ایلخانیان

امپراتوری ایلخانی یا ایلخانان،
نام دودمانی از مغولها است که از سال ۶۵۴ تا ۷۵۶ ه.ق (۱۲۵۶ تا ۱۳۵۶ میلادی) به مدت حدود ۱۰۰ سال بر سرزمین ایران حکومت کردند.
دولت ایلخانی بهطور رسمی با نام، ایرانزمین یا بهصورت سادهتر ایران شناخته میشد.
سپاهیان چنگیزخان نخستین بار در سال
۶۱۶ ه.ق (۱۲۱۹ میلادی) به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان در سال ۶۲۴ ه.ق (۱۲۲۷ میلادی) به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. خانات از بخش جنوب غربی امپراتوری مغول تأسیس شد. در سال ۶۴۸ ه.ق (۱۲۵۱ میلادی)، منگوقاآن پسر تولی خان و نوه چنگیز خان (خاقان امپراتوری مغول) بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و قوبلای به ترتیب بر ایران و چین پیروزیهای مغولها را تحکیم و تکمیل کند. هولاکو با فتح ایران دودمان ایلخانان را در ایران و قوبلای با فتح چین دودمان یوآن را در چین را بنیان نهادند. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیهای الموت و انقراض خلافت عباسی را در پی داشت. ایلخانان در ابتدا پیرو آئین شمنی بودند، سپس به مسیحیت نسطوری گرویدند، اما از دوران غازان خان در سال ۱۲۹۵ میلادی، به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان، خود را سلطان نامیده و نامهای اسلامی برگزیدند. در دهه ۱۳۳۰ میلادی، دودمان ایلخانان توسط بیماری طاعون سیاه ویران شد. آخرین خان آن ابوسعید بهادرخان در سال ۱۳۳۵ میلادی درگذشت و پس از آن خانات از هم پاشید. فرمانروایان ایلخانی، گرچه اصالتی غیرایرانی داشتند، سعی کردند با گره زدن خود به گذشته ایران، اقتدارشان را گسترش دهند و مورخانی را به خدمت گرفتند تا مغولها را به عنوان وارثان ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) معرفی کنند. سرزمین آنها، شامل کشورهای ایران، جمهوری آذربایجان و ترکیه است. ایلخانان در بزرگترین حدّ خود، بخشهایی از کشورهای چین، عراق، سوریه، ارمنستان، گرجستان،
افغانستان، ترکمنستان، پاکستان، داغستان و تاجیکستان امروزی را نیز شامل میشد.
۱ : چنگیزخان مغول

چنگیز خان (با نام تولد تموچین؛ پیرامون ۱۱۶۲ – ۲۵ اوت ۱۲۲۷) بنیانگذار و نخستین خان امپراتوری مغول بود که از ۱۲۰۶ تا هنگام مرگش در ۱۲۲۷ حکومت کرد؛ امپراتوری مغول بعدها به بزرگترین امپراتوری به هم پیوسته جهان در تاریخ تبدیل شد. چنگیز خان به عنوان بنیانگذار امپراتوری عظیم مغول؛ به طور گسترده به عنوان یکی از بزرگترین فاتحان و رهبران نظامی درسرتاسر تاریخ قلمداد میشود.او که بخش اعظم عمر خود را به متحدسازی قبایل مغول گذرانده بود، پس از آن مجموعهای از لشکرکشیهایی را به راه انداخت و بر بخشهای وسیعی از شرق، مرکز و غرب قاره آسیا چیرگی یافت.
چنگیزخان مغول با نام «تموچین» و بین سالهای ۱۱۵۵ تا ۱۱۶۷ میلادی متولد شد. او بزرگترین فرزند یسوکای بهادر، رئیس مغول طایفه بورجیگین؛ و هوئلون، زنی از اولخونودها، بود. یسوکای زمانی که تموچین هشت ساله بود درگذشت و خانوادهٔ او توسط قبیله خود در دشتهای مغولستان منزوی و به حال خود رها شدند. تموچین به تدریج پیروان کوچکی گرد خود جمع کرد. دوستان او جاموقا و طغرل، دو تن دیگر از سران مغول، در ظهور چنگیز خان او را یاری کردند. به دلیل ماهیت نامنظم منابع، این دوره از زندگی تموچین شناخته شده نیست. او ممکن است مدتی را به عنوان خدمتگزار دودمان جین (۱۲۳۴–۱۱۱۵) گذرانده باشد. اتحاد با جاموقا و طغرل در اوایل قرن سیزدهم بهطور کامل شکست خورد، اما تموچین توانست هر دو را شکست دهد و ادعای حاکمیت انحصاری قبایل مغول را داشته باشد. او در سال ۱۲۰۶ در قورولتای رسماً عنوان چنگیز خان را پذیرفت.
با متحد شدن کامل قبایل دشتهای مغولستان، چنگیزخان به سراغ فتح مناطق دیگر رفت. او در سال ۱۲۱۱ شیای باختری را دستنشانده خود کرد و سپس در ۱۲۱۴ به سلسلهٔ جین در شمال چین حمله و امپراتور زونگ جین را مجبور به ترک نیمه شمالی پادشاهی خود کرد. الحاق خانات قراختاییان در سال ۱۲۱۸، به چنگیز اجازه داد تا سال بعد حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان را رهبری کند. مغولان مهاجم، دولت خوارزمشاهیان را سرنگون و ماوراءالنهر و خراسان را ویران کردند و لشکریان او تا گرجستان و روس کییف پیش رفتند. چنگیزخان در سال ۱۲۲۷ هنگام محاصره شورشیان غربی شیا درگذشت. پسر سوم و وارث او اوگتای خان دو سال بعد به خاقانی رسید.
چنگیز خان همچنان چهرهٔ بحثبرانگیزی است. او در نزد پیروانش سخاوتمند
و بهشدت وفادار بود، اما در برابر دشمنانش بیرحم بود. لشکرکشیهای مغول که توسط چنگیز خان آغاز شد، شاهد ویرانی و میلیونها کشته در مناطقی بود که آنها فتح کردند. ارتش مغول که او ساخته بود به دلیل راهبردهای نظامیاش شهرت داشت و امپراتوری چنگیز بر شایستهسالاری استوار بود. چنگیز خان همچنین یاسا را مدون، تحمل مذهبی را ترویج و تجارت در سراسر اوراسیا را از طریق «صلح مغولی» تشویق کرد. او در روسیه و جهان اسلام بهعنوان یک ظالم عقبماندهٔ وحشی به یاد ماندهاست، در حالی که میراث او در مطالعات اخیر غرب دستخوش بازنگری چشمگیری شدهاست. او پس از مرگ در مغولستان به ایزدی رسید.
مغولان مدرن او را پدر بنیانگذار ملت خود میشناسند.
۲ : تولی خان

تولیخان یا تولویخان، پسر چهارم چنگیزخان که از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود و در دلاوری و قلعه گشایی و سپاهیگری مانند نداشت. هیچیک از پسران و برادران چنگیز مانند وی لشکرکشی و فتوحات نکردهاند. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعیین کند اما بعد نظرش تغییر کرد و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است. تولی در بیشتر اوقات ملازم چنگیزخان بود و او همواره با وی مشورت میکرد.
طی دوران به قدرت رسیدن چنگیزخان، تولوی نسبت به برادران بزرگترش جوجی، جغتای و اوگتای، کمتر کنشگر بود، اما زمانی که به بزرگسالی رسید بهترین جنگجوی این چهار نفر به حساب میآمد. او طی نخستین حمله به چینِ کین (۱۲۱۱–۱۲۱۵) لشکرهای امپراتوری مغول را فرماندهی کرد و فتوحات و خدمات ممتاز او در حمله به ایران اعتبار و جایگاه او را مستحکم نمود.پس از سقوط شهرهای ماوراءالنهر در سال ۱۲۲۰، چنگیزخان در اوایل سال بعد تولوی را اعزام کرد تا مردمان سرزمین خراسان را که سر به شورش برداشته بودند سرکوب کرده تحت سلطه قرار دهد. تولوی فرامین پدر را با کارایی بیرحمانهای به اجرا درآورد و به شهرهای بزرگ مرو، نیشابور و هرات حمله کرده و شهرهای بسیار دیگری را با خاک یکسان کرد. رویدادنگاران سدههای میانی بر این باورند در قتلعامهایی که او در نیشابور و مرو به راه انداخت، بیش از سه میلیون نفر کشته شدند. گرچه این شمار از سوی تاریخنگاران مدرن گزافهگویی دانسته میشوند، اما به هر حال اینها شواهدی از بیرحمی غیرعادی تولوی در برخورد با ملل مغلوب هستند.
چون چنگیزخان به سال ۱۲۲۷ میلادی در مغولستان درگذشت و شاهزادگان
هریک به مقام خود رفتند تولی در یورت اصلی که تختگاه چنگیزخان بود بماند تا آنکه قوریلتای (مجلس بزرگ) دایر شد و برادر بزرگترش اوگتای را به قاآنی برداشتند. پس از آن به دستور اوگتای قاآن تولوی به چین لشکر کشید و سپاهیان التان خان را شکست داد و از رودخانه یانگتسه که تا آن زمان هیچکس از آن نگذشته بود گذشت و به برادرش پیوست.تولی در زمان قاآنی اوگتای درگذشت و از جمله فرزندان او منکوقاآن و هولاگوخان و قوبیلای قاآن و اریق بوقا بودند. سرقویتی بیگی زن تولویخان را زنی بسیار خردمند گفتهاند، این زن خردمند و شایسته بود که فرزندان خود را جنگجو و کاردان تربیت کرد و چنان با قدرت عظیم و نفوذ بسیارش زمام امور را در دست گرفت که
پس از مرگ گیوگ خان، سلطنت به طور قانونی به پسرش منکوقاآن تعلق گرفت.
۳ :هلاکوخان

هولاکوخان (پیرامون ۱۲۱۷ – ۸ فوریه ۱۲۶۵) بنیانگذار و اولین فرمانروای امپراتوری ایلخانی بود که بر بخش بزرگی از غرب آسیا چیره شد.او فرزند تولوی و شاهدخت قبیلهٔ کرائیت، یعنی سرقویتی بیگی و همچنین نوهٔ چنگیز خان و برادر اریق بوقا، منگوقاآن و قوبلای خان بود.
هولاکو پس از این که برادرش منگوقاآن به مقام قاآنی یعنی خان بزرگ
دستور یافت به سوی ایران حرکت کند و طبق دستور اولین کار هولاکو نابودی اسماعیلیان به رهبری رکن الدین خورشاه بود. در سال ۶۵۴ ه.ق و بعد از آن به جنگ خلافت عباسی رفت و آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله را کشت. در سال ۶۵۶ ه.ق و با این کار خلافت عباسی پس از پنج سده از بین رفت. بعد از آن هولاکو خان آماده نبرد با مملوکان مصر شد که در واقع آخرین مانع و آخرین دشمن مغولان بود و آخرین جایی هم بود که طبق دستور منگوقاآن، هولاکو خان باید تصرف میکرد. هولاکو خان در حال لشکرکشی به مصر بود که خبر درگذشت برادرش منگوقاآن را شنید و پسر بزرگش اباقا را با تعدادی سپاه در مراغه به نیابت خود گذاشت و سایر سپاه را هم به رهبری فرمانده بزرگش قربقا به جنگ مملوکان مصر فرستاد. قربقا در نبرد عین جالوت از سیف الدین قطز فرمانروای ترکتبار مصر شکست خورد و کشته شد و با این شکست برای همیشه پیشرفت مغولان در غرب متوقف شد. هولاکو خان بعد از این که برادر دیگرش قوبلای جانشین منگوقاآن شد، به ایران بازگشت و برادرش قوبلای، حکم تمام مناطقی را که هولاکو تصرف کرده بود، با لقب ایلخانی برای هولاکو خان فرستاد و هولاکو خان هم مراغه
را به عنوان پایتختش برگزید و امپراتوری ایلخانان را بنیان گذاشت.
۴ : اباقا خان

اباقا خان (درگذشتهٔ ذیحجه ۶۸۰ (قمری) در همدان) فرزند و جانشین هلاکو خان و دومین پادشاه از سلسله ایلخانان ایران است. جنگهای داخلی بین مغولان و درگیری بین ایلخانان ایران و همسایگان مغول شمالی شان یعنی اردوی زرین در زمان اباقا شدت یافت. سرانجام اباقا توانست در سال ۶۶۸ ه.ق. /۱۲۷۰ م. با شکست دادن همسایگان شمالی آرامش را به مرزهای شمال شرقی ایران بازگرداند. در دهه بعدی او متوجه مرزهای غربی شد، در این زمان سلاجقه روم به عنوان متحدان مغولها بر آسیای صغیر حکم میراندند، در سال ۶۷۴ ه.ق. /۱۲۷۶ م. اداره حکومت در دست وزیر سلطان سلجوقی معینالدین سلیمان معروف به پروانه بود، بیبرس سلطان مملوک مصر بر لشکر مغول مستقر در آسیای صغیر تاخت و شمار زیادی از مغولان را بکشت و پس از این یورش به مرزهای قبلی خود بازگشت. ایلخان مغول، اباقا، در تبریز از واقعه خبردار شد و
در حال رهسپار آسیای صغیر شد و در رزمگاه بر انبوه کشتگان مغول بگریست.
ایلخان تا سال ۶۸۰ ه.ق. /۱۲۸۱ م. در تدارک حمله به سوریه و مصر بود،
او جهت جلب حمایت پاپ و ادوارد اول پادشاه انگلستان در جنگ برابر دشمن مشترک با آنان نوشت و خواند داشت اما نتوانست حمایت آنان را جلب نماید. سرانجام در سال ۶۸۰ ه.ق. /۱۲۸۱ م. به مملوک حمله کرد. در این نبرد پادشاه ارمنستان نیروهایی به کمک اباقا فرستاد. در نزدیکی حمص جنگ با مصریان درگرفت و علیرغم پیروزیهای اولیه در نهایت سپاه مغول به سختی شکست خورد. اباقا که خود شخصاً در این نبرد حضور نداشت با شنیدن خبر بیاشفت و وعده داد مسئولان این شکست را بازخواست خواهد کرد و سپس خود به تلافی این شکست خواهد رفت، اما هرگز نتوانست به این وعده خود وفا کند چرا که در سال ششم ذیالحجه ۶۸۰ ه.ق. /۱۲۸۲ م. در همدان درگذشت.
وی را در جزیره شاهی در کنار پدرش به خاک سپردند.
۵ : احمد تگودار

سلطان احمد تگودار پس از پدرش هولاکوخان و برادرش اباقا سومین پادشاه سلسلۀ ایلخانان ایران بود. او در ابتدا یک مسیحی نسطوری بود اما بعداً به دین اسلام (مذهب تسنن) گروید، خود را احمد نامید و به سنت پادشاهان مسلمان خود را سلطان نامید. او برخلاف اخلافش و نیز برخلاف رای و نظر امیران و بزرگان مغول دشمنی و جنگ با مملوکان مصر را ادامه نداد و برای سلطان مملوک پیام دوستی فرستاد. همین کار باعث تضعیف جایگاه او نزد بزرگان مغول شد. ارغون فرزند اباقا که از ابتدا مدعی جدی تاج و تخت ایلخانی بود دست به شورش نهاد و با پشتیبانی امرا و بزرگان مغول تگودار را به زیرآورد و برتخت او نشست و تگودار که پیشتر در راه تثبیت قدرتش یکی از شاهزادگان مغول به نام قونقورتای را به قتل رسانده بود، به همین جرم محاکمه و در بیست و ششم جمادیالاول ۶۸۳ ه.ق /۱۲۸۴ م. با شکستن کمرش اعدام شد. این نوع اعدام برای ریخته نشدن خون بزرگان مغول انجام میشده است.
۶ : ارغون خان

ارغون خان چهارمین فرمانروای امپراتوری ایلخانی مغول در ایران بوده است. او پسر اباقا خان و برادر زاده سلطان احمد تگودار بود . در دوران ارغون خان روابط خارجی بین او و سایر کشورهای مهم شرق و غرب برقرار بود و هیچ جنگ بزرگی نیز بین ایلخانان و کشورهای دیگر رخ نداد. ارغون خان مانند ایلخانان قبلی احترام زیادی برای قوبلای خان قائل بود و او را نسبت به خویشتن آقا و بزرگ میشناخت.
۷ : گیخاتو خان

گیخاتو خان برادر ارغون خان و پنجمین شاه ایلخانان مغول در ایران بود. ارغونخان هنگام به پادشاهی رسیدن حکومت بغداد را به بایدو خان نوادهٔ هولاکو واگذاشت و حکومت روم را به برادر خود گیخاتو سپرد، پس از مرگ ارغونخان، گیخاتو در رجب ۶۹۰ قمری به سلطنت رسید. در همان آغاز فرمانروایی با شورش ترکمانان روم به رهبری عثمان یکم بر ضد مغولان آنجا مواجه شد و خود برای رفع آن شورش، لشکر به روم برد و آن فتنه را فرونشاند. وزارت خود را به صدرالدین زنجانی داد و او را صدرجهان لقب داد و قدرت فوقالعادهای به او تفویض کرد؛ حتی در عزل و نصب شاهزادگان و امراء.
گیخاتو بعد از نیل به فرمانروایی اوقات خود را به کلی به عیش و عشرت سپرد.
بوالهوسی و ولخرجی او موجب شد که خزانه تهی شود و ناچار به تدبیر و تشویق صدرجهان به نشر و ترویج نوعی پول کاغذی به نام چاو اقدام کرد اما چاو که یک بدعت بود مورد قبول عامه واقع نشد و لاجرم متروک گردید. گیخاتو به سبب افراط در شهوت رانی مورد نفرت شدید ارکان دولت گشت وی درین کار چنان افراط کرد که به زنان و دختران امرای خویش نیز دستاندازی کرد. بایدوخان نوادهٔ هولاکو که به خاطر او از قبول سلطنت که بعد از ارغون به او پیشنهاد شد، خودداری کرده بود چون یک بار در مجلس او در مستی مورد اهانت شدید او واقع شد، در مقابل وی سر به شورش برداشت و امرای گیخاتو هم که از او ناخرسندی داشتند او را در دشت مغان فرو گرفتند و به بایدو تسلیم کردند.
بایدو هم به قتل او فرمان داد و خود در همدان به سلطنت نشست.
۸ : بایدوخان

بایدو خان نوادهٔ هولاکو خان و ششمین شاه ایلخانان در ایران بود. پس از مرگ چهارمین ایلخان مغول برادر او گیخاتو به سلطنت رسید. بایدوخان در مقابل وی سر به شورش برداشت و امرای گیخاتو هم که از او ناخرسندی داشتند او را در صحرای مغان فرو گرفتند و به بایدو تسلیم کردند. بایدو هم به قتل او فرمان داد و خود در همدان به سلطنت نشست. سلطنت بایدو دوام یافت و ضعف نفس خود وی و اعمال نفوذ بدخواهانهٔ امراء مانع از استحکام آن شد. او با شورش غازان پسر ارغون مواجه شد که داعیهٔ فرمانروایی داشت. تلاقی دو سپاه که در حدود مراغه روز داد، به صلح انجامید (رجب ۶۹۴) اما چون امراء غازان، خاصه امیرنوروز، او را دوباره بر ضد بایدو تشویق به لشکرکشی کردند، وی بار دیگر بر ضد ایلخان لشکر به آذربایجان آورد. بایدو که طلب صلح بود، از جنگ خودداری کرد حتی از پیش لشکر غازان گریخت اما در نزدیک نخجوان دستگیر شد و به امر غازان به قتل رسید (ذیالقعده ۶۹۴) سلطنت او فقط ۸ ماه طول کشید.
۹ : غازان خان اول

سلطان محمود غازان خان (۲۹ ربیعالثانی ۶۷۰ – ۱۱ شوال ۷۰۳) هفتمین ایلخان ایران بود که از ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه.ق حکمرانی کرد. او از سه سالگی نزد پدربزرگش اباقا زندگی میکرد. به دستور اباقا او را به بخشیان سپردند تا تعلیمات بودایی را بهخوبی فراگیرد. غازان خان در سال ۶۸۴ ه.ق / ۱۲۸۵ م عهدهدار ولایات خراسان، مازندران و قومس شد؛ امیر نوروز نیز نیابت او در خراسان را به عهده داشت. امیر نوروز در ذیحجه سال ۶۸۷ ه.ق علیه غازان دست به شورش زد و عدهای از بزرگان را نیز با خود همراه ساخت و نبردی علیه غازان ترتیب داد؛ وی در آغاز پیروز شد اما هنگامی که متوجه لشکریان بایدو خان و دیگر سرداران مغول شد بهتر دید که صلح کند و دست از جنگ بردارد و سلطان نیز او را عفو کرد.
در سال ۶۹۴ ه.ق بایدو خان وارد جنگی با گیخاتو شد اما توان کافی برای ادامهٔ نبرد نداشت پس از غازان خان درخواست کرد عازم پایتخت شود و خان مغول گردد. هنگامی که غازان به نزدیکی تهران رسید متوجه شد بایدو شخصاً حکومت را به دست گرفته و از دعوت غازان پشیمان گشته است، پس تصمیم گرفت به خراسان بازگردد که در راه گیلان با صدرجهان، وزیر سابق بایدو روبهرو شد. صدرجهان به غازان پیشنهاد میکند به کمک او بایدو را شکست دهد اما برای این اتحاد شروطی بیان میکند که یکی از همانها مسلمان شدن غازان خان بود. سلطان شرطهای صدرجهان را میپذیرد و نبرد خود را آغاز میکند، بایدو در ۲۳ ذیقعده ۶۹۴ ه.ق به دست امیر نوروز در شهر نخجوان کشته شد. پس از آن سلطان مسلمان شد و از پی او بسیاری از مغولان که در حدود ده هزار تن بودند، نیز مسلمان شدند. سلطان پس از گروش به اسلام، فرمان تخریب معابد بودا و آتشکدهها و کلیساها را صادر کرد. وی برای مسیحیان و یهودیان پوششی خاص وضع کرد تا از دیگران تشخیص دادهشوند. بهطور کلی در این زمان اقلیتهای اسماعیلی، مزدکی، مانوی، زرتشتی و… که قدرت بسیار یافتهبودند، از رونق افتادند.
غازان خان در ۲۳ ذیحجه ۶۹۴ ه.ق به تخت سلطنت نشست؛ اما گروش به اسلام، باعث شد شاهزادگان و بزرگان مغول مشکلاتی را برای این ایلخان ایجاد کنند. ماه صفر سال ۶۹۵ ه.ق بود که اوجای فرزند براق خان از نبود نیروی کافی در خراسان و شرایط موجود استفاده کرد و به خراسان حمله کرد. امیرنوروز مسئول سرکوب اوجا شد و شورش او را دفع کرد. پس از او شاهزاده سوکای، برلا و ارسلان نیز شورش کردند اما همهٔ آنها سرکوب شدند. وی در ۶ ذیحجه ۶۹۵ ه.ق با بلغان خاتون ازدواج کرد. وی همچنین به علت گسترش بیش از حد نفوذ و قدرت امیر نوروز و صدرجهان و اقدامات بعضاً نابخردانه و دردسرسازشان که به طغیان نیز منجر شد، به قتل آنان دست یازید و آنان را از عرصهٔ قدرت حذف نمود. غازان خان هنگامی که به سلطنت رسید، اصلاحات بسیاری را در زمینههایی شامل عمرانی، اقتصادی، دینی و حقوقی در حکومت به وجود آورد و باعث شد اوضاع مملکت بهبود یابد.
غازان خان در دوران فرمانروایی خود نبردهایی با ممالیک مصر و شامات داشت
و روابط دوستانهای نیز با پادشاهان ارمنستان، گرجستان، هتوم دوم و امپراطوری روم شرقی برقرار کرد. در این نبردها، ابتدا پیروزی نصیب مغولان شد، اما با اتحاد نیروهای مصر و شامات غازان خان شکست خورد و عدهای علت مرگ او را نیز همین شکست میدانند. وی در ۷۰۳ ه.ق در حوالی قزوین پس از قریب به نه سال سلطنت به سن ۳۲ سالگی وفات یافت و برعکس رسم و رسومات مغول که خان در مکانی
نامعلوم دفن میشد او را در شنب غازان دفن کردند.
۱۰ : محمد خدابنده

سلطان محمد خدابنده - اولجایتو هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود که از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه.ق بر ایران حکمرانی کرد.
وی پسر ارغون (چهارمین ایلخان مغول) و برادر غازان (هفتمین ایلخان مغول) بود.
مادر وی اوروک خاتون، مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار، فرزند خود را غسل تعمید داده
و به افتخار پاپ زمان که نیکلاس چهارم بود، او را «نیکلاس» نام نهاده بود. بروز یک بیماری در کودکی موجب شد که نامش را به «خربنده» تغییر دهند و در زمانی که اسلام آورد به «خدابنده» تغییر نام داد. به هنگام تاجگذاری نامش را به «محمد اولجایتو خان» تغییر داد که به معنای «پادشاه بزرگ مبارک» بود
و تا پایان عمر به این نام باقی ماند.
۱۱ :ابوسعید بهادرخان

سلطان اَبوسَعید بَهادُر خان (۱۳۰۵ – ۱۳۳۵ میلادی) پسر و جانشین سلطان محمد خدابنده اولجایتو و آخرین فرمانروای ایلخانیان مغول در ایران که از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه.ق بر ایران حکمرانی کرد. او در ۲ ژوئن ۱۳۰۵ میلادی در اوجان متولد شد و در سن دوازده سالگی بر تخت ایلخانی تکیه زد.
ساتی بیگ خاتون
ساتیبیگ، ساتی خاتون ایلخان مغول، دختر محمد خدابنده الجایتو و خواهر ابوسعید بهادرخان و از زنان نامدار ایران در قرن هشتم ه. ق؛ و پانزدهمین و آخرین تن از ایلخانان مغول در ایران است.
در اوایل سلطنت ابوسعید امرا طغیان کردند و چون این فتنه را
امیر چوپان سردار مقتدر و متنفذ غازان فرونشاند ابوسعید آن امیر را مورد لطف خاص قرار داد. در همین ایام موقعی که ابوسعید از زنجان به اران آمده بود دولندی همسر امیر چوپان که خواهر ایلخان بود درگذشت و ابوسعید ساتیبیگ را در ۲۰ رجب ۷۱۹ به ازدواج امیر چوپان درآورد. ثمرهٔ این ازدواج سه پسر بود که بزرگترین آنان سیورغان نام داشت و ششمین پسر امیرچوپان بود. در سال ۷۲۷ امیر چوپان بر ابوسعید شورید و به قصد جنگ از خراسان روی به غرب نهاد، در سمنان لشکریانش پراکنده شدند و او بناچار از بیراهه آهنگ خراسان کرد و در نیمهٔ راه به ساتیبیگ اجازه داد که همراه فرزندان نزد برادر رود. به سال ۷۳۶ ابوسعید درگذشت و آرپا خان (ارپاگاون) نوادهٔ اریق بوقا برادر هلاکو در ۱۳ ربیعالاول ۷۳۶ به جای او انتخاب شد و برای تحکیم وضع خود ساتیبیگ را در تبریز به زنی گرفت ولی آرپا خان در نزدیکی مراغه از موسی خان نام که مدعی سلطنت و به حمایت شیخ حسن کوچک (پسر امیر چوپان) مستظهر بود شکست خورد و رو به فرار نهاد و اندکی بعد کشته شد. حکومت موسی نیز دیری نپایید و امیر شیخ حسن بزرگ (ایلکانی) بر امور مسلط شد و ساتیبیگ را با پسرش سیورغان به دشت مغان روانه ساخت. به سال ۷۳۷ شیخ حسن کوچک (چوپانی) با ساتیبیگ و سیورغان که مقیم ارّان بودند متحد شد و قراجری نامی را به عنوان ساختگی تیمورتاش به سلطنت برداشت و ساتیبیگ را به عقد او درآورد؛ ولی شیخ حسن با قراجری هم نساخت و او را کشت. به سال ۷۳۹ چوپانیان و امرای هزارهها ساتیبیگ را که با امیر شیخ حسن بزرگ صفایی نداشت از گرجستان بازآوردند و به مقام ایلخانی برداشتند و خطبه و سکه بنام او کردند و رکنالدین شیخی و غیاثالدین محمد علیشاهی را به وزارت او گماشتند. آذربایجان و اران تحت امر ساتیبیگ و شیخ حسن کوچک درآمد ولی سایر نقاط ایران هر قسمت بدست امیری از امرای سابق اولجاتیو یا ابوسعید بود. ساتیبیگ و شیخ حسن کوچک زمستان را در ارّان گذرانیدند، و در بهار با اردویی روی به آذربایجان نهادند. شیخ حسن بزرگ (ایلکانی) نیز بخدمت ساتیبیگ آمد و دست خاتون را بوسید و پس از عذرخواهی با اردو به اوجان آمد. امیر شیخ حسن کوچک میاندیشید که امور سلطنت از زنی بر نمیآید. ناگهان پس از رسیدن اردو به اوجان دستگاه ساتیبیگ را غارت کرد و یکی از نبیرهزادگان یشموت پسر هلاکو را که سلیمان خان نام داشت به
ایلخانی منصوب نمود و ساتیبیگ را به زور به زوجیت به او داد.
جهان تیمور
جهان تیمور (زادهٔ ۱ ژانویهٔ ۱۳۵۰) دست نشانده جلایریان برای تاج و تخت ایلخانان در اواخر دهه ۱۳۳۰ بود.
موسی خان و محمد خان

فرهنگ و اعتقادات ایلخانان
در زمان فتح مغول، ایرانیان، مسلمان و سنی مذهب بودند. علاوه بر مسلمانان، اقلیتی زرتشتی نیز در ایران زندگی میکردند. مسیحیان و یهودیان نیز با جمعیتی بسیار کم در ایران زندگی میکردند. با فتح بغداد به دست هلاکو و از بین رفتن خلافت ۵۰۰ ساله عباسی، برای اولین بار، بخشهای زیادی از قلمرو اسلامی به زیر سلطه غیرمسلمانان رفت. هلاکو در ابتدا اسلامستیز بود و با نابودی قدرت سیاسی اسماعیلیه و فتح خلافت عباسی توسط مغولها، قدرت اسلام را تضعیف کرد.
ایلخانان در ابتدا زندگی چادرنشینی داشتند. آنها تا نیمه دوم سده هفتم بهجز بناهایی معدود از یک معماری غیرمذهبی، دستاورد دیگری نداشتند. بناهایی که آنها در تبریز، سلطانیه، بغداد و مراغه ساختند با تاثیر از فرهنگ ایرانی بود که بعدها در اثر فرسایش و حوادث طبیعی از بین رفتند. مختصات این بناها نشان میدهد که در دوره ایلخانی، معماری باشکوهی وجود داشت و آنها در این راه از شیوههای معماری باستانی ایران الهام میگرفتند.
در دوره ایلخانان، مساجد جامع با صحنهای چهار ایوانی و گنبدخانه به اوج خود رسیدند. این نقشه در بناهای مذهبی مدرسه، خانقاه، بناهای غیرمذهبی و کاروانسراها به کار گرفته شدند. روی مقبرهها، بقعههایی چهارگوش و مقبرههای چند ضلعی ساخته شد. تزیینات معماری این دوره با آجر، گچبری، کاشیهای معرق و سفالهای لعابدار بنا شدند. در این دوره، مقرنسکاری جنبه تزیینی به خود گرفت و با گچ و تخته ساخته شد.
از مهمترین اقدامات ایلخانان بعد از فتح بغداد، تاسیس یکی از رصدخانه های مشهور ایران بود. رصدخانه مراغه در پایتخت تابستانی ایلخانان بنا شد. بنای آن در بالای یک تپه ۵۰۰ متری در شمال شهر بود. کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد در آن منطقه در حدود ۱۶ واحد معماری بوده که شامل برج، کارگاه ساخت ابزار نجوم، برخی برجهای مستقل و چندین بنای بزرگ بوده است.
در دوره ایلخانان، نقاشی پیشرفت قابلملاحظهای داشت. انتقال سنتهای هنری چین و
ایران که منبعی برای نگارگران بود، نوعی هنر گروهی در کتابخانهها
و کارگاههای سلطنتی ایجاد کرد. کتاب جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی،
وزیر وقت ایلخانان نیز با نقاشیهای مصور، تزیین شده بود. در محیط جدید
فعالیت نقاشان در عرصه ساخت کتاب و نگارگری رونق قابلتوجهی گرفت.
این وضع در دورههای بعد تداوم یافت و سبب شکلگیری سبکی جدید
در نگارگری ایرانی در دورههای آل مظفر، آل جلایر و آل اینجو شد.
کلام آخر
ما در این وبلاگ به طور خلاصه در مورد سلسه ایلخانان صحبت کردیم. امیدوارم که مورد پسند شما قرار گرفته باشد .
منابع :
سایت ویکی پدیا