان ترک و تلاش برای حفظ استقلال سامانیان،
به «امیر رشید» معروف شد. با این حال، نفوذ بیش از حد فرماندهان ترک و اختلافات داخلی، حکومت او را با بحران مواجه کرد. مرگ او در اوج جوانی باعث شد
که سامانیان بیش از پیش درگیر بیثباتیهای داخلی شوند.
۷ : منصور بن نوح ( امیر سدید)

هدی کاشانیان: منصور بن نوح سامانی) ۹۶۱–۹۷۶میلادی (ششمین امیر سلسله سامانیان بود که پس از مرگ برادرش عبدالملک بن نوح (امیر رشید) به قدرت رسید. او به دلیل سیاستهای مدبرانه و حفظ ثبات حکومت، به «امیر سدید» معروف شد.
زندگینامه منصور بن نوح
منصور بن نوح سامانی در دوران سلطنت پدرش نوح بن نصر (امیر حمید) به دنیا آمد. او در یک محیط سیاسی و فرهنگی پرهیاهو رشد کرد، چرا که دوران پدرش، دوران شکوفایی و قدرت سامانیان بود و سامانیان به یکی از قدرتهای بزرگ ایران و ماوراءالنهر تبدیل شده بودند. منصور در شرایطی رشد کرد که کشور در حال مواجهه با چالشهای داخلی و خارجی بود و دربار سامانیان مملو از رقابتها و نفوذ غلامان ترک بود.
پادشاهی منصور بن نوح
منصور یکم سامانی (ابوصالح منصور بن نوح) معروف به امیر سدید از پادشاهان سامانی بود. بعد از مرگ «امیرعبدالملک سامانی» در سال ۳۵۰ وزیر سامانی «ابوعلی بلعمی» که با الپتگین سپهسالار خراسان دست در دست هم داشتند، نامهای نوشت و درگذشت امیر را اطلاع داد. در واقع وزیر برای جانشین امیر از الپتگین کسب تکلیف کرد. الپتگین در نامه ترجیح داد فرزند جای پدر بنشیند، «پسر به تخت اولیتر از برادر باشد». «ابوعلی بلعمی در حال نامه نوشت سوی الپتگین بدان چه رشید را افتاد و گفت: اگر صواب باشد نشاندن، چون این جواب رفته بود، باز نامه رسید، که سامانیان و حشم برانند که منصور را باید نشاند». اما بزرگان دربار بخارا برادر امیر متوفی، یعنی «منصور بن نوح» را به امارت برداشتند. الپتگین خواست نامه را از نیمه راه بازگرداند قبل از آن که کسی از رای مخالف وی باخبر شود، اما فایدهای نداشت و امیرمنصور و درباریان از نظر او مطلع شده بودند. «چون منصور را به پادشاهی نشاندند، الپتگین از او ناراحت شد و گفت نامهها فقط برای دل خوشی او بوده است».
منصور بن نوح و توجه به علم و دانش
منصور یکم، جانشین عبدالملک، در طی سلطنت پانزده سالهاش به سنت پیشینیان خود به پشتیبانی و پروردن دانشوران و شاعران و مفسران همت گماشت. به فرمان این امیر اهل سنت، که به تفسیر راغب بود، ابوعلی محمدبن عبدالله، از سال ۹۶۳ میلادی به ترجمه تاریخ الامم و الملوک طبری اقدام کرد که این ترجمه به خاطر نکات اضافی که در خود داشت از حالت ترجمه خارج شده و به تاریخ بلعمی مشهور شد.
به فرمان منصور بن نوح سامانی، گروهی از دانشوران اقدام
به ترجمه جامع البیان فی التفسیرالقرآن (تفسیر طبری) به زبان پارسی کردند. از وجوه اهمیت این کتاب، یکی عظمت آن و دیگری شامل بودن بر مقدار فراوانی از واژگان و مفردات فارسی
است که در برابر ترجمه مفردات و ترکیبات قرآن آورده شده است.
عزل الپتگین توسط منصور بن نوح
امیر عبدالرزاق طوسی از طرف امیر به جای الپتگین به سپهسالاری خراسان رسیده بود. در همین زمان در سال ۹۶۱ میلادی الپتگین تصمیم گرفت نیشابور را ترک کند. از بخارا دستور رسید که اجازه گذشتن از جیحون را به الپتگین ندهند و نگذارند او دوباره به نیشابور بازگردد. روی کار آمدن «منصور بن نوح» و کسانی که علیرغم الپتکین جانب نصر بن عبدالملک را رها کرده بودند در حقیقت در حکم اعلان جنگ به الپتکین و قطع ارتباط دربار بخارا با او بود و الپتکین خود زودتر از همه این نکته را درک کرده بود و عازم ترک خراسان شد. اما قبل از آن که حرکت کند امیر سامانی ابومنصور محمدبنعبدالرزاق را سپهسالار خراسان و مامور دفع و دستگیری الپتکین کرد و الپتکین از نیشابور به بلخ رفت و با آن که در آن حدود در تاریخ ۹۶۲ میلادی بر فرستادگان امیرمنصور پیروز شد و باز از راه تخارستان به شهر غزنین رهسپار شد و در آنجا مقیم شد.
مهم ترین اقدامات منصور بن نوح
۱ : تثبیت قدرت و کنترل غلامان ترک
غلامان ترک که در دوران برادرش نفوذ زیادی پیدا کرده بودند، تهدیدی جدی برای حکومت محسوب میشدند. منصور بن نوح موفق شد با سیاستگذاری هوشمندانه، قدرت آنها را کاهش دهد و اقتدار خود را تقویت کند.
۲ : حمایت از علم و فرهنگ
دوران او همچنان شاهد شکوفایی فرهنگی و علمی در قلمرو سامانیان بود. ابو علی سینا (ابن سینا) در همین دوره به دنیا آمد و در جوانی وارد دربار سامانی شد.
۳ : مقابله با تهدیدات خارجی
حکومت سامانیان در این دوره با تهدیدهایی از سوی غزنویان و دیگر نیروهای منطقهای مواجه شد. منصور توانست درگیریها را مدیریت کند و حکومت سامانیان را برای مدتی از خطر سقوط نجات دهد.
۴ : بهبود شرایط اقتصادی و مالی
او اصلاحاتی در سیستم مالیاتی انجام داد و سعی کرد ثبات اقتصادی را در قلمرو سامانیان حفظ کند.
چالش های دوران حکومت منصور بن نوح
ادامه نفوذ غلامان ترک: هرچند او قدرت آنها را محدود کرد، اما این گروه همچنان در ارتش و سیاستهای داخلی تأثیرگذار بودند.
افزایش قدرت سلسله غزنویان: در این دوره، آلپتکین و سبکتکین قدرت بیشتری پیدا کردند که در آینده تهدیدی جدی برای سامانیان شد.
فشارهای داخلی: برخی از امیران محلی و خاندانهای قدرتمند در تلاش بودند تا استقلال بیشتری به دست آورند.
مرگ منصور بن نوح
منصور بن نوح پس از ۱۶ سال حکومت، در سال ۹۷۶ میلادی درگذشت. پس از او، فرزندش نوح بن منصور (نوح دوم) به قدرت رسید که حکومت سامانیان در دوران او رو به ضعف رفت.
۸ :نوح بن منصور(امیر رض )

هدی کاشانیان: نوح بن منصور (۹۷۶–۹۸۳ م) هفتمین و یکی از آخرین امیران برجسته سلسله سامانیان بود. او فرزند منصور بن نوح (امیر سدید) و نوه نوح بن نصر بود. در دوران حکومت او، سامانیان به طور کلی با چالشهای زیادی مواجه شدند که به ضعف تدریجی این سلسله انجامید. به همین دلیل، نوح بن منصور در تاریخ سامانیان بیشتر به عنوان یک امیر که نتوانست از قدرت و شکوه پدرانش محافظت کند، شناخته میشود.
زندگینامه نوح بن منصور
نوح بن منصور (امیر رضی) فرزند منصور بن نوح و نوه نوح بن نصر در دوران حکومتی پر از تحولات سیاسی و اجتماعی به دنیا آمد. او در دوران کودکی شاهد درگیریهای داخلی و چالشهای خارجی بود که در نهایت تأثیرات زیادی بر شکلگیری شخصیت و آیندهاش گذاشت. پدر او یکی از امیران موفق سامانیان بود که در دوره حکومت خود توانست دولت سامانیان را در شرایط سخت سیاسی و نظامی به خوبی هدایت کند. در این محیط، نوح در کنار خاندان سامانی و دربار پر از فرماندهان نظامی و علمای بزرگ رشد کرد. یکی از چالشهایی که نوح در دوران کودکی خود شاهد آن بود، افزایش نفوذ غلامان ترک در دربار سامانیان بود. این امر تاثیر زیادی بر شکلگیری آینده سیاسی او داشت، چرا که در نهایت غلامان ترک به عنوان نیروی قدرتمند در ارتش و دربار به حساب میآمدند و حتی بر تصمیمات حکومتی اثر میگذاشتند.
پادشاهی نوح بن منصور
نوح بن منصور پس از مرگ پدرش منصور بن نوح در سال ۹۷۶ میلادی بهعنوان امیر جدید به قدرت رسید. در زمان به تخت نشستن او، سامانیان در وضعیت پیچیدهای قرار داشتند که از یک سو درگیر خطرات خارجی از سوی غزنویان و از سوی دیگر با مشکلات داخلی ناشی از نفوذ غلامان ترک و شورشهای درباری مواجه بودند. نوح بن منصور در سنین نوجوانی به تخت نشست، و از آنجا که هنوز در سنین جوانی قرار داشت، قدرت واقعی در دست درباریان و فرماندهان نظامی بود. این وضعیت زمینهساز ضعف در مدیریت و اختلافات داخلی شد که بر حکومت او تأثیر منفی گذاشت. نوح سعی کرد قدرت غلامان ترک را محدود کند، اما موفق نشد، زیرا آنها در ارتش و سیاست بیش از حد نفوذ داشتند. خلافت عباسی همچنان از سامانیان حمایت میکرد، اما این حمایت بیشتر جنبه نمادین داشت و سامانیان مجبور بودند با غزنویان و دیگر رقبا بهطور مستقل مقابله کنند.
غزنویان که در آن دوران به قدرت رسیده بودند، به یکی از تهدیدات جدی سامانیان تبدیل شدند.
این تهدیدات، از دوران کودکی نوح در ذهن او نقش بست و در بزرگسالی و زمان حکمرانیاش باعث شد که سامانیان نتوانند مقابلهای موثر با غزنویان داشته باشند. با اینکه نوح سعی کرد غزنویان را مهار کند،
اما قدرت آنها رو به افزایش بود و تهدیدی جدی برای سامانیان محسوب میشد.
ابن سینا بر بالین نوح بن منصور

نقل است امیر نوح سامانی بیمارشد به صورتی که همه ماهیچههایش چنان سخت و سفت شده بود که توان تکان خوردن را از او گرفته بود و توان هیچ حرکتی را نداشت. پزشکانی که به بالینش رفتند از درمان درمانده شده، سپر انداختند. ابن سینای جوان پس از چند آزمایش ریزبینانه دستور داد که آبگیر کاخ امیر را پر از ماهی رعاده (لرزماهی) کنند. امیر را لختکرده در قفس چوبین گذاشت و در میان آبگیر جا داد. به دنبال کهربایی که از ماهی رعاده فرآوری میشد و با تن امیر برخورد میکرد. امیر سراسر از بیماری سفتی ماهیچه رهایی پیدا کرد.
ناگفته نماند که لرزماهی نیروی تولید الکتریستهاش به سی ولت میرسد. ازاین رو پیداست که
ابوعلی سینا یک هزار سال پیش از پیدایش روش درمان با برق و حتی پیش از نوآوری برق به کارگر افتادن آن پی برده بود. امیر نوح بابت این درمان شگفتانگیز میخواست پاداش شایانی به ابن سینای جوان بدهد. در برابر امیر که گفت: «ابو علی هرچه بخواهی میدهم»، ابن سینا پاسخ داد: «تنها پاداش من این باشد
که بگذاری در خواندن کتابهای کتابخانه امیر آزاد باشم».

اقدامات نوح بن منصور
۱ : تلاش برای تقویت سلطنت در برابر تهدیدات خارجی
نوح بن منصور در ابتدای حکومت خود، با غزنویان و دیگر رقبای خارجی، از جمله غلامان ترک در داخل حکومت، درگیر بود. یکی از مهمترین چالشها، تهدیدات غزنویان بود که در این دوران قدرت خود را در شمال شرق ایران و ماوراءالنهر افزایش دادند.
۲ : ضعف در کنترل دربار و نفوذ غلامان ترک
نوح در دوران حکومت خود نتوانست کنترل کاملی بر دربار و غلامان ترک پیدا کند. این موضوع باعث شد تا درباریان و فرماندهان ترک در بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی و نظامی دخالت کنند، که نهایتاً به کاهش قدرت امیران سامانی منجر شد.
۳ : مشکلات اقتصادی و مالی
در دوران حکومت نوح بن منصور، سامانیان با مشکلات اقتصادی بسیاری مواجه شدند که به دلیل ضعف در اداره منابع مالی و همچنین فساد در سیستم حکومتی بود. مالیاتهای سنگین و کمبود منابع مالی بر مردم فشار آورد و نارضایتیها در جامعه افزایش یافت.
چالش ها و بحران ها در دوران حکومت نوح بن منصور
نفوذ غزنویان: سبکتکین از غزنویان که در این دوران قدرت زیادی به دست آورده بود، به تدریج تهدیدی جدی برای سامانیان به شمار میرفت.
رقابتهای داخلی و شورشها: در دربار سامانیان، رقابتهای زیادی میان خاندانهای مختلف درگرفت که توان حکومتداری نوح را کاهش داد. همچنین سرداران و فرماندهان ترک در دربار قدرت زیادی به دست آورده بودند و برای افزایش نفوذ خود، درگیریهایی را برپا میکردند.
شکاف میان امیران محلی: بسیاری از امیران محلی که پیش از این تحت حکومت سامانیان در صلح زندگی میکردند،
به دلیل ضعف در مرکز قدرت، به دنبال استقلال بیشتر شدند.
مرگ نوح بن منصور و پایان حکومت سامانیان
نوح بن منصور در سال ۹۸۳ میلادی درگذشت و پس از مرگ او، حکومت سامانیان در وضعیت بسیار ناپایداری قرار گرفت. پس از درگذشت نوح، امیران محلی و غزنویان به سرعت در راستای تحکیم قدرت خود اقدام کردند، که در نهایت باعث پایان تدریجی سلطنت سامانیان و تقسیم آن به حکومتهای کوچک شد.
نتیجهگیری
نوح بن منصور در دوران حکومت خود با مشکلات زیادی مواجه شد که بیشتر
به ضعفهای داخلی و نفوذ بیش از حد غلامان ترک و رقابتهای درباری بازمیگشت. او نتوانست مانند پدر و پدربزرگش، سامانیان را در برابر تهدیدات خارجی و بحرانهای داخلی مقاوم سازد. به طور کلی، نوح بن منصور بهعنوان یکی از آخرین امیران سلسله سامانیان شناخته میشود که دوره حکومتش به دلیل ضعف در مدیریت سیاسی و اختلالات داخلی،
مسیر زوال سلسله سامانیان را تسریع کرد.
۹ : منصور بن نوح (منصور دوم)
منصور دوم سامانی (منصور بن نوح) (۳۸۹ – ۳۸۷ ه.ق) از پادشاهان سامانی بود. وی، پس از درگذشت پدرش، با حمایت فائق خاصه و یک افسر ترک دیگر به نام بکتوزون به تخت نشست و سرانجام نیز با خیانت همین دو تن از تخت به زیر کشیده شد.
امیر منصور دوم، فرماندهی ارتش نیشابور را به بکتوزون داد؛ ولی سلطان محمود غزنوی که از این موضوع ناراحت بود به امیر نوشت که خراسان را امیر نوح دوم به او داده بوده و اکنون نیز باید در دست او باشد. امیر منصور به او پاسخ فرستاد که بلخ و ترمذ و هرات و غزنه و بُست از آن او باشد و بقیه خراسان را به بگتوزون واگذارد. تلاشهای مسالمتآمیز محمود به جایی نرسید و او به نیشابور لشکر کشیده، بگتوزون گریخته و محمود وارد شهر شد.
در این هنگام، امیر منصور دوم شخصاً از بخارا حرکت کرد تا محمود را از نیشابور براند و چون به سرخس رسید؛ محمود که نمیخواست با او درگیر شود، شهر را رها کرد و در کنار مرورود اردو زد و منتظر تصمیم بعدی امیر منصور و اقدامات بعدی بگتوزون نشست. بگتوزون در سرخس به حضور امیر رسید و چون امیر او را به درستی تحویل نگرفت، احساس کرد که امیر میخواهد خراسان را به محمود بدهد.
در سال ۳۸۹ (قمری) بگتوزون و فایق به توطئه، امیر منصور را بازداشت کردند
و برادر خردسالش عبدالملک را به سلطنت رساندند (۱۹ بهمن ۳۷۷ ه.ش).
۱۰ : عبدالملک بن نوح (عبدالملک دوم)
عبدالملک دوم سامانی (عبدالملک بن نوح) و ملقب به ابوالفوارس از پادشاهان سامانی بود. او پس از برکناری برادرش به دست فایق و بکتوزون بر مسند قدرت تکیه داد. عبدالملک بن نوح آخرین پادشاه سلسله سامانی بود که به قدرت رسید. زمامداری او حدود۹الی۱۰ماه به طول انجامید. سرانجام امیرابوالفوارس عبدالملک بن نوح در حبس فوت کرد.
سالهای واپسین دولت سامانی، این حکومت با مشکلات زیادی روبرو گردید و هر لحظه در انتظار سقوط به سر میبرد و از طرفی حاکمان آخرین این سلسله بسیار ضعیف و ناتوان بودند و بازیچه قدرتهای اطراف قرار میگرفتند. انتخاب امیر، بدست حاکمان محلی افتاده بود و به قدرت رسیدن عبدالملک دوم نیز پیرو همین قاعده بود.[۱]
در جلسهای که بکتوزون (از سرداران صاحب عنوان دربار در زمان منصور بن نوح) در روز چهارشنبه دوازدهم صفر سال۳۸۹قمری که برای مشخص شدن تکلیف محمود غزنوی تشکیل داده بود، منصور دوم را بازداشت کردند و پس از گذشت یک هفته چشمانش را میل داغ نهادند و پس از آن او را به بخارا فرستادند و برادر خردسالش عبدالملک بن نوح را بر تخت امارت نشانده و با وی بیعت نمودند اما ۱۰ ماه بعد توسط قراخانیان دستگیر شد و حکومت سامانی با دستگیری او به پایان رسید.
رخداد های پس از به تخت نشستن عبدالملک دوم
در فوریه ۹۹۹ منصور دوم، بركنار و نابینا شد. عبدالملك دوم سپس از سوی فائق و بکتوزون به جایگاه امیر گماشته شد، همان دو کسی که برادرش را سرنگون کرده بودند و با هم بیشتر قدرت پادشاهی را در دست داشتند. محمود غزنوی سرنگونی منصور دوم را بهانهای کرد برای گرفتن بخشهای گشودهنشده خراسان که هنوز در دست سامانیان بود. ولی بکتوزون و فائق همراه با فرمانروای کوهستان، ابوالقاسم سیمجوری، از سوی محمود غزنوی بسیار نيرومند ارزیابی شدند. از این رو در بهار ۹۹۹ با نگهداشتن بلخ و هرات با آنان آشتی کرد. همپيمانها در پی تاختن به دنبالهٔ لشکر محمود غزنوی آرامش را بر هم زدند. ولی نیروهای محمود غزنوی دستنخورده ماندند و دشمنیها از سر گرفته شد. محمود غزنوی همپیمانها را در نزدیکی مرو شکست داد و به دنبال آن همه سرزمینهای جنوب رود آموی را گرفت. او همچنین وفاداری چغانیان و دیگر قلمروهای کوچک را در شمال آموی که تا آن زمان دستنشاندگان وفادار سامانیان بودند به دست آورد. در این گام، عبدالملک و فائق (که سپس بکتوزون به آنها پيوست) تلاش کردند تا برای تاختن دوباره به محمود غزنوی، شتاب كنند. با این همه، فائق به زودی درگذشت، تقریباً در همان زمان قراخانیان به رهبری ایلک خان به بخارا تاختند. عبدالملک كه بيزاری مردمان خود را بهمراه داشت، در برابر تاختتاز قراخانیان بی کمک ماند. بخارا بی هیچگونه ایستادگی گرفته شد و عبدالملک به اسارت درآمد. در ۲۳ اکتبر ۹۹۹، ایلک خان بدون درگیری به بخارا درآمد و دستور داد عبدالملک را به همراه دیگر کسان دودمان سامانی به اوزگند بفرستند.
۱۱ : ابراهیم بن منصور
ابوابراهیم اسماعیل بن نوح بن منصور بن نصر شناختهشده به منتصر (به معنی پیروز) واپسین شاهزاده سامانی بود که با مرگش در سال ۳۹۵ قمری دودمان سامانیان به انجام کار خود رسید. منتصر برادر کوچکتر عبدالملک سامانی بود.
فرهنگ و اعتقادات سامانیان
سامانیان دارای تسامح و آزادمنشی بودند و به ملل دیگر به دیده احترام مینگریستند.
پیروان ادیان مختلف در دربار سامانیان مشاغل بسیاری داشتند و بهراحتی رفت و آمد میکردند. در دوره سامانیان سختگیریهایی که در دورههای بعد برای ادیان دیگر در نظر گرفته شد، وجود نداشت. آزادی و تسامحی که سامانیان در برخورد با ادیان مختلف داشتند، به آنها کمک کرد تا علم و ادب را در روزگار خود به پیشرفت قابل ملاحظهای برسانند. وزیران دانشمند سامانی در کنار امیران آنها به تشویق علما و ادبای عصر خود پرداختند و محیطی امن و مناسب برای پیشرفت اهداف علمی آنها ایجاد کردند. در این دوره شهرهای بزرگی چون خراسان، به مهد علم و هنر تبدیل شدند و
کرسیهای علمی بسیاری در آنها بر پا شد و محفلهای شعری فراوان نیز در آنها شکل گرفت.
در این دوره در خراسان، مرو، نیشابور، هرات و بلخ، پایگاههای دینی و علمی سر برآوردند. این دوره، یکی از برجستهترین دورههای تاریخی است که علاوه بر مذاهب اسلامی، امکان حیات دیگر مذاهب نیز در آن وجود داشت. وجود تسامح مذهبی امیران سامانی در این دوره سبب شد که فرقههای مختلفی ایجاد شوند و جریانهای مختلف فکری شکل بگیرند.
دین بودا در قلمرو سامانیان وجود داشت. گروههایی از یهودیان نیز
در سرزمین سامانیان میزیستند که مورخان در آثار خود به آنها اشاره کردهاند. بهویژه شمار بیشترین یهودیان را در قلمرو سامانیان در شهر سمرقند، ذکر کردهاند. آیین مسیح در شهرهای ماورالنهر و خراسان، پیروان خود را داشت. با حضور امیر اسماعیل سامانی در شهر طراز و تصرف آن، اهالی این شهر مسلمان شدند و کلیسای بزرگ شهر طراز در ترکستان، تبدیل به مسجد جامع طراز شد.در قلمرو سامانی، ادیان قدیمی چون زرتشتی نیز رواج داشت. این فرقه بیشتر در نواحی جنوبی ایران بودند و طبق گزارش مورخان، تعداد زیادی از آنها
در ماوراءالنهر و سیستان از قلمرو سامانیان دیده میشد.
امیران سامانی بهدلیل تاکید بر رونق علم در قلمرو خود و در دوران قدرت،
آداب و رسوم ایران قدیم را احیا کردند. آنها زبان فارسی را زنده کردند و نظم و نثر علاقه و اهمیت بسیار دادند. در دوره سامانی کتب گرانبهای ادبی و تاریخی چون کلیله و دمنه و تاریخ طبری ترجمه و نوشته شد. دوره سامانیان را میتوان دوره رستاخیز نظم و نثر فارسی قلمداد کرد. در این دوره بود که فارسی دری که از پهلوی ساسانی گرفته شده بود، زبان رسمی دولت سامانیان شد و شاعرانی چون رودکی پدر شعر فارسی، بوشکور بلخی و دقیقی در این دوره از شهرت قابل ملاحظهای برخوردار شدند. فردوسی بهدلیل تحویل شاهنامه در دوره غزنوی، شاعر دوره غزنوی محسوب میشود؛
اما در واقع شاهکار نثر فارسی او، نشات گرفته از دوره سامانی است.
جاذبه های گردشگری به جا ماندخ از دوره سامانی
بخارا از شهرهای خراسان دوره اسلامی است. در این شهر بناهایی باشکوه ساخته شده که از نظر معماری از اهمیت زیادی برخوردار بودند. این بناها تزیینات خاص خود را دارند و در دوره سامانی مورد توجه حکمرانان این سلسله بودهاند. در این دوره بخارا، مرکزی برای تجمع اهل هنر و شاعران بود. در شهر بخارا بناهای زیادی ساخته شد که در دوره مغول بسیاری از آنها با خاک یکسان شد.قصرها و عمارتهای دیوانی بسیاری در دوره سامانیان در خراسان، ساخته شد. استفاده از آجر در تزیین بناها رواج زیادی داشت و جزو مصالح اصلی آنها بود. بهترین نوع تزیین بناهای معماری این دوره را میتوان در مقبره امیر اسماعیل سامانی به وضوح مشاهده کرد. این نوع معماری و تزیینات به کار رفته در آن نشان میدهد که رونق اقتصادی دوره سامانی و رفاهی که در این دوره وجود داشته، تا چه حد بوده است. خراسان بزرگ در این دوره، اوج شکوفایی حکومت سامانی را به تصویر میکشید.
مقبره اسماعیل سامانی

بنای مقبره امیر اسماعیل سامانی در اوایل سده چهارم هجری ساخته شده است. بنای این آرامگاه در شهر بخارا، الگویی برای بسیاری از بناهای بعد از آن شد. این بنا بهصورت چهار گوشه ساخته شد و گنبدی روی آن قرار گرفت. این گنبد از آجر ساخته شده و نگارههای مختلفی روی سطوح داخلی و خارجی آن قرار گرفته است. حواشی بنا قابهایی وجود دارد که با لوزیها و لچکها، تزیین شده است.بنای مقبره امیر اسماعیل سامانی در مرکز شهر بخارا بود. این بنای معروف مربع شکل، اضلاعی ۱۰ متری دارد. مقبره آن یک گنبد نیمکرهای است که چهار گوشه آن، چهار گنبد کوچک، ساخته شده است. گنبد بنا بر بالای چهار گوش با سه کنج، ساخته شده که با شیوه گنبد سازی در معماری دوره اشکانی و ساسانی قابل قیاس است. مقبره اسماعیل سامانی اگرچه بنایی کوچک است، سادگی و موزون بودن بنا و تزیینات داخلی و خارجی آن، این بنا را جزو شاهکارهای معماری صدر اسلام کرده است. ویلسن بنای این مقبره را مرتبط با معماری ایران پیش از اسلام دانسته است.
سفال دوره سامانی

سفال از مهمترین آثار دوره سامانیان است. در دوره سامانی، مراکز ساخت سفال در شهرهای سمرقند و نیشابور وجود داشت. برخی از این سفالها در نیشابور و بخشی دیگر در سمرقند بودند. در سال ۲۸۹ هجری، خراسان و نیشابور به تصرف سامانیان درآمدند و ضمیمه ماوراءالنهر شدند. از ظروف سفالی به دست آمده از این دوره، میتوان به ظروف سیاه و سفید نوشته داری که از مرو به دست آمده، اشاره کرد. از تزییناتی که بین هر یک از این آیات، مشترک است میتوان به طرحهای تزیینی با رنگهای ارغوانی، قرمز و سبز با زمینه سفید اشاره کرد که دارای نوشتههایی با خطوط عربی و گیاهی بودند.ظرفهای سفالی بازمانده از نیشابور دوره سامانی با نقوش پرندگان، عناصر انسانی، حیوانات و کتیبههایی که با خطوط کوفی تزیین شده بودند با رنگهای گوناگون نقاشی شده است. این رنگها در سفالهای نیشابور با داشتن عناصر تزیینی، تمام سطوح ظروف را میپوشانند.
کتابخانه های سامانیان
دوره سامانی بهدلیل رواج علم و پرورش دانشمندان مختلف، کتابخانههای زیادی ساخته شد که منابع غنی از کتابهای علمی به شمار میرفتند. ابوعلی سینا در آثار خود از کتابخانههایی که در دوره نوح بن منصور سامانی، وجود داشت و ابن سینا از آنها بهره برد، توصیفاتی کرده است که بخشی از آن چنین است:
وارد سرایی بزرگ شدم که اتاقهای آن زیاد بوردند، در هر اتاق، صندوقهایی از کتاب وجود داشت که روی هم جمع شده بودند. در اتاقهای آنها کتابهایی با موضوع عربی، فقه و شعر وجود داشت. هر یک از اتاقها، کتابهای مربوط به علمی خاص را در خود گرد آورده بودند. در کتابخانه فهرستی وجود داشت که از طریق آن، کتابهایی که نیاز داشتم میدیدم. در این کتابخانه کتابهایی بود که بسیاری از مردم نمیشناختند و حتی من، پیش از این، نامی از آنها نشنیده بودم. این کتابها را مطالعه کردم و از آنها استفاده کردم و ارزش هر مولف را در کتابی که تالیف کرده بود، دیدم.
دوره سامانی یکی از درخشانترین دورههای اسلامی در ایران محسوب میشود.
در این دوره بهدلیل ایجاد امنیت و آرامش در قلمرو سامانی توسط امیران این سلسله، علم و دانش پیشرفت قابل ملاحظهای داشت. اگرچه تقریبا تمامی دوره سامانی، از لحاظ اقتصادی و فرهنگی عظمت داشت؛ اما مورخان دوره نصر بن احمد سامانی را دوره طلایی این حکومت، گزارش کردهاند.
شما هم نظر خود را در مورد حکومت سامانیان با کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.

کلام آخر
ما امروز در این وبلاگ در مورد سلسله سامانیان صحبت کردیم . امیدوارم که مورد پسند شما قرار گرفته باشد.
منابع ما :
سایت کجارو به نشانی : kojoro
سایت اقتصاد۲۴ به نشانی :eghtesaad24
سایت ویکی فقه به نشانی : fa.wikifeqh
سایت عصر ایران به نشانی : asriran
سایت طرفداری به نشانی : tarafdari
سایت ویکی پدیا