اشکانیان
سقوط سلوکیان
در گزارش مربوط به حکومت سلوکیان بر ایران، نوشتیم که اسکندر مقدونی در سال 330 قبل از میلاد مسیح، سلسلۀ هخامنشیان را سرنگون کرد و بر ایران حاکم شد. اسکندر در سال 323 ق.م درگذشت و پس از آن بر سر اینکه چه کسی جانشین او باشد، جنگ و جدال درگرفت و عاقبت یکی از سردارانش در سال 312 ق.م قدرت را از دیگران بربود و چون نامش سلوکوس بود، سلسلۀ او نیز سلوکیان نامیده شدند. دورۀ 28 سالۀ مابین سقوط هخامنشیان تا برآمدن سلوکیان را دورۀ حکمرانی مقدونیان در ایران نامیدهاند و پس از آن هم که نوبت به سلوکیان رسید. اما مقدونیان و سلوکیان هر دو یونانی بودند و عناصری از فرهنگ یونانی را در ایران ترویج کردند. این کوشش آنها به دلایل گوناگون چندان موثر واقع نشد. در نتیجه، حکومت سلوکیان بر ایران، به رغم عمر حداقل 183 سالهاش، فاقد شالودۀ ملی بود. شبه فدرالیسم سلوکیان نیز سبب رشد تمایلات استقلالطلبانه در امپراتوری آنها شد. میخائیل ایوانف، ایرانشناس اهل روسیه، در کتاب "تاریخ ایران باستان" نوشته است: پیامد بحران دولت سلوکیه، در نیمۀ سدۀ سوم ق.م {سال 250 پیش از میلاد مسیح} آن شد که کنترل بسیاری از ولایتهای خاوری از دست این دولت بیرون رفت. در رأس این ولایتها، فرماندارانی یونانی بودند: دیودت در باختر (باکتریا = بلخ)، اوتیدم در سغد و اندراگو در پارت.»

پارتیان
رومن گیرشمن، باستانشناس فرانسوی اوکراینیتبار، در کتاب "ایران از آغاز تا اسلام" دربارۀ اصل و نژاد پارتیان اشکانی نوشته است: «آنان به قبیلۀ پرنی – که جزئی از قوم "دهه" بود – متعلق بودند. دهه، مجموعهای از قبایل سکایی بود که به صورت چادرنشینی در استپهای بین دریای خزر و دریای آرال، زندگی میکردند. در حدود سال 250 ق.م دو برادر، ارشک و تیرداد، با جنگجویان خود همراه پنج تن از رؤسای دیگر، ناحیۀ علیای "تجن" را اشغال کردند. پادشاه جدید بلخ به آنان حمله نمود ولی آنها از این خطر گریخته به ایالات مجاور پارت هجوم بردند و حاکم آنجا را کشتند. دو سال بعد، ارشک در جنگ کشته شد ولی پارتیان... تحت فرماندهی تیرداد، تمام ناحیهای را که امروزه سرحدّ ماورای خزر و روسیه و ایران را تشکیل میدهد، به تصرف درآوردند. تیرداد در همین مکان، نخستین پایتخت خود را بنا نهاد. اندکی بعد، شهری دیگر به نام مؤسس سلسله، ارشک، بنا شد و تیرداد در آنجا تاجگذاری کرد.» جنبش پارتیان در شرق ایران، موجب از بین رفتن تسلط مقدونیان/یونانیان و فراهم شدن مقدمات وحدت ملی ایرانیان گردید. پارتیان در مدت کوتاهی توانستند بر فلات ایران مستولی شوند و به عنوان مظهر جدید احساسات ملی ایرانیان و مدافع شرق در برابر غرب ظاهر شوند .پارتیان یا اشکانیان با سیاست صلح و جنگ و حمله و دفاع توانستند 471 سال بر فلات ایران حکمرانی کنند و از ایران در برابر اقوام مهاجم شرق و غرب دفاع کنند. در طول تاریخ ایران هیچ سلسلهای به اندازۀ اشکانیان، عمرش بلند نبوده است. در واقع اشکانیان بر قسمت اعظم غرب آسیا و آسیای میانه حکومت میکردند. پایهگذار این سلسله، پارتیان بودند که در مناطقی در شمال شرقی ایران سکونت داشتند.

نظام سیاسی
در دولت امپراتوری اشکانیان 28 پادشاه حکمرانی کردند. پس از هشتمین پادشاه (مهرداد دوم)، رسم جانشینی موروثی برافتاد و شورایی از "بزرگان" مسئلۀ جانشین پادشاه را بررسی و فردی را به عنوان پادشاه جدید انتخاب میکردند. این شورا در واقع همان مجلس معروف مِهِستان بود که در نوبتی دیگر مستقلا به آن خواهیم پرداخت. آنچه اینجا مد نظر بود، چنانکه در بحث از سلوکیان نیز گفتیم، تحولی دموکراتیک است که با انتخابی شدن پادشاه در دورۀ اشکانیان رخ داد. ولی به نظر میرسد انتخاب پادشاه در دوران اشکانیان چندان قانونمند و مبتنی بر قواعد روشن نبود. شاید همین کاستی هم یکی از موانع نهادینه شدن "سلطنت انتخابی" در ایران باستان بوده باشد. اشکانیان با میراث سیاسی هخامنشیان و سلوکیان مواجه بودند و نیز فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی. بنابراین باید فکری به حال این امتزاجهای سیاسی و فرهنگی رخداده در ایران آن دوران میکردند. آنها ابتدا به فرهنگ هلنی و نظام حکمرانی سلوکیان تمایل بیشتری داشتند ولی هر چه پیشتر رفتند، برای تقویت موضعشان در ایران، با خاندانهای بزرگ ایرانی بیشتر درآمیختند و اتمسفر هلنی حکمرانیشان کاهش یافت. به هر حال در آغاز چهرههای هلنی به مقامات سیاسی مهم میرسیدند. مثلا مهرداد اول (پنجمین پادشاه اشکانی) فردی به نام کاسیس را به شهربانی ماد و "هیمر" را به شهربانی میانرودان (بینالنهرین) گماشت. در عصر هخامنشیان، "شاهنشاه" در واقع شاهِ شاهان بود. در حکومت اشکانیان هم بر همین سیاق، لقب "شهربانِ شهربانان" وجود داشت. از دیگر ویژگیهای ساختار سیاسی حکومت اشکانیان به این دو مورد میتوان اشاره کرد: واگذاری تیول از طرف شاهنشاه به خویشان و فرمانبرداران، ازدواج خاندان شاهی با خاندانهای اشرافی. مورد دوم موجب درآمیختگی پارتیان با خاندانهای اشرافی شد و نفوذ سیاسی اشراف را در امپراتوری اشکانیان افزایش داد. این تحول، از جهاتی مثبت بود چراکه از قدرقدرتی و یکهسالاریِ شاهنشاه (پادشاه) کاست. شاید همین تقلیل یکهسالاری پادشاه در حکومت اشکانیان، یکی از دلایل عمر طولانی این سلسله در تاریخ ایران باشد.

مورخان نوشتهاند که پارتیان گروهی کوچک از "آزادان" بودند و گروهی بزرگ از "بردگان". آزادان همان بزرگان و اشراف بودند که "آراتان" نامیده میشدند و خاندانهای بزرگ و دیوانیان نیز جزو آنها محسوب میشدند. دربارۀ ساختار حکومت اشکانیان بحثهای زیادی بین مورخان درگرفته است. اجماع بر این است که "شهربانان" پایۀ دستگاه اداری اشکانیان بودند. روستاهای آباد نیز اهمیت بسزایی داشتند و بالاترین مقام آنها "دیاپتین" (dyapty) نامیده میشد که کدخدای روستا بود. در دولت اشکانی دو شورا امور مربوط به کشور را بر عهده داشتند: شورای بزرگان: در این شورا نمایندگان خاندان اشکانی و برگزیدگان شش خاندان بزرگ حضور داشتند. شورای مغان: که شورای روحانیان و نفوذش کمتر از شورای نخستین بود. این دو شورا متفقا یکی از اعضای خاندان اشکانی را به سلطنت انتخاب میکردند. البته وصیت پادشاه نیز در انتخاب آنان بیتاثیر نبود. اشکانیان در واقع بر 18 سرزمین حکومت میکردند. برخی از این سرزمینها در واقع "مملکت" بودند چراکه در هر یک از آنها سلطان یا پادشاهی در رأس قدرت قرار داشت و پادشاه اشکانی نیز شاهِ شاهان یا شاهنشاه بود. یازده سرزمین تحت حکمرانی اشکانیان، حقوق و امتیازات بیشتری نسبت به هفت سرزمین دیگر داشتند. مثلا ماد، آذربایجان، خوزستان و فارس هر یک سلطانی برای خود داشتند و در ضرب سکه آزاد بودند. آنها فقط تعدادی سرباز و مقداری هدایا به شاهان اشکانی میدادند. سرزمینها یا ایالات دیگر به دست رؤسای خاندانهای بزرگ فئودال پارت اداره میشدند و آنها این مقام را به طور موروثی حفظ میکردند.

بردگی
بردگان دورۀ اشکانی به نامهای "بندک"، آنشهریک" و "رسیک" خوانده میشدند. این بندگان در کشاورزی و معادن شاهی به کار گمارده میشدند و در میانشان آنشهریک از مقام برتری نسبت به بقیه برخوردار بود. آنها در "دستکرتها" که املاک شخصی به شمار میرفت به کار اشتغال داشتند و به مثابه بخشی از اموال اربابان ملک محسوب میشدند. اربابان میتوانستند آنشهریکها را به دیگران هدیه دهند. وقتی هم که ارباب مزرعهاش را میفروخت، در واقع آنشهریکها را هم همراه زمین میفروخت.

دین
اشکانیان قبل از اینکه به قدرت برسند، یعنی زمانی که صحراگرد بودند، مظاهر طبیعت را ستایش میکردند. آفتاب و ماه و ستارگان را. کیش پرستش نیاکان نیز در بین آنان وجود داشت. وقتی هم به قدرت رسیدند، نسبت به مذاهب گوناگونی که در ایران رواج داشت، با تساهل رفتار میکردند. آنها بعدها برای شاهان خود قائل به الوهیت شدند. مثلا ارشک از این مرتبه برخوردار بود. این نگاه به پادشاه، متاثر از فرهنگ یونانی بود که در آن اعتقاد به "خدایان" رایج بود. بعضی از شاهان اشکانی، مثل مهرداد دوم، عنوان "خدایی" به خود میدادند. اشکانیان مردگان را با لوازم خویش به خاک میسپردند و همین نشان میدهد که آیین زرتشت، احتمالا دین رسمی و دولتی عصر اشکانیان نبوده. با این حال مغان زرتشتی در نقاط مختلف ایران مراسم پرستش اهورامزدا را به جا میآوردند. مدارک به دست آمده از آن دوران، دلالت دارند بر اشاعۀ "کیش مهر" در ایران زمان اشکانیان. همچنین برخی از خدایان یونانی نیز جزو مذهب پارتیان بودند. مثلا زئوس، ربالنوع بزرگ یونانیان، در ردیف اهورامزدا قرار داشت. یا آپولن ربالنوع آفتاب در ردیف "مهر" قرار گرفت و در مرتبۀ بعد، دو ربالنوع یونانی، یعنی آرتمیس و هراکل نیز مورد پرستش واقع میشدند. دیاکونف دربارۀ دین در دولت اشکانیان نوشته است: «در کتاب چهارم دینکرد روایتی وجود دارد که در زمان بلاش اشکانی – بلاش اول یا بلاش دوم – تنظیم و تدوین اوستا کتاب مقدس زرتشتیان آغاز گشت. بعضی از نامهای خاص پارتی که در اسناد مکشوف در "نسا" محفوظ مانده، از رواج معتقداتی که بعدها از خصویات زرتشتیگری رسمی شمرده میشود حکایت میکند. در قرم اول ق.م در شهر نسا نوعی گاهنامۀ زرتشتی متداول بوده است.» بلاش اول بیستویکمین پادشاه اشکانی و بلاش دوم پادشاه بیستوچهارم بود. با توجه به اینکه 28 پادشاه در دوران اشکانیان بر ایران حکومت کردند، باید گفت که در بخش اعظم حکومت اشکانیان، احتمالا زرتشتیگری یکی از دینهای رایج در ایران بوده و با گذشت زمان، قدرت این دین در ایران بیشتر شده؛ به نحوی که تفوق سیاسیاش بر سایر ادیان در عصر ساسانیان، امر عجیبی نبوده.

پادشاهان
اشکانیان 471 سال بر ایران حکومت کردند و در مجموع دولتی کارآمد و مفید در تاریخ ایرانزمین بودند. آنها در سال 247 قبل از میلاد مسیح به قدرت رسیدند و در سال 224 پس از میلاد سرنگون شدند. اگر دوران حکمرانی ارشک یا اشک اول، مؤسس سلسلۀ اشکانیان را نیز حساب کنیم، سه سال به عمر این سلسله اضافه و دورۀ حکمرانی آنها 474 سال میشود. اما مورخان این سه سال را حساب نمیکنند زیرا اشکانیان در زمان ارشک، هنوز یک دولت به معنای دقیق کلمه نشده بودند.
با این حساب، 28 پادشاه اشکانی این افراد بودهاند:
۱ :ارشک اول

اَرشَک یکم نخستین پادشاه پارت و همچنین بنیانگذار و نام دهنده سلسله اشکانی بود که
از سال ۲۴۷ قبل از میلاد تا ۲۱۷ قبل از میلاد حکومت کرد. او رهبر قبیله پارتی یکی از سه قبیلههای اتحادیه داهه بود و توانست در میانه قرن سوم پیش از میلاد آندراگوراس حاکم ایالت پارت (امروزه شامل بخشهایی از ترکمنستان و ایران است) که علیه سلسله سلوکیان علم طغیان برافراشته بود را شکست بدهد و سلسله خود را تاسیس کند. او بقیه دوران سلطنت خود را به استوار کردن حاکمیت خود در این منطقه سپری کرد و با موفقیت تلاشهای سلوکیان برای بازپس گیری پارت را ناکام گذاشت. به دلیل دستاوردهای ارشک یکم وی به یک شخصیت محبوب در میان پادشاهان آینده اشکانی تبدیل شد و آنها از نام اشک به عنوان نام سلطنتی خود استفاده کردند. هنگام مرگ او ارشک پایه های یک دولت قدرتمند را بنیان نهادکه سرانجام تحت پادشاهی نوه
برادرش مهرداد یکم که عنوان سلطنتی خاور نزدیک باستان شاهنشاه را برای خود برگزید به شاهنشاهی تبدیل شد.
منابع درباره اشک اول تفاوت های زیادی با هم دارند. او را بیشتر از طریق منابع یونانی و رومی میشناسند که به دلیل جنگهای بعدی ایران و روم در زمان اشکانی با او و سلسلهاش خصمانه بودند. در تاریخ ملی ایران تبار وی به چندین شخصیت اسطورهای از جمله کی کاواد، کی آرش، دارا پسر همای یا آرش کمانگیر قهرمان نامدار ایرانی میرسد. وابستگی ارشک به آرش ناشی از شباهت نام آنها و سکه های ارشک که از او به عنوان یک کماندار تقلید میکند است. بنا بر گفته مورخ رومی امیانوس مارسلینوس اشک راهزنی فقیر بود که به پارت حمله کرد و آنجا را فتح کرد و ساتراپ آنجا آندروگوراس که از سلسله سلوکیان اعلام استقلال کرده بود را میکشد.
پذیرفتهشدهترین نظریه نظریه استرابون جغرافی دان یونانی است به گفته وی اشک یک سردار سکایی یا باختری بود که رهبر یکی از سه قبائل اتحادیه داهه آسیای میانه طایفه پارتی قدرت داهه ها کاملا به سوارکاری متکی بود و بدین ترتیب دارای نیروی بسیار متحرکی بودند که در صورت قرارگرفتن در خطر قادر به عقبنشینی به جنوب دریاچه آرال بودند.به همین دلیل امپراتوری های دیگر در تلاش برای کنترل آنها با مشکل روبرو بودند.
طوایف داهه در ابتدا در قرن ۴ قبل از میلاد بین رود آمودریا زندگی میکردند اما به تدریج به سمت جنوب احتمالا در اوایل قرن ۳ قبل از میلاد مهاجرت کردند. آنها ابتدا در جنوب شرقی به باختر مهاجرت کردند اما رانده شدند و در نتیجه مسیر مهاجرت خود را به سمت غرب تغییر دادند. آنها به تدریج در پارت منطقهای در قسمت جنوب شرقی دریای خزر که تقريبا مطابق با استان خراسان فعلی ایران و جنوب ترکمنستان است مستقر میشوند. این منطقه سپس تحت تسلط سلوکیان قرار گرفت. تا ۲۸۱ قبل از میلاد پارت تحت نفوذ قابل توجه پارتی ها قرار گرفت.پارتی ها تنها کسانی نبودند که به پارت مهاجرت کردند این منطقه دائما پذیرای امواج جدید مهاجران ایرانی از شمال بود.
پارتی ها یک قبیله ایرانی شرقی بودند که به آیین های کهن ایرانی اعتقاد داشتند.
با این حال آنها در اواسط قرن ۳ قبل از میلاد به فرهنگ محلی پارت جذب شده بودند. آنها زبان پارتی یک زبان ایرانی در شمال غربی ایران را پذیرفتند و پیرو آیین زرتشت شدند
و حتی نامهای زرتشتی به خود دادند مانند پدر ارشک فریاپیت که نامش از لغت اوستایی فری یا پیتا (پدر عاشق) گرفته شدهاست. خود اشک احتمالا در پارت متولد و بزرگ شده بود و به زبان پارتی صحبت میکرد. طبق گفته مورخ فرانسوی ژروم گاسلین مسلما اشک ممکن است بیشتر عمر خود را در سرزمینهای سلوکی سپری کرده باشد و حتی ممکن است جزو نخبگان محلی پارت نیز بوده باشد.
(اشک اول ) در سال ۲۴۸ قبل از میلاد در یکی از جنگها علیه سلوکوس کشته شد.
برخی معتقدند که ارشک تنها آغازگر قیام بود ، لیک موفق به تشکیل حکومت رسمی نگشت و این مهم را برادرش " تیرداد " به انجام رسانید.
در هر حال حکومت وبا قیام ارشک ( اشک اول ) به مدت ۲ سال از سال ۲۵۰ تا ۲۴۸ قبل از میلاد بود .
۲: تیرداد اول

تیرداد اول ( اشک دوم ) برادر اشک اول بود که پس از کشته شدن او به قدرت رسید. تیرداد اول با سکاها پیمان اتحاد بست وبا سپاهی از سکاها بار دیگر عازم پارت شد،اما درهمان هنگام « دیودورت » در گذشت و پسرش به قدرت رسید . تیرداد اول با پسر دیودورت وارد مذاکره شد و او را از اتحاد با سلوکوس دوم بر حذر داشت و به طرف خود جلب نمود. در جنگی که رخ داد سلوکوس دوم شکست سختی خورد وبه طرف سوریه عقب نشینی کرد. لیک پس از فراهم آوردن سپاهی بار دیگر به جنگ تیرداد اول رفت ، به روایتی که صحت آن چندان مشخص نیست در آن جنگ که درسال ۲۴۷ قبل از میلاد رخ داد نیز شکست خورد وسلوکوس دوم اسیر گشت. این سال مبدأ تشکیل دولت اشکانیان محسوب می گردد. تیرداد اول با درایت بسیار به تحکیم مبانی دولت تازه تاسیس خود پرداخت و در نقاط صعب العبور ومستحکم،به ساختن دژها وساخلوها (بازدارنده ها) واستحکامات پرداخت . در همین رابطه شهر « دارا » را در حدود دره گز درخراسان بساخت وبعنوان پایتخت خود قرار داد. تیرداداول نیز مانند هخامنشیان لقب « شاه بزرگ » را برای خود برگزید. به روایتی اشکانیان خودرا از نسل هخامنشیان می دانستند وبر همین اساس « فری یاپت » - پدر ارشک وتیرداد اول - پسر اردشیر دوم هخامنشی بوده است . صحت این ادعا نه قابل تکذیب است ونه قابل اثبات است ، لیک آنچه مهم است این نکته می باشد که اشکانیان بهتر بود برای قدرت یابی بر ضد سلوکیان بکوشند تا تعصب ملی ایرانیان راتحریک نمایند وحاکمیت خودرا نوعی احیای شاهنشاهی از دست رفته ایران جلوه گر سازند. در گذشت تیرداد اول به سبب پیری بوده ومدت حکومت وی ۳۴ سال یعنی از سال ۲۴۸ تا ۲۱۴ قبل از میلاد بوده است.
۳: اردوان اول

اردوان اول (اشک سوم ) جانشین تیرداد اول با استفاده از درگیری آنتیوخوس سوم با آخه لااوس، تصمیم گرفت تا در یک حرکت بزرگ و چشمگیر به ماد بتازد، پس چنین کرد و راهی را که از گرگان به کوههای کردستان میرفت، تحت تسلط خود درآورد. اردوان اول موفق به تسخیر همدان گشت. آنتیوخوس سوم با آگاهی از این وضع، با یک سپاه 120 هزار نفره به سوی همدان رهسپار شد و توانست آن شهر را تسخیر کند و معبد آناهیتا را غارت کند. لیکن پارتیها با شیوه جنگ و گریز معروفشان، به سوی پارت عقب نشستند و قناتهای سر راه را کور کردند. سر انجام کار به مذاکره و انعقاد صلح انجامید، بدینگونه از این زمان سلوکیان استقلال پارت را به رسمیت شناختند و به انعقاد معاهده با آنان پرداختند. سرانجام اردوان اول در سال 196 قبل از میلاد درگذشت و مدت 18 سال حکومت کرد. پس از ادروان اول فری یاپت ( اشک چهارم ) جانشین وی شد
۴: فریاپت

فریاپت (فریاپتوس یا فریاپتس؛ پارتی: 𐭐𐭓𐭉𐭐𐭕 فریاپَت) چهارمین شاه سلسله اشکانی است که از سال ۱۹۱ پ.م تا ۱۷۶ پ.م حکومت کرد. او جانشین پسر عموی پدر خود، ارشک دوم شد. مانند بسیاری از شاهان اشکانی، از وقایع سلطنت او اطلاعات دقیقی در دست نیست. سکه های مستقل وی نشان میدهد که او در طول سلطنتش توانست از نفوذ شاهان سلوکی خلاص شود و دولت اشکانی را دوباره مستقل کند. پس از او پسرش فرهاد یکم جانشینش میشود.
۵: فرهاد اول

فرهاد یکم پنجمین شاه اشکانی ( ح۱۷۶- ح۱۷۱ پ.م ). فرهادیکم پسر بزرگ فری یاپت بود. اگر چه برادر کوچکترش « مهرداد » در شجاعت و جنگاوری برتری زیادی نسبت به او داشت، اما مجلس بزرگان اشکانی ( مجلس مهستان )، نظر به ارشدیت فرهادیکم، تنها او را لایق جانشینی پدر دانست. به هر حال او برادرش را در کار حکومت دخالت زیادی میداد. فرهادیکم توانست بر ناحیه مازندران کنونی غلبه یابد که تا آن زمان یکی از ایالات سلوکی بود و آن را به مملکت خود منضم کرد. اما سلوکیان که درگیر گرفتاریهای غربی بودند به این مسئله توجه چندانی نکردند، پس از آن فرهادیکم موفق شد ری و قزوین را که سلوکیان در آن دارای استحکامات بسیار قوی مانند قلعه آپامه آ، در حدود دوشان تپه بودند، نیز تسخیر نماید و این نشانگر قدرت بسیار او بوده است. همچنین وی تپورستان را تسخیر کرد و طایفه مردها را مجبور نمود که دربند دریای خزر و راهی را که از خراسان به ماد میرفت حفظ کنند. فرهاد یکم شهر خارکْسْ را در ری بنا نهاد. خارکس را بعضی با دربند دریای خزر و برخی با شهر ستانک تطبیق دادهاند. عقیده آخری مبنی بر این است که ایزدور خارکسی ( یکی از جغرافی دانان قدیم ) نوشته است. وطن او خارکْس در وسط کوههای البرز واقع است. دربند دریای خزر را با سر دره خوار تطبیق کردهاند. فرهاد یکم پیش از مرگ علی رغم داشتن فرزند پسر، برادر خود مهرداد را به جانشینی معین کرد. درگذشت فرهادیکم در سال 174 قبل از میلاد بوده و به مدت 7 سال از سال 174 تا 181 قبل از میلاد حکومت کرد.
۶:مهرداد اول

مهرداد یکم یا ارشک ششم ,شاهنشاه ایران از سال ۱۷۱ پیش
از میلاد تا ۱۳۲ پ.م و معمار اصلی شاهنشاهی اشکانی بود. فتوحات او
دولت اشکانی را از یک پادشاهی کوچک به یک شاهنشاهی جهانی و از بزرگترین قدرتهای زمان خود تبدیل کرد.او اولین پادشاه
اشکانی است که عنوان پادشاهان هخامنشی، شاهنشاه، را برای خود برگزید.
تکیه زدن مهرداد بر تخت شاهی:
مهرداد فرزند فریاپت و نوه برادری ارشک یکم بود. او چند برادر داشت که بزرگترین آنها، فرهاد یکم، در سال ۱۷۶ پ.م. به جای پدرشان بر تخت شاهی نشسته بود.
طبق سنت باستان، شاه باید یکی از فرزندان خود را به عنوان جانشین انتخاب میکرد اما با اینکه در خط جانشینی فرزندان فرهاد بر مهرداد اولویت داشتند، او سنت را شکست و برادرش را به دلیل شایستگیهایی که از خودش نشان داده بود، به عنوان جانشین خود برگزید.
پس از مرگ فرهاد یکم مهرداد به جای او برتخت نشست. او در نخستین عملیات نظامی گسترده خود رو به سوی پادشاهی باکتریا کرد. پادشاهی باکتریا که در جریان جنگهای طولانی با سغد و دولتهای هندی تضعیف شده بود، در دهه ۱۵۰ پ.م به سختی از شاهنشاه اشکانی شکست خورد و مهرداد وارد باکتریا شد و این منطقه را ضمیمه خاک امپراتوری خود کرد. پس از آن، مهرداد رو به سوی سلوکیان برگرداند. در ۱۴۶ پ.م به ماد حمله کرده و هگمتانه را تصرف کرد. پس از آن، در سال ۱۴۱ پ.م وارد بابل و بینالنهرین شد و در آنجا رسماً به عنوان شاهنشاه ایران تاجگذاری کرد. سکههایی از این دوران که در شهر سلوکیه ضرب شدهاند برجای ماندهاست. پس از آن برای برای دفاع از مرزهای شمالی شاهنشاهی اشکانی به گرگان رفت. در همین زمان بود که سرداران اشکانی به نام او پارس و ایلام را فتح کردند. درحالیکه شهر صددروازه به عنوان اولین پایتخت اشکانی انتخاب شد مهرداد یکم در سلوکیه، هگمتانه، تیسفون و شهر تازه تأسیس خود مهردادکرت اقامتگاههای شاهی نیز بنا کرد علاوه بر این مهرداد کرت محلی بود که در آن مقبرهای برای پادشاهان اشکانی ساخته شده بود و از آن نگهداری میشد. از سوی دیگر هگمتانه به اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی اشکانی بدل گشت. شهر تیسفون نیز تا پیش از به حکومت رسیدن گودرز یکم به عنوان پایتخت انتخاب نشد،اما به نقل از بروسیوس به عنوان محلی برای تاجگذاریها مورد استفاده قرار میگرفت و شهری نمادین از حکومت اشکانی بود. در سال ۱۴۰ پ.م. سلوکیان دوباره به میانرودان حمله کردند و درحالی که مهرداد در شرق مشغول نبرد با سکاها بود دیمتریوس دوم سلوکی میانرودان را فتح کرد. با این حال سلوکیان به زودی شکست خوردند و در همان سال بیرون رانده شدند. حتی خود دیمیتریوس به دست پارتها افتاد و او را به گرگان نزد مهرداد فرستادند. او به گرمی از شاه سلوکی پذیرایی کرد و حتی دختر خودش رزگونه را به عقد او درآورد.مهرداد سپس شاه ایلام را به خاطر یاری به سلوکیان مجازات کرد.شاهنشاه اشکانی همچنین اجازه داد وادفراداد دوم، فرترکه پارس، در قلمروش خودمختاری بیشتری داشته باشد. مهرداد در سال ۱۳۲ پ.م درگذشت و فرهاد دوم به جایش بر تخت نشست.
۷: فرهاد دوم

فرهاد دوم (اشک هفتم) هفتمین شاه ایران از دودمان اشکانی است. وی پس از پدرش مهرداد یکم به تخت نشست. آغاز سلطنت فرهاد دوم مقارن بود با حمله قبايل صحراگرد از طرف شمال شرق به شاهنشاهی اشکانی. از طرف ديگر، آنتيوخوس هفتم، برادر دمتريوس که زندانی اشکانيان بود، به خيال بازپسگيری بابل و ماد، به ايران لشکر کشيد. اقدام اوليهی آنتيوخوس موفقيتآميز بود و بعد از شکست دادن نيروهای پارت در سه جنگ، موفق به تسخير بابل و ماد شد. فرهاد دوم ظاهرا به هدف وقتکشی، وارد مذاکرات صلح با آنتيوخوس شد که شرايط غير قابل قبولی نظير قبول برتری سلوکيان را درخواست میکرد. فرهاد دوم مذاکرات را به تاخير انداخت و در همين حال به استخدام سربازان مزدور از بين سکاها دست زد. در اين زمان، آنتيوخوس که درصدد گذراندن زمستان 129 پ م در ماد بود، سربازان خود را در سراسر اين ايالت پخش کرد و خورد و خوراک آنها را به دوش اهالی محلی گذاشت. جاسوسان و ماموران فرهاددوم نيز در حال تحريک اهالی ماد به شورش عليه سربازان سلوکی بودند. از طرف ديگر، فرهاددوم ، دمتريوس دوم را با سربازان پارتی به سوريه فرستاد تا به طرح ادعای خود بر سلطنت سلوکی، موقعيت برادرش آنتيوخوس هفتم را ضعيف کند. در آخر، ظلمهای آتانئوس، فرماندار سلوکی و اقدامات مامورين فرهاد دوم ، باعث شد که اهالی ماد به قتل عام سربازان سلوکی دست بزنند و باقيمانده لشکر آنتيوخوس نيز به دست نيروها پارتی از ميان برداشته شوند. در اين جنگ، آنتيوخوس به قتل رسيد، ولی فرهاد دوم جسد او را با احترام به سوريه فرستاد. اين، آخرين اقدام سلطنت سلوکی عليه اشکانيان به شمار میرفت و بعد از اين، پادشاهان سلوکی که از جانب شرق با شاهنشاهی اشکانی و از جانب غرب با رومیها در برخورد بودند، به پادشاهانی محلی در سوريه تبديل شدند. نقشه فرهاددوم در اين زمان، حمله به سوريه و فتح اين ايالت مهم بود، اما شورش سربازان سکا که برخلاف تصورشان، بدون امکان غارت مجبور به ترک لشکر پارتی شده بودند، اين نقشه را متوقف کرد. فرهاد دوم حاکمی به نام هيمروس را به حکومت بابل منصوب کرد و اين حاکم، تمام يونانيانی را که از آنتيوخوس طرفداری کرده بودند کشت يا به بردگی در ماد فروخت. خود فرهاددوم برای جنگ با سکاها به ماورالنهر رفت، اما سربازان سکا که از دريافت نکردن مزد محروم شده بودند، به جنگ با فرهاددوم پرداختند و حتی به بينالنهرين نيز حمله کردند. فرهاددوم و مزدوران مقدونی که از سپاهيان آنتيوخوس به او پيوسته بودند، در جنگ با سکاها شکست خوردند و فرهاد دوم در سال 128 کشته شد.
۸: اردوان دوم

اردوان دوم ( اشک هشتم) هشتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. در سالهای ( ۱۲۸- ۱۲۳ پ.م ). او عموی فرهاد دوم بود و پس ازکشته شدن وی به دست سکاها، بر تخت شاهی نشست. اردوان دوم مجبور به ادامه مقابله با قوم سکاها که در منابع چینی بنام ( یوئهچی ) هستند شد. این قوم بر اثر فشار هونها به سوی ایران رانده شده بودند. بر اثر فشار آنها دولت باختر به هند منتقل گردیده، بعد از شصت سال منقرض شد و یوئهچیها در باختر، دولتی تأسیس کردند كه در تاریخ موسوم به کوشان است. در همين زمان ( 130-135 پ م )، صحراگردانی که متشکل از چند قبيله مختلف، شامل سکاها و تخاری ها، بودند و در منابع چينی با عنوان «يوئه-چی» شناخته می شوند، به حکومت يونانی بلخ حمله کردند و اين سلسله را که آخرين مقاومتگاه يونانيان در شرق محسوب می شد، نابود کردند. به نظر می آمد که هجوم صحراگردان در حال نابودی همه قدرتهای فلات ايران بود. اردوان دوم نيز در اين زمان در جنگی با سکاها کشته شد و سکاهای مهاجم با شکست دادن اشکانيان در شرق، به طرف جنوب حرکت کردند و قسمتی از آنها در شهرب درنگيه ( زرنج ) ساکن شدند و آنرا به نام خود، سکستان (سيستان) نامگذاری کردند. اين نفوذ سکايی در داخل خاک ايران، اثرات فرهنگی زيادی داشت که در بوجود آمدن عصر پهلوانی و ادبيات حماسی نقش بزرگی را ايفا کرد. بعد از اردوان دوم وظيفه غلبه بر سکاها و دوباره مستحکم کردن قدرت اشکانی به پسرش مهرداد دوم ( اشک نهم )، واگذار شد.
۹ :مهرداد بزرگ (دوم)

مهرداد دوم یا اشک نهم، نهمین شاهنشاه اشکانی است .به او لقب بزرگ را به دلیل مقتدر بودن در همه امور حکومت تا نظامی و نظم و سازمان دادن به تمام امور ایران و برقرار کردن اقتدار مطلق پادشاهی بعد از دوره هرج و مرج بعد از مرگ فرهاد دوم به او دادهاند. وی هنگامی به شاهی رسید که ایران از هر سو آماج تهاجم اقوام مختلف شده بود و در درون کشور نیز مخالفان از هر سو برای به دست آوردن قدرت به مقام پادشاه حمله میکردند. مهرداد با دلاوری و درایت تمام نواحی اشغال شده را پس گرفت و مرزهای ایران را در شرق تا کوههای هیمالیا و در غرب تا میان رودان رساند. در زمان پادشاهی او دولت اشکانی به یکی از بزرگترین قدرتهای زمان خود تبدیل شد. این شاه یکی از شاهان بزرگ اشکانی است و در زمان او ایران بر سکاها و مردمان صحراگرد که از طرف شمال فشار بر ممالک ایران مینمودند فائق آمد و مهرداد چنان شکست سختی به آنها داد که دیگر تا مدتها متعرض ایران نشدند و نیز از زمان این شاه ایران در مرحلهی جدیدی داخل شد. توضیح آنکه دولت عالمگیر روم تمام عالم غرب را تسخیر کرده به سرحدات ایران نزدیک گردید و اوضاع جدیدی در آسیای غربی پیش آمد. در زمان پادشاهی او ایران و روم هممرز شدند. خلاصه اوضاع در چند کلمه این است: از یک طرف دولت جمهوری روم (بعدها امپراتوری روم) تسخیر ایران و هند را برای تکمیل جهانداری خود لازم میدید و از طرف دیگر ایران که به طرف غرب بسط و توسعه می یافت با این حریف قوی و زبردست که عالم را عاجز کرده بود قهرا مواجه میشد. در نتیجه این پیشامدهای تاریخی ایران و روم در مدت چند قرن با هم بر سر تقسیم عالم در مبارزه و جنگ بودند و کشمکش اشکانیان با رومیها با فاصلههایی در سه قرن دوام یافت و پس از انقراض آنها هم سلسله این جنگها نگسست؛ چه ساسانیان نیز چنانکه بیاید در مدت چهار قرن با رومیها و یونانیها در زد و خورد بودند. وی همچنین به اوضاع داخلی ایران نظم و سازمان داد و اقتصاد شکوفایی را پایه ریزی کرد و فقر در کشور از بین رفت. طول دوره حکمرانی مهرداد بزرگ را یکی از عصرهای زرین و پرشکوه تاریخ ایران میخوانند. مهرداد دوم از شاهان اشکانی بود که مانند شاهان هخامنشی خود را شاه شاهان خواند.
جنگ ها:
مهرداد پس از نشستن بر تخت شاهی، نخست بابل را از تازیان پس گرفت و سپس لشکر به ارمنستان کشید. وی در سال ۱۱۳ پیش از میلاد سراسر میانرودان را به دست آورد و آنگاه رو به شرق نهاد. پیش از رسیدن مهرداد به شاهی، در حدود سال ۱۳۳ پ. م در شرق، سکاها به مرزهای ایران و بلخ تاختند، دولت بلخ را نابود کردند و دولتهای کوچک یونانی را تا نزدیک هندوستان از میان بردند. آنها به داخل ایران نیز هجوم آوردند و پارت و گرگان را لگدکوب اسبان خود کردند. گروهی از آنان به سیستان و باختر رفت و حکومتی سکایی پدیدآوردند و از این پس سرزمین زرنگ سکستان نامیده شد. حتی اردوان یکم شاه ایران که پدر مهرداد دوم بود نیز در نبردی با آنان کشته شد. مهرداد با نبردی سهمگین سکاها را چنان شکست داد که دیگر مدتها متعرض ایران نشدند. او پارت و هرات را آزاد کرد و دولت سکایی سیستان را وابسته به دولت اشکانی کرد. وی همچنین مرو و بخشهایی از فرارود را نیز تصرف کرد. او همچنین در نبردی که در شمال عربستان کنونی انجام شد، چادرنشینان تازی را که قصد وارد شدن به قلمرو حکومت اشکانی را داشتند، شکست سختی داد و آنها را تا مرکز بیابان عربستان عقب راند. مهرداد دوم به آدیابنه، گوردین و اسروئن حمله و این شهرها را فتح کرد و مرزهای غربی قلمرو اشکانی را به فرات تغییر داد. در آنجا اشکانیان برای اولین بار با رومیان روبرو شدند. در سال 96 قبل از میلاد میتریدات دوم یکی از مقامات خود به نام اوروباز را به عنوان فرستاده ای نزد سولا فرستاد. با افزایش قدرت و نفوذ رومیان، اشکانیان به دنبال روابط دوستانه با رومیان بودند و بنابراین می خواستند به توافقی برسند که احترام متقابل بین دو قدرت را تضمین کند. مذاکراتی دنبال شد که در آن سولا ظاهراً دست برتر را به دست آورد که اوروباز و اشکانیان را مانند التماس کنندگان جلوه داد. اوروباز به همین علت بعداً اعدام شد.
سرزمین های غربی و رومیان:
به دلیل اهمیت سرزمینهای غربی ایران و میانرودان، مهرداد در سال ۹۴ پ.م. به سرزمینهای شمالی میان دجله و فرات تاخت و پس از کسب پیروزیهایی در این منطقه، رود فرات را به عنوان مرز غربی ایران تعیین کرد. وی همچنین در امور ارمنستان که دارای اهمیت بسیاری بود دخالت کرد. در سال ۹۶ پ.م. حکومت جمهوری روم در راستای سیاست جهانگشایانه خود به کرانه غربی رود فرات رسیدند و مصمم بودند که ایران و هند را به قلمرو خود ضمیمه کنند. فرمانده قوای روم شخصی به نام لوکیوس کورنلیوس سولا بود. مهرداد به خاطر گرفتاریهای زیادی که در آن زمان برای اشکانیان پیش آمده بود، صلاح دید که با رومیان وارد جنگ نشود، لذا به آنان پیشنهاد صلح کرد. این پیمان بسته شد، ولی نماینده حکومت اشکانی به دلیل تحقیری که سولا بر او روا داشته بود، در بازگشت اعدام شد.
رسیدگی به امور داخلی:
پس از پیروزیهایی که ذکر آن رفت، مهرداد فرصت یافت تا به امور داخلی کشور بپردازد. او نخستین کس از خاندان اشکانی است که خود را شاهنشاه خواند و ادعا کرد که خاندان اشکانی از نسل اردشیر دوم هخامنشی است. این کار او اقدامی آگاهانه بود تا اشکانیان را ادامه دهنده هویت ایرانی نشان دهد و همینطور این کار حکومت اشکانیان را در پرتو ارتباط یافتن با هخامنشیان بر حق جلوه داد. مهرداد دوم به فرهنگ، آداب و سنن ایرانی بسیار پای بند بود. وی با تلاشی خستگی ناپذیر بر آن شد تا فرهنگ ایرانی را از مظاهر فرهنگ یونانی هلنی پاک کند. در عرصه بازرگانی و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور، مهرداد اقدامات بسیاری کرد و در روزگار او بود که راه بازرگانی ایران به چین که در تاریخ به راه ابریشم معروف است، گشوده شد. از این پس مبادلات کالا میان چین، هند و برخی سرزمینهای دیگر موجب شکوفایی اقتصاد کشور گردید.
فرجام مهرداد دوم اشکانی:
در پایان زندگی مهرداد دوم در شرق و غرب قلمرو اشکانیان تهاجماتی صورت گرفت. تیگران (Tigranes) شاه ارمنستان از مرگ مهرداد بهره جست و بخش شمالی میان رودان را تصرف کرد. در این زمان گودرز که در زمان مهرداد دوم در بابل قیام کرده بود، برای مدت کوتاهی به شاهنشاهی رسید. ارُد گودرز را از حکومت انداخت و پس از دوره کوتاهی سیناتروک بر جای او به شاهنشاهی نشست. آخرین سالهای حکومت مهرداد دوم در دورهای اتفاق افتاد که از نظر علمی به عنوان «عصر تاریک پارتیان» نامیده شد، که به دورهای سه دهه در تاریخ امپراتوری اشکانی اشاره دارد که از مرگ (یا سالهای آخر) مهرداد دوم شروع میشود. به دلیل فقدان اطلاعات روشن در مورد وقایع این دوره در امپراتوری، به جز یک سلسله سلطنت، ظاهرا به طور مشترک، از آن به عنوان "عصر تاریک" یاد می شود. تنها با آغاز سلطنت ارد دوم در حدود ۵۷ قبل از میلاد، که سلسله فرمانروایان اشکانی را می توان دوباره به طور قابل اعتمادی ردیابی کرد. سکهها، نقش برجستهها و یادداشتهای نجومی بابلی، گودرز را پسر و وارث مهرداد دوم میدانند. بر اساس یک نقش برجسته به شدت آسیب دیده در بیستون، گودرز به عنوان "ساتراپ ساتراپ ها" در زمان پدرش خدمت کرده است .پس از مرگ مهرداد دوم در سال ۹۱ قبل از میلاد، گودرز در بابل به عنوان پادشاه معرفی شد.
۱۰ : سیناتروک اول

سنتروک يا سیناتروک ( اشک دهم ) دهمین شاه ایران از دودمان اشکانی است كه به مدت هفت و يا نه سال، حكومت كرده است. وی پسر مهرداد یکم و برادر فرهاد دوم است. سنتروک يا سیناتروک یک سال پس از درگذشت مهرداد دوم بر تخت شاهی نشست كه همزمان با آغاز جنگهای میان ایران و کشور روم است. هنگامی که وی به تخت نشست شخصی پیر و ناتوان بود و دولت اشکانی نیز درگیر منازعات بین شاهزادگان و سران خاندانها بود. پادشاهی سنتروک يا سیناتروک همزمان با رویدادهای مهمی بود که در ارمنستان و آسیای صغیر رخ دادند. قدرت « تیگران دوم » شاه ارمنستان رو به افزایش بود او نفوذ خود را تا قلمروی دست نشاندگان پارتیان همچون اُسروئن، گوردیین و ماد آتروپات گسترش داد، ماد را تاراج نمود و تا سوریه و فینیقیه پیش رفت. تیگران از نابسامانی اوضاع ايران استفاده کرده، آذربایجان را متصرف شده و جلگه فرات را غارت کرد. وی علاوه بر این به باقیمانده قلمرو سلوکیان نیز دستاندازی کرده و خود را شاهنشاه خواند. اوضاع تاريخی اين دوره در تاريکی و ابهام میباشد و اطلاعات زيادی از آن در دست نيست . ظاهرا در آشوب آن دوران ميان ارمنستان و کاپادوکيه دولت اشکانی در بيطرفی به سر میبرده است. مدت حکومت سنتروک يا سیناتروک به مدت 9 سال از 67 تا 76 قبل از ميلاد بوده است. پس از سنتروک يا سیناتروک فرزندش فرهاد سوم(اشک یازدهم) برتخت شاهنشاهی تكيه زد.
۱۱ : فرهاد سوم

فرهاد سوم ( اشک یازدهم ) یازدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او فرزند سیناتروک بود و پس از پدرش به شاهی رسید. در زمان فرهاد سوم جنگهای ایران و روم آغاز شد. در دوران پادشاهی او اشکانیان سرزمینهای زیادی را در غرب و همچنین در شرق از دست دادند. در آن زمان پومپه که یکی از سران حکومت سه نفره روم بود، وارد آسیای صغیر شده بود. وی جنگسالار و سیاستمدار برجستهی روم بود. او با نشان دادن تواناییهایش به یکی از بزرگان روم بدل شد. او رقیب « کراسوس » و هم پیمان « ژولیوس سزار » بود. این سه تن سیاستمداران نیرومند پایانی روم بودند که به نخستین فرمانروایان سهگانه نامدار گشتهاند. با مرگ کراسوس در نبرد با اشکانیان، پومپه و سزار رقیب یکدیگر گشتند. این دو بر سر به دست آوردن فرمانروایی روم به جنگ با یکدیگر پرداختند. سرانجام پومپه ناكام ماند و به مصر باستان پناه برد و در آنجا کشته شد. فرهاد سوم تصمیم داشت تا در درگیریهای روم با ارمنستان بیطرف بماند. در آن زمان پومپه كه نیرومندی « تیگران »، شاه ارمنستان را جدی تلقی کرده بود، سفیری به ایران فرستاد و به فرهاد سوم پیشنهاد لشکرکشی به ارمنستان را داد. او تعهد کرد که در صورت انجام این کار دو ايالت « کُرْدُونْ و اَدیابن » از آن ایران خواهند شد. فرهاد سوم با سپاهی انبوه و به همراه پسر ارشد تیگران و شاهزادههای ارمنی که در دربار ایران بودند به ارمنستان حمله برده اَرتاکساتا را محاصره نمود و تیگران به کوستانهای اطراف فرار کرد. فرهاد سوم شاه ایران پس از فرار تیگران و سپاه او خود را پیروز دانسته و بازگشت. تیگران پس از شنیدن خبر بازگشتن فرهاد به کشورش ارمنستان بازگشت و سپاه ایران که محاصره ارمنستان را بر عهده داشت پراکنده شد. این پیشامدها و جنگ و گریزهای بین فرهاد سوم و تیگران به پومپه فرصت داد تا ارمنستان را به تصرف درآورد، ولی به پیمانی که با فرهادسوم بسته بود عمل نکرد و افزون بر این فرهاد سوم را شاهنشاه نیز نخواند. این کارهای او باعث تشدید خطر وقوع جنگ میان ایران و روم شد. پومپه که جنگ با ایرانیان را صلاح نمیدید تا زمانی که در آسیا بود با اشکانیان مدارا میکرد ولی درخواست فرهاد سوم از رومیان که رود فرات را مرز میان ایران و روم بدانند برآورده نشد. از سوی دیگر پومپه با پارس، خوزستان و آذربایجان ارتباط برقرار کرده و دست به تحریکات زد که علیه شاهنشاهی اشکانی بود. مدت حکومت فرهاد سوم حدود 7 سال از سال 60 تا 67 قبل از میلاد بود. سوم سرانجام به دست دو پسر خود به نامهای « مهردادسوم و اُرد » مسموم شد. وی نخستین شاه اشکانی بود که به دست پسرش کشته شد. و از این زمان بود كه پدر کشی و برادر کشی در خانواده اشکانی آغاز گشت. بعد از فرهاد سوم پسرش مهرداد سوم جانشين او شد.
۱۲ : مهرداد سوم

مهرداد سوم( اشک دوازدهم ) دوازدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او فرزند فرهاد سوم بود و پس از کشتن پدرش به قدرت رسید. مهرداد سوم در نخستین اقدام خود پس از رسیدن به قدرت به فکر جنگ با ارمنستان افتاد تا کردون را پس بگیرد. مهرداد سوم به ارمنستان لشکر کشید و اینکار را انجام داد.اما از این سو "اُرد" برادر مهرداد سوم که در کشتن پدر به او کمک کرده بود با استفاده از غیبت مهرداد و سرگرمی او در ارمنستان، با گروهی از بزرگان همدست شد و خود را پادشاه ایران خواند. مهرداد سوم با شنیدن این خبر به سرعت دست از جنگ کشیده و خودرا به ایران رسانید. ارد که توان پایداری در خود را ندید از برابر مهرداد گریخت. مهرداد سوم نیز هرکس از همراهان ارد را یافت کشت و در ابن راه کار به جایی رسانید که بزرگان همه از او رویگردان شدند و به حکم مجلس سنا او را از سلطنت خلع کردند و ارد را به پادشاهی انتخاب کردند و حکمرانی ماد بزرگ و کلده را به مهرداد دادند . اما مهرداد سوم حاضر به این کار نشد و با سپاه ارد جنگیده و لیک شکست سختی خورد. پس به سال 55 قبل از میلاد به نزد " گابی نیوس" سردار رومی که در سوریه بود گریخت . لیک در همان هنگام پادشاه مصر از گابی نیوس یاری خواست و او که می دید در صورت یاری مصر، مال فراوان نصیبش خواهد شد مهرداد سوم را در سوریه حبس کرد و خود به کمک مصریها شتافت. اما دولت روم چنین رفتاری را از گابی نیوس نمی پسندید. گابی نیوس پس از بازگشت، از ترس اینکه مبادا مهرداد از دست او به دولت روم شکایت کند مبلغ گزافی در خفا ، از مهرداد سوم گرفت درب زندان را باز کرد. مهرداد سوم به سمت بابل رفت و به ایالات عرب حوالی بابل پناه برد و به یاری ایشان توانست شهر بابل و سلوسی را تصرف نماید . اما در همان زمان " سورنا " سردار معروف ارد سلوسی را تسخیر کرد. مهرداد به بابل رفت و در همانجا متحصن شد. به روایتی سورنا و به روایتی دیگر خود ارد به محاصره بابل پرداخت. مهرداد سوم به دلیل نداشتن آذوقه تسلیم شد، اما اُرد برادرش را نبخشید و او را کشت. مدت حکومت مهرداد سوم (اشک دوازدهم ) 5 سال از سال 60 تا 55 قبل از میلاد بود.
۱۳: ارد دوم

اشک سیزدهم اشکانی، که با نام ارد دوم (یا اُرُد دوم) شناخته میشود، یکی از پادشاهان برجسته سلسله اشکانی بود که از حدود ۵۵ تا ۳۷ پیش از میلاد بر ایران حکومت کرد. او در دورانی به قدرت رسید که امپراتوری اشکانی با چالشهای داخلی و خارجی، بهویژه درگیری با روم، مواجه بود.ارد دوم به دلیل پیروزیهای نظامیاش، بهویژه در نبرد حران (۵۳ پیش از میلاد) علیه سردار رومی مارکوس کراسوس، شهرت دارد. در این نبرد، سورنا، سردار شجاع اشکانی، تحت فرمان ارد دوم، با تاکتیکهای نظامی هوشمندانه، ارتش روم را به شکستی سنگین دچار کرد. این پیروزی نهتنها قدرت اشکانیان را به رخ روم کشید، بلکه جایگاه ارد دوم را بهعنوان یکی از مقتدرترین پادشاهان اشکانی تثبیت کرد.او همچنین پایتخت ایران را از صددروازه به تیسفون منتقل کرد، که تا پایان دوره اشکانی و حتی در دوره ساسانی، پایتخت ایران باقی ماند. با این حال، ارد دوم به دلیل ضعفهای سازمانی در ارتش و مشکلات داخلی، نتوانست تمام مناطق فتحشده را حفظ کند. برخی منابع نیز به سختگیریها و بیرحمیهای او و برادرش، مهرداد سوم، در بهدست گرفتن قدرت (از جمله مسموم کردن پدرشان، فرهاد سوم) اشاره دارند.ارد دوم در زمان خود ایران را به اوج اقتدار رساند، بهگونهای که بسیاری از معاصران، ایران را مقتدرتر از روم میدانستند. با این حال، پس از مرگ او، امپراتوری اشکانی با چالشهای جدیدی مواجه شد.
شاهزاده پاکور اول

پاکور یکم (مرگ در ۳۸ پیش از میلاد) شاهزادهای از دودمان اشکانی و پسر و وارث ارد دوم، شاهنشاه اشکانی، بود. او در سال ۶۳ پیش از میلاد زاده شد و از مادرش، لائودیکه، شاهدخت کوماژنی، نسب میبرد. پاکور به دلیل نقش برجستهاش در لشکرکشیهای اشکانیان علیه روم شناخته میشود.در سال ۵۱ پیش از میلاد، او به عنوان فرماندهای جوان در حمله به سوریه روم ظاهر شد، هرچند احتمالاً به دلیل سن کم، فرماندهی واقعی بر عهده اوساکس، یکی از سرداران اشکانی، بود. بعدها، در حدود سال ۴۱ پیش از میلاد، پاکور با تحریک کنسول روم، مارکوس کالپورنیوس بیبولوس، و یک ساتراپ اشکانی، علیه پدرش ارد دوم شورید و خود را شاهنشاه نامید. حتی سکههایی با تصویر او ضرب شد، اما پس از حدود یک سال، با پدرش آشتی کرد و این سکهها از گردش خارج شدند. ساتراپ پشت این توطئه احتمالاً اعدام شد.پاکور در سال ۳۸ پیش از میلاد رهبری حمله دیگری به سوریه را بر عهده داشت. در این نبرد، رومیان به فرماندهی پوبلیوس ونتیدیوس باسوس با استفاده از تا personally کمین و بهرهگیری از زمینهای مرتفع، سواران کماندار اشکانی را غافلگیر کردند. پاکور که برای نبرد نزدیک آماده نبود، در نبرد کوه گنداروس شکست خورد و کشته شد. مرگ او بحران جانشینی در امپراتوری اشکانی به وجود آورد و ارد دوم، که از مرگ پسر محبوبش به شدت متأثر شده بود، تاج و تخت را به پسر دیگرش، فرهاد چهارم، واگذار کرد.پاکور به دلیل شجاعت و نقشش در گسترش قلمرو اشکانیان، چهرهای مهم در تاریخ این دودمان است.
سورنا

سورنا، سردار برجسته اشکانی از خاندان سورن، در زمان ارد دوم (اشک سیزدهم) فعالیت داشت. او جوانی شجاع، خوشسیما و نابغه نظامی بود که در نبرد حران (۵۳ پیش از میلاد) شهرت یافت. سورنا با حدود ۱۰,۰۰۰ سوارکار اشکانی، ارتش ۴۳,۰۰۰ نفری مارکوس کراسوس، سردار رومی، را در حران نابود کرد. او از کمانداران سوار و کاتافراکتها با تاکتیکهای چریکی و مانورهای سریع استفاده کرد. تکنیک "پارتیان شات" (تیراندازی در حال عقبنشینی) و استفاده از شترها برای حمل تیر، کلید پیروزی بود. این نبرد، یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ روم و نمایش قدرت اشکانیان بود. سورنا با جاسوسی و دیپلماسی، اطلاعات دشمن را جمعآوری کرد و استراتژیهای نوآورانهای به کار برد. او در تثبیت قدرت ارد دوم نیز نقش داشت. اما پس از پیروزی، به دلیل محبوبیت و نفوذش، مورد حسادت ارد دوم قرار گرفت. ارد دستور قتل سورنا را صادر کرد و او اندکی پس از حران کشته شد. این اقدام ارد، اشتباه بزرگی بود که امپراتوری را تضعیف کرد. سورنا بهعنوان قهرمان ملی ایران و نماد مقاومت شناخته میشود. نبرد حران، شاهکار نظامی او، الهامبخش استراتژیستها شد. نام سورنا در متون رومی مانند نوشتههای پلوتارک با احترام ذکر شده است. او نمونهای از هوش، شجاعت و وفاداری در تاریخ ایران است.
۱۴ : فرهاد چهارم

فرهاد چهارم، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۳۷ تا ۲ پیش از میلاد)، پسر ارد دوم و از پادشاهان برجسته سلسله اشکانی بود. او پس از مرگ پدرش در دورانی پرآشوب به قدرت رسید و با چالشهای داخلی و خارجی، بهویژه روم، مواجه شد. فرهاد با مارک آنتونی، سردار رومی، درگیر شد و در نبردهای اولیه (۳۶ پیش از میلاد) شکست خورد، اما با تاکتیکهای چریکی اشکانیان، ارتش روم را فرسوده کرد و آنتونی را وادار به عقبنشینی کرد. او همچنین با شورشهای داخلی، از جمله خیانت نزدیکانش، مبارزه کرد. فرهاد برای حفظ قدرت، پسرش را بهعنوان گروگان به روم فرستاد، اما بعداً با مذاکره او را بازگرداند. او به دلیل سیاستهای سختگیرانه و قتل اشراف، منفور برخی نزدیکان شد. در نهایت، در سال ۲ پیش از میلاد، توسط پسرش فرهاد پنجم (فرهادک) و همسرش موسی مسموم و کشته شد. فرهاد چهارم با دیپلماسی و جنگ، امپراتوری اشکانی را در برابر روم حفظ کرد. او بهعنوان پادشاهی زیرک، اما سختگیر در تاریخ شناخته میشود. اقداماتش پایهای برای ادامه قدرت اشکانیان بود.
موزا , بانوی قدرت

موزا ملکهٔ اشکانی (۲ ق.م- ۴ م) و مادر و همسر فرهاد پنجم اشکانی بود. فلاویوس جوزفوس مورخ یونانی او را تراموزا مینامد. او کنیزی رومی بود که اوگوست٬ امپراتور روم (۲۷ ق.م- ۱۴ م) او را بهعنوان هم خوابه و در ازای استرداد درفشهای روم که سپاه کراسوس آنها را در جنگ حران در ۵۳ ق.م از دست داده بود و هنوز در ایران مانده بودند به فرهاد چهارم (۲ ق.م- ۳۷ م)٬ پادشاه اشکانی هدیه کرد. استرداد این درفشها موجب جشن و شعف فوقالعادهای در روم گشت و شاعران روم، که قصدشان خوشامدگویی برای اکتاویوس بود، این کار را به منزلهٔ جبران شکستهای گذشته یا همچون فتحی درخشان تلقی کردند. تراموزا کنیزک رومی که در این هنگام زوجهٔ فرهاد چهارم و در واقع ملکهٔ دربار وی شده بود نیز در این کار نقش عمدهای داشت. چند سال بعد هم، این زن که کودکی به نام فرهادک برای شاه زاییده بود، به بهانهٔ لزوم تأمین جان این فرزند و اجتناب از هر گونه توطئه احتمالی داخلی، فرهاد را وادار کرد تا سایر پسران خود را از دربار دور سازد. فرهاد هم چهار پسر را با اقربای آنها که در حرم وی بودند به روم فرستاد تا در آنجا تربیت شوند (ح ۷ ق.م). فقط فرهادک را با مادرش نزد خود نگه داشت. وقتی که فرهادک به سن بلوغ رسید، به تحریک مادر و از بیم آنکه برادرانش عنوان ولیعهدی را به دست آورند، پدر را زهر داد و خود به نام فرهاد پنجم با مادرش موزا بتخت نشست (ح ۲ ق.م).
آغاز قدرت مشترک موزا و فرهادک (فرهاد پنجم)
در سال ۲ ق-م تراموزا آخرین قدم را به منظور تأمین تاج و تخت اشکانی برای فرزندش فرهادک برداشت و همانگونه که گذشت، فرهاد چهارم، که در آن زمان به سن کهولت رسیده بود با زهر هلاک شد. پس از آن که زن رومی فرهاد، پسران فرهاد را از دربار دور کرد، فرهادک یگانه معاون فرهاد در اداره مملکت گردید و پدرش از جهت نفوذ موزا، او را به قدر کافی مورد توجه قرار داد به طوری که همه فرهادک را ولیعهد میدانستند، لکن فرهادک تصور کرد که ممکن است پدرش چندین سال دیگر زنده بماند و در این مدت بر او تغییر رأی حاصل شود و برادرانش نیز برضد او دسیسه بنمایند. بنابراین نخواست منتظر مرگ طبیعی پدر شود و با مادر خود زهری تهیه کردند و به پدر خورانید. آنگاه مادر و فرزند بلامنازع به سلطنت نشستند (۲ ق-م). حکومت روم، جلوس فرهاد پنجم را به تخت سلطنت پارت تأئید کرد به شرطی که از اهداف خود در ارمنستان صرفنظر کند.
۱۵ : فرهاد پنجم

فرهاد پنجم، معروف به فرهادک، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۲ پیش از میلاد تا ۴ میلادی) و پسر فرهاد چهارم بود. او به همراه مادرش موسی، که کنیز ایتالیایی و هدیه امپراتور روم (اگوستوس) به فرهاد چهارم بود، با مسموم کردن پدرش به قدرت رسید. این اقدام، او را در میان اشراف اشکانی منفور کرد. فرهاد پنجم و موسی، که رابطهای غیرمعمول (ازدواج مادر و پسر) داشتند، سعی کردند با سیاست و دیپلماسی امپراتوری اشکانی را تثبیت کنند. آنها با روم، بهویژه اگوستوس، مذاکراتی انجام دادند و صلحی نسبی برقرار کردند. فرهادک همچنین با بازگرداندن نشانهای نظامی روم (گرفتهشده در نبرد حران) به اگوستوس، روابط دیپلماتیک را بهبود بخشید. با این حال، سیاستهای او و نفوذ بیش از حد موسی، نارضایتی اشراف و مردم را برانگیخت. او با شورشهای داخلی مواجه شد و نتوانست وحدت اشکانیان را حفظ کند. در سال ۴ میلادی، اشراف اشکانی علیه او و موسی قیام کردند و هر دو را سرنگون و احتمالاً کشتند. فرهاد پنجم به دلیل وابستگی به مادرش و ضعف در برابر اشراف، پادشاهی ناپایدار داشت. حکومتش کوتاه و پرآشوب بود و به تضعیف موقتی اشکانیان منجر شد. با این حال، دیپلماسی او با روم از درگیریهای بزرگ جلوگیری کرد. فرهادک بهعنوان پادشاهی جاهطلب، اما ناموفق در تاریخ ثبت شده است. دوره او نشاندهنده نفوذ غیرمعمول زنان در سیاست اشکانی بود. اقداماتش زمینهساز بازگشت ثبات در دوره پادشاهان بعدی شد.
۱۶ : ارد سوم

ارد سوم یا ورود سوم (اشک شانزدهم) پادشاه امپراتوری اشکانی از حدود ۴ تا ۶ یا ۷ میلادی بود. او از خاندان اشکانی بود، اما نسب دقیقش ناشناخته است. ارد سوم پس از سرنگونی فرهاد پنجم و مادرش موسی توسط اشراف اشکانی به سلطنت رسید.اطلاعات درباره سلطنت کوتاه او بسیار محدود است و هیچ رویداد قابلتوجهی از دوران حکومتش ثبت نشده است. با این حال، به نظر میرسد او در دورهای پرآشوب به قدرت رسید که امپراتوری اشکانی با ناآرامیهای داخلی و فشارهای خارجی، بهویژه از سوی روم، مواجه بود. ارد سوم نتوانست ثبات را به امپراتوری بازگرداند و پس از حدود دو سال سلطنت، در سال ۷ میلادی طی شکار در شکارگاه کشته شد. برخی منابع مرگ او را نتیجه توطئه اشراف ناراضی میدانند.پس از مرگش، ونون یکم جانشین او شد. به دلیل کمبود اطلاعات، ارد سوم بهعنوان پادشاهی کماثر در تاریخ اشکانیان شناخته میشود.
۱۷ : ونون اول

ونون اول، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۸ تا ۱۲ میلادی)، یکی از اعضای خاندان اشکانی و پسر فرهاد چهارم بود. او در روم بزرگ شده بود، زیرا بهعنوان گروگان در زمان پدرش به دربار امپراتور اگوستوس فرستاده شد. پس از مرگ ارد سوم در سال ۷ میلادی، اشراف اشکانی که از ناآرامیهای داخلی خسته شده بودند، ونون را از روم به ایران آوردند تا بهعنوان پادشاه تاجگذاری کند. ونون به دلیل تربیت رومیاش، آداب و رسوم اشکانی را بهخوبی رعایت نمیکرد، که باعث نارضایتی اشراف و مردم شد. او سعی کرد با دیپلماسی، روابط با روم را حفظ کند و از درگیریهای نظامی بزرگ اجتناب کرد. با این حال، نفوذ فرهنگ رومی در رفتار و سیاستهایش، از جمله علاقه به سبک زندگی رومی، او را در میان اشکانیان منفور کرد. اشراف اشکانی، که پادشاهی سنتیتر میخواستند، علیه او شوریدند. در سال ۱۲ میلادی، اردوان دوم، رقیب ونون، او را شکست داد و تاج و تخت را تصاحب کرد. ونون به ارمنستان گریخت و سپس به روم پناه برد، جایی که تحت حمایت امپراتور تیبریوس در شهر انطاکیه زندگی کرد. او بعدها (حدود ۱۹ میلادی) به درخواست روم برای بازگشت به ارمنستان فرستاده شد، اما توسط فرماندار روم کشته شد. سلطنت ونون کوتاه و ناپایدار بود و نشاندهنده تنش بین سنتهای اشکانی و نفوذ رومی در آن دوره است. او نتوانست وحدت داخلی را حفظ کند و به دلیل بیگانگی فرهنگی، جایگاه محکمی در امپراتوری به دست نیاورد. با این حال، دیپلماسی او با روم از جنگهای بزرگ جلوگیری کرد. ونون اول بهعنوان پادشاهی ناموفق، اما تحت تأثیر فرهنگ رومی در تاریخ ثبت شده است. مرگ او پایان تلاشهای روم برای نفوذ مستقیم در امور اشکانیان بود.
۱۸ : اردوان سوم
اردوان سوم (اشک هجدهم)، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۱۲ تا ۳۸ میلادی)، پس از سرنگونی ونون اول به قدرت رسید. او از خاندان اشکانی و از شاخهای غیرمستقیم بود. اردوان با حمایت اشراف اشکانی، که از فرهنگ رومی ونون ناراضی بودند، تاج را به دست آورد. او با تمرکز بر سنتهای اشکانی، وحدت داخلی را تقویت کرد و علیه نفوذ روم در ارمنستان و بینالنهرین ایستادگی کرد. اردوان در نبردهایی با روم، بهویژه در ارمنستان، موفقیتهایی کسب کرد و قدرت اشکانیان را تثبیت کرد. او همچنین با شورشهای داخلی مقابله کرد و جایگاه خود را مستحکم ساخت. دیپلماسی او با روم، از جمله مذاکرات با امپراتور تیبریوس، از جنگهای بزرگ جلوگیری کرد. سلطنت طولانیاش دورهای از ثبات نسبی برای اشکانیان بود. اردوان دوم در سال ۳۸ میلادی درگذشت و پس از او، دورهای از رقابتهای داخلی آغاز شد. او بهعنوان پادشاهی موفق در حفظ استقلال اشکانیان شناخته میشود.
۱۹ : وردان
وردان پس از اردوان بر تخت نشست. اردوان سه پسر به نام اردوان،گودرز و وردان داشت كه پس از مرگش گودرز اردوان پسر را میكشد. مجلس مهستان به همین سبب میل به شاهی وردان پیدا كرد . وی كه در استانی دوردست بود ،دو روزه 450 كیلومتر راه را طی كرد و گودرز را غافلگیر كرد. گودرز فرار كرد و مانند گذشتگانش راه شرق دریای خزر را پیش گرفتو وردان شهر سلوكیه را كه شورش كرده بود،محاصره كرد ،در این هنگام از حمله گودرز به تیسفون با خبر شد و رو به شرق گذاشت تا با گودرز بجنگد. قبل از شروع جنگ آنها از توطئه بلند پایگان اشکانی در جهت كشتن هر دو آنها با خبر شدند و دو برادر با هم آشتی كردند و گودرز به هیركانی بازگشت.وردان دوباره به سلوكیه حمله كرد و به كمك اشراف شهر آنجا را فتح كرد. وردان در فكر جنگ دوباره بارومیان بود و از ایزد ، شاه آدیابنه كمك خواست ولی او از كمك سر باز زدو وردان وارد جنگی بی ثمر شد. سرانجام وردان به دست بزرگان پارتی كه میلی به جنگ دوباره با روم نداشتند در شكارگاه كشته شد. شاید هم عامل این قتل برادرش یعنی گودرز بوده باشد.
۲۰ : گودرز اول
گودرز یکم (اشک بیستم)، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۴۵ تا ۵۱ میلادی)، از خاندان اشکانی و برادر اردوان چهارم (وردان اول) بود. او پس از مرگ وردان اول به قدرت رسید، اما سلطنتش با رقابتهای داخلی و جنگ با وردان دوم (رقیبش) همراه بود. گودرز در ابتدا کنترل تیسفون را از دست داد، اما در سال ۴۹ میلادی آن را بازپس گرفت. او تلاش کرد تا با مدیریت شورشهای داخلی، بهویژه در مناطق شرقی، وحدت امپراتوری را حفظ کند. در برابر روم، گودرز سیاست محتاطانهای در پیش گرفت و از درگیری مستقیم در ارمنستان اجتناب کرد. اطلاعات درباره دستاوردهای نظامی یا دیپلماتیک او محدود است. سلطنت او دورهای از ناپایداری و رقابتهای داخلی بود. گودرز در سال ۵۱ میلادی، احتمالاً به دلایل طبیعی یا توطئه، درگذشت. پس از او، ونون دوم برای مدت کوتاهی به قدرت رسید. گودرز یکم بهعنوان پادشاهی با تأثیر متوسط در تاریخ اشکانیان شناخته میشود.
۲۱ : ونون دوم

ونون دوم (اشک بیستویکم)، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۵۱ میلادی)، از خاندان اشکانی بود و برای مدت بسیار کوتاهی پس از مرگ گودرز یکم بر تخت نشست. پیش از پادشاهی، او فرمانروای ماد آتروپاتن (منطقه شمالغرب ایران کنونی) بود. اطلاعات درباره سلطنت او بسیار محدود است و هیچ دستاورد یا رویداد مهمی از دوره کوتاه حکومتش (چند ماه) ثبت نشده است. به نظر میرسد او در دورهای پرآشوب و ناپایدار به قدرت رسید، زمانی که امپراتوری اشکانی با رقابتهای داخلی و فشارهای خارجی از سوی روم مواجه بود. ونون دوم نتوانست تأثیر قابلتوجهی بر امپراتوری بگذارد و بهسرعت جای خود را به بلاش یکم داد. احتمالاً به دلایل طبیعی یا توطئه داخلی در همان سال ۵۱ میلادی درگذشت. برخی منابع او را با ونون اول اشتباه گرفتهاند، اما او شخصیتی متمایز است. ونون دوم بهعنوان پادشاهی کماثر و گذرا در تاریخ اشکانیان شناخته میشود. جزئیات بیشتری از زندگی یا اقدامات او در دست نیست. او نمادی از ناپایداری سیاسی در آن دوره از تاریخ اشکانیان است.
۲۲ : بلاش اول

بلاش یکم (اشک بیستودوم)، پادشاه اشکانی (حکومت: حدود ۵۱ تا ۷۸ میلادی)، از خاندان اشکانی و احتمالاً از شاخهای نزدیک به گودرز یکم یا ونون دوم بود. او پس از دورهای پرآشوب و سلطنت کوتاه ونون دوم به قدرت رسید. بلاش به دلیل اصلاحات داخلی و تقویت امپراتوری اشکانی شناخته میشود. او با سرکوب شورشهای داخلی، بهویژه در مناطق شرقی مانند هیرکانی، وحدت امپراتوری را بازگرداند. بلاش همچنین روابط تجاری با روم و شرق (از جمله چین) را گسترش داد و اقتصاد اشکانیان را تقویت کرد. در برابر روم، او سیاست محتاطانهای داشت و از درگیری مستقیم در ارمنستان اجتناب کرد، اما نفوذ اشکانیان را در این منطقه حفظ نمود. او سیستم مالیاتی و اداری را بهبود بخشید و به بازسازی شهرهای کلیدی مانند تیسفون کمک کرد. سلطنت طولانی او دورهای از ثبات نسبی پس از ناآرامیهای پیشین بود. بلاش در سال ۷۸ میلادی درگذشت و پسرش بلاش دوم یا پاکور دوم جانشین او شد. بلاش یکم بهعنوان پادشاهی اصلاحطلب و موفق در تاریخ اشکانیان ثبت شده است.
وردان دوم

وردان دوم پسر بلاش یکم بود و مدت کوتاهی بر بخشی از شاهنشاهی اشکانی پادشاهی کرد. او در حوالی سال ۵۵ تا ۵۸ میلادی علیه پدر خود شورش کرد و این طور به نظر میرسد که اکباتان را تصرف کرده است، چرا که سکههایی که در آنجا ضرب شدهاند، از او بدست آمده است که این سکهها نقش شاه بیریش جوانی دارند که دیهیمی با پنج آویزه بر سر گذاشته است. چیز دیگری راجع به او دانسته نیست.
۲۳ : بلاش دوم
بلاش دوم یا وَلَگش دوم یکی از مدعیان سلطنت شاهنشاهی اشکانی است که از سال ۷۷ تا ۸۰ میلادی حکومت کرد. زمان حکومت او مقارن با پاکور دوم بود. حدس زده میشود که وی در حدود دو سال آخر حکومت بلاش اول ادعای سلطنت کرد. از سکههای او پیداست که مرکز فرمانروایی او شهر سلوکیه بوده است. در زمان وی آلانها برای بار دوم به ایران تاخته بودند با دریافت باجی سنگین از اشکانیان راضی به ترک کردن مناطق اشغال شده شدند. وی به به دست پاکور از فرمانروایی کنار زده شد. از سرانجام او اطلاع دقیقی در دست نیست.
۲۴ : پاکور دوم

پاکور دوم (حدود ۷۸–۱۱۰ میلادی) شاه اشکانی از دودمان اشکانی بود که بین سالهای ۷۸ تا ۸۰ و سپس ۹۳ تا ۱۱۰ میلادی سلطنت کرد. او پسر ونن دوم بود و در دورهای پرآشوب که رقابتهای داخلی و دخالتهای روم در امور اشکانیان شدت داشت، به قدرت رسید.
اقدامات کایدی پاکور دوم:
اقدامات کلیدی پاکور دوم:تثبیت قدرت: در دوره اول سلطنت (۷۸–۸۰)، او با چالشهای داخلی و رقابت با دیگر مدعیان تاج و تخت مواجه بود. پس از وقفهای کوتاه، در سال ۹۳ دوباره به قدرت رسید.روابط با روم: پاکور دوم با امپراتوری روم روابط پرتنشی داشت. او تلاش کرد نفوذ اشکانیان را در ارمنستان حفظ کند، که به درگیریهایی با روم منجر شد.تقویت اقتصاد: سکههایی با تصویر پاکور دوم ضرب شد که نشاندهنده تلاش او برای تثبیت اقتصاد و نمایش اقتدارش بود.جانشینی: پس از مرگش در ۱۱۰ میلادی، امپراتوری اشکانی وارد دورهای از بیثباتی شد و خسرو یکم جانشین او شد.پاکور دوم به دلیل تلاش برای حفظ وحدت امپراتوری در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و مدیریت روابط پیچیده با روم شناخته میشود، اما دورهاش با ناآرامیهای بسیار همراه بود.
۲۵ : خسرو
خسرو یکم (حدود ۱۰۹–۱۲۹ میلادی) شاه اشکانی از دودمان اشکانی بود که پس از پاکور دوم در سال ۱۱۰ میلادی به تخت نشست. او در دورهای پرچالش، با رقابتهای داخلی و تهدیدات امپراتوری روم، سلطنت کرد.
اقدامات کلیدی خسرو :
تثبیت قدرت: خسرو با غلبه بر رقبای داخلی، مانند وُلگاش یکم که در بابل مدعی تاج و تخت بود، سلطنت خود را استحکام بخشید.جنگ با روم: او درگیر مناقشات بر سر ارمنستان شد. در سال ۱۱۴ میلادی، امپراتور تراژان به بهانه دخالت اشکانیان در ارمنستان به بینالنهرین حمله کرد و تیسفون، پایتخت اشکانیان، را اشغال نمود. خسرو مقاومت کرد و پس از عقبنشینی رومیها، با بهرهگیری از جنگ چریکی، بخشهایی از قلمرو را بازپس گرفت.دیپلماسی: خسرو با مذاکره و استفاده از اختلافات داخلی روم، بهویژه پس از مرگ تراژان، توانست صلحی موقت برقرار کند و ارمنستان را تحت نفوذ اشکانیان نگه دارد.اقتصاد و فرهنگ: سکههای ضربشده در دوره او نشاندهنده تلاش برای تقویت اقتصاد و نمایش اقتدار بود. او همچنین به حفظ سنتهای اشکانی اهمیت میداد.خسرو یکم به دلیل مقاومت در برابر تهاجم روم و حفظ یکپارچگی امپراتوری اشکانی در برابر تهدیدات خارجی و داخلی، چهرهای برجسته در تاریخ اشکانیان است. او در سال ۱۲۹ میلادی درگذشت و وُلگاش دوم جانشینش شد.
۲۶ : بلاش سوم

بلاش سوم (اشک بیست و ششم) بیست و ششمین شاه ایران از خاندان اشکانی است که پس از خسرو به شاهی رسید. نسبت بلاش سوم با اشکانیان روشن نیست. وی در حدود ۲ سال آخر حکومت خسرو ادعای سلطنت کرد. در زمان وی، آلانها برای بار دوم به ایران تاختند. بلاش به خاطر مشکلات فراوان و به این علت که سپاه اشکانی از توان پیشین برخوردار نبود، از پس رفع این تاخت و تاز بر نیامد و مجبور شد تا با دادن باجی سنگین آنان را راضی به ترک کردن مناطق اشغال شده کند. دادن چنین باجی پیش از این در تاریخ اشکانیان گزارش نشده است و این نشانهٔ سستسی و ناتوانی اشکانیان در این دوران میباشد. دورهٔ پادشاهی بلاش سوم به جزاین مورد پیشامد خاص دیگری نداشت و چنین به نظر میرسد که وی مدعی خاصی نداشتهاست . روم نیز در آن زمان ترجیح میداد تا به جای جنگ های پرهزینه و دشوار، از به نزاع انداختن همسایگان با یکدیگر یا ایجاد نبردهای داخلی خواستههای خود را عملی سازد. پادشاهی بلاش سوم از سال ۱۲۹ تا سال ۱۴۷ میلادی بوده است.
سالشمار:
۱۰۵: تاجگذاری بلاش سوم. او بر بخشهای شرقی پادشاهی اشکانی سلطنت میکرد
.
۱۲۹ آغاز سلطنت مهرداد چهارم برادر خسرو اشکانی (یکم) و تداوم درگیریهای
او با بلاش سوم که رقیب مهرداد چهارم بود و در سرزمینهای شرقی قلمرو حکومت اشکانیان سلطنت میکرد
.
۱۳۳ تاجگذاری بلاش چهارم . اتحاد دوباره دو پادشاهی شرق و غرب اشکانی. از دوره سلطنت بلاش سوم و خسرو اشکانی ، به ترتیب پادشاهان اشکانی شرقی و اشکانی غربی، قلمرو اشکانیان دو پاره شده بود
۲۷ : بلاش چهارم
.jpg)
بَلاش چهارم یا وَلَگش چهارم (اشک بیست و هفتم) بیست و هفتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۱۴۷ تا ۱۹۱ میلادی سلطنت کرد. بلاش چهارم را با اندکی تردید پسر بلاش سوم دانستهاند که پس از او به شاهی رسید.
نبرد با روم
بلاش چهارم در سال ۱۶۱ میلادی به ارمنستان لشکر کشید و فرمانروای آن را که دست نشاندهٔ رومیان بود از آنجا راند. در ادامه نیز با سرداری رومی به نام الیوس سوریانوس جنگید و او را شکست داد. وی پس از این پیروزی روانهٔ سوریه شد و در آنجا سردار دیگر رومی به نام کاسیوس به جلوگیری از پیشروی سپاه اشکانی پرداخت. نبردهایی که میان بلاش چهارم و کاسیوس درگرفت در ابتدا برای رومیان هدف تدافعی داشت ولی پس از اینکه آنها در سوریه پیروز شدند نبردها حالت تهاجمی به خود گرفت و اشکانیان که تاب مقاومت در برابر سپاه کاسیوس نیاوردند به آن سوی رود فرات عقبنشینی کردند. کاسیوس توانست ارمنستان را تسخیر کرده و پادشاه پیشین آن سرزمین را که سرسپردهٔ رومیان بود و به روم پناهنده شده بود بر تخت شاهی بازگرداند. وی سپس سرزمینهای دیگری را نیز در میانرودان تسخیر کرد و توانستن قلمرو رومیان را همانند تراژان گسترش دهد. او شهر سلوکیه را نیز تسخیر کرد و آن را به آتش کشید و این کار را با چند شهر دیگر در میانرودان و از جمله با کاخ شاهی در تیسفون پایتخت اشکانیان نیز کرد. در این هنگام بیماری طاعون بروز کرد تلفات سنگینی را بر سپاه رومیان وارد نمود و رومیان را وادار به عقبنشینی کرد. نتیجهٔ این نبردها ضمیمه شدن بخش غربی میانرودان و نصیبین به روم بود.
۲۸ - ۲۹ : بلاش پنجم و اردوان پنجم

بلاش پنجم ( اشک بیست و هشتم ) و اردوان پنجم ( اشک بیست و نهم ) هر دو پسران بلاش چهارم بودند ، که پس از درگذشت او مدعی سلطنت شدند . چنین به نظر میرسد که اردوان پنجم در مغرب ایران حکومت کرده و برادرش – بلاش پنجم – به طور همزمان در در نواحی شرقی ایران به سلطنت پرداخته است . از سرانجام بلاش پنجم اطلاع دقیقی در دست نیست و اما اردوان پنجم با قیام اردشیر پاپکان مواجه گشت و در جنگی که با او در دشت هرمزدگان رخ داد ، کشته شد . و بدینگونه سلسه اشکانی منقرض گشت و جای خود را به سلسه ساسانی داد ، مدت حکومت اردوان پنجم بطور همزمان با برادرش حدود 16 سال یعنی از سال 208 تا 224 میلادی بوده است .
موقعیت اجنماعی زنان

در عصر اشکانیان تعدد زوجات متداول بود ولی داشتن بیش از یک زن رسمی جایز نبود. تعدد زنان غیررسمی در میان پارتیان بویژه در خانوادۀ سلطنتی و اشراف از زمانی متداول شده بود که پارتیان به ثروت دست یافته بودند. پیش از آن، صحرانشینی مانع داشتن زنان متعدد بود. شاهان اشکانی زن رسمی خود را از شاهزادگان یا لااقل از میان زنان پارتی انتخاب میکردند. زن پیش از فوت شوهر خود نمیتوانست شوی دیگری انتخاب کند ولی در صورت عدم رضایت از شوهر خود، به آسانی جدا میشد. حق طلاق برای زن، آن هم به سهولت، در کنار ممنوعیت چند ازدواج رسمی برای مرد، نشانۀ موقعیت بهتر زنان ایرانی در عصر اشکانیان، در مقایسه با زنان عرب در منطقۀ حجاز در اعصار بعدی بوده. در جامعۀ اشکانی، مرد فقط در صورت اثبات چهار مورد در وجود و رفتار زن، میتوانست از زن خود جدا شود: 1- نازا بودن 2- پرداختن به جادوگری 3- فساد اخلاقی 4- پنهان کردن ایام قاعدگی از شوهر. سختگیری با مرد برای اینکه نتواند هر وقت دلش خواست، زنش را طلاق دهد، جزو دیگر نقاط مثبت جامعۀ اشکانیان بود. ازدواج با خویشاوندان نزدیک در ایران قدیم، موسوم به "خوتک دس" پسندیده بود و ظاهرا دلیل آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد میدانستند. ولی این نکته معلوم و قطعی است که زرتشتیان در زمانهای بعد، ازدواج با محارم را فوقالعاده مذموم میدانستند. زنان درباری در عصر اشکانیان، در کارهای سیاسی مداخله میکردند. چنانکه "موزا" کادر فرهاد پنجم (چهاردهمین پادشاه اشکانی) با پسرش بر تخت سلطنت مینشست و همراه فرزند زمام امور کشور را در دست داشت. سکههایی که در دورۀ پادشاهی فرهاد پنجم ضرب میشد، با شمایل مادر و فرزند مشخص میگردید. البته باید گفت که ارزش اجتماعی زن در نقاط مختلف امپراتوری وسیع اشکانیان، یکسان نبود.

کلام آخر
در این صفحه ما در مورد سلسه اشکانیان صحبت کردیم . امیدوارم که مورد پسند شما قرار گرفته باشد.
منابع ما در این قسمت :
سایت عصر ایران به نشانی : www.asriran.com
مطالب سایت blogfa
سایت طرفداری به نشانی : www.tarafdari.com
عکس ها : طراحی های آقای محمد رسولی پور
mo.rasoulipour
سایت ویکی پدیا