علویان طبرستان

علویان

زیدیان در سال ۲۵۰ هجری قمری حکومت علویان را در طبرستان تأسیس کردند. حسن بن زید بن اسماعیل بن زید بن حسن بن علی ملقب به داعی کبیر بعنوان نخستین حاکم علوی در شمال ایران شناخته میشد. پس از او مهم‎ترین حاکم علوی در طبرستان، ناصر اطروش نام داشت. علویان برای حفظ قدرت خود تا پیش از قرن ۴ هجری قمری با دولت‎ طاهریان و سامانیان می جنگیدند و گاهی اوقات شکست میخوردند ولی مناطق از دست داده ی خود را بعد از گذشت مدتی پس می‎گرفتند اما آنان از قرن چهارم به بعد با حکومت آل بویه ، رو به رو شدند و در اثر همین امر، اقتدارشان را از دست دادند. از این رو علویان طبرستان نتوانستند تا قرن دهم بعنوان دولتی مستقل حکومت کنند. پیدایش حکومت علویان طبرستان، باعث شد که ساکنان مناطق شمالی ایران، اسلام بیاورند.

علویان

تاسیس حکومت علویان در طبرستان


مردم طبرستان از داعی کبیر دعوت کردند که به طبرستان برود. از این رو وی در سال ۲۵۰ق از ری به آن جا رفته و پس از بیعت گرفتن از مردم و شکست عامل طاهریان به آمل سفر کرد. جنگ و گریز در دوره ی حکومت داعی کبیر، مرسوم بود اما او توانست افراد زیادی که تا آن دوره اسلام را نپذیرفته بودند با ارسال نامه‎هایی به مردم مناطق مختلف شمال ایران، به اسلام شیعی دعوت نماید. تأکید وی در نامه‎هایش بر شعائر شیعی و تفضیل امام علی ( ع) بر دیگر صحابه، نقد شدید جبرگرایی، تشبیه و تجسیم بوده است. پس از مرگ داعی کبیر در سال۲۷۰ق، محمد بن زید( برادرش) ملقب به داعی صغیر به عنوان فرمانروای طبرستان انتخاب شد و بمدت هفده سال حکومت کرد تا این که در درگیری با سپاه سامانیان در سال ۲۸۷ق کشته شد و پس از مرگش، سرش را به بخارا و مرو و بدنش را به گرگان منتقل کردند. مدفن او، معروف به گور داعی است. سامانیان بعد از این شکست، طبرستان را به قلمرو خود درآوردند.

۱ : حسن بن زید (داعی کبیر)


علویان

حسن بن زید، معروف به "داعی کبیر"، رهبر شورش کنندگان علیه بنی عباس در منطقه طبرستان بود. او با بهره گیری از نارضایتی مردم طبرستان گیل و دیلم توانست آنان را بر ضد عباسیان متحد کند و امیر طاهری را بیرون و دولت علویان طبرستان را در سال ۲۵۰ هـ.ق تأسیس کند و به «داعی کبیر» شهرت یابد. او از نوادگان امام حسن علیه السلام و فقیهی دیندار و عالمی بزرگ در زمان خود بود. در چگونگی و زمان آمدن علویان به طبرستان محل اختلاف است، برخی این واقعه را مربوط به زمان متوکل می­ دانند.

زندگینامه

سکه علویان

حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن علی بن ابیطالب، از نوادگان امام حسن علیه السلام بود. از دوران اولیه زندگانی او اطلاعات زیادی بدست نیامد و اکثر محققین و مورخین فقط به بررسی «قیام حسن بن زید» پرداخته اند. تنها این اندازه مشخص است که او در شهر مدینه به دنیا آمد و گویا در همین شهر رشد یافت و به «بلوغ سیاسی و معرفت دینی» رسید. و از آنجا که در سده‌های یکم و دوم هجری، عباسیان بسیاری از علویان را ناچار به ترک مدینه و کوچیدن نمودند، او نیز به شهر ری کوچ نمود


علویان

قیام و حکومت داعی کبیر

زمان "مستعین" خلیفه عباسی به دنبال سرکوب یحیی بن عمر در کوفه، سادات علوی و بنی هاشم از حجاز و سوریه و عراق گروه گروه به طبرستان گریختند. مستعین بعد از پیروزی محمد بن عبدالله طاهر بر یحیی بن عمر بخش­هایی از زمین­های خود را در طبرستان به او داد، محمد بن اوس از طرف طاهریان، حکومت بر منطقه دیلم را بدست گرفت، امیر طاهری روستائیان آن منطقه را زیر فشار گذاشت و خراج و مالیات را سه برابر کرد و این موضوع موجبات شورش یکپارچه مردم را فراهم ساخت.
پس از آن که مردم طبرستان از بیداد جابر بن هارون خادم محمد بن عبداﷲ بن طاهر و سلیمان بن عبداﷲ بن طاهر و پیشکار وی محمد بن اوس بلخی بجان آمدند، دست توسل بدامن دعاة علوی که به دشمنی و خلاف با بنی عباس و عمال ایشان برخاسته بودند، دراز کردند و به همین عزم یکی از سادات مقیم رویان را که از اولاد زید بن امام حسن علیه السلام بود به قبول بیعت خواندند، اما علوی مزبور که محمد بن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمن بن القاسم بن الحسن بن زید بن حسن بن امیرالمؤمنین علی علیه السلام نام داشت، چون خود را برای این امر خطیر شایسته نمی دانست تکلیف ایشان را نپذیرفت و شوهر خواهر خویش را که حسن بن زید بود و در ری اقامت داشت لایق این مهم معرفی کرد و اهل رویان را به دعوت او هدایت نمود.
شورشیان به ریاست عبداﷲ بن وندا امیدنامه ای به حسن بن زید که او نیز از فرزندان امام حسن علیه السلام بود به ری فرستادند و او را به رویان دعوت کردند، حسن بن زید در ۲۵ رمضان سال ۲۵۰ بقصبه کلار از آبادی های سرحدی بین گیلان و طبرستان (در جلگه کلاردشت حالیه) آمد و مردم با او بیعت کردند و حسن لقب «داعی الخلق الی الحق» یا «داعی کبیر» یافت و مؤسس سلسله علویان طبرستان شد.
بدین سان نطفه قیام را توده مردم برای مبارزه با ظلم و ستم و به منظور ایجاد عدالت اسلامی و احیاء سنت پیامبر تشکیل دادند و یکی از علل موفقیت نهضت، توجه به افکار عمومی و جلب حمایت عامه بود.
حسن بن زید پس از استیلا بر رویان و چالوس و ری، جمعی از دعاة علوی را به عنوان دعوت به اطراف دیلم و طبرستان فرستاد و مردم گروه گروه به او پیوستند، از جمله عده ای از بزرگان دیلم بخدمت او درآمدند و کار حسن سخت بالا گرفت. محمد بن اوس یکی از سران سپاهی خود را به دفع حسن فرستاد و لیکن داعی به سهولت او را منهزم نمود و در ۲۳ شوال ۲۵۰ به آمل وارد شد و از آنجا حکامی بر کلار و رویان و چالوس تعیین نمود.
مدعی بزرگ حسن بن زید در مازندران امیری بود از خاندان اسپهبدان آل قارن بنام قارن بن شهریار، اما در جنگی که بین داعی از یک طرف و قارن بن شهریار و سلیمان بن عبداﷲ بن طاهر درگرفت فتح نصیب داعی شد و داعی لشکر دیگری را که محمد بن طاهر به یاری عموی خود سلیمان فرستاده بود نیز بشکست و قارن به پناه داعی آمد. حسن در فاصله رمضان ۲۵۰ تا ذی الحجه ۲۵۳ تمام طبرستان و قسمت مهم دیلم و ری را به تصرف آورد و عمال بنی عباس را از همه جا راند و علویان بر اثر پیچیدن صیت شوکت حسن بن زید از اطراف حتی از حجاز و شام و عراق به طبرستان آمدند و در این خطه مقیم شدند.
در فاصله سال ۲۵۳ تا ۲۵۵ داعی که عزم تسخیر گرگان و خراسان داشت از دو سردار ترک معتز خلیفه موسی بن بغاالکبیر و مفلح شکست خورد و ری و قزوین و ساری و آمل را از دست داد، اما سرانجام در ۲۲ رمضان سال ۲۵۵ به آمل برگشت و طرفداران پراکنده خود را گرد ساخت و گرگان را نیز فتح کرد و به تصرفات خود افزود.
حسن بن زید از سال ۲۵۰ تا انقراض دولت طاهریان همواره با آنان درگیر بود، در خلال این درگیری­ها طبرستان با­رها میان این دو رقیب دست به دست گشت تا آن که یعقوب لیث صفار بر محمد بن طاهر آخرین امیر طاهری غلبه یافت و دولت آنان را منقرض کرد. یعقوب که از گسترش نفوذ و سیطره علویان بیمناک بود، در سال ۲۶۰ سپاهی بزرگ به جنگ حسن بن زید فرستاد، حسن در این جنگ شکست خورد و آمل، ساری و گرگان بدست یعقوب افتاد اما چون سپاه یعقوب گرفتار باران سیل آسا و گِل و لای زمین شد، از ادامه تعقیب داعی کبیر دست برداشت. پس از بازگشت وی، داعی بار دیگر به یاری مردم دیلم به طبرستان رجعت نمود و در ۲۶۳ گرگان را مجدداً به تصرف درآورد و این دفعه هیبت او در دلها از سابق بیشتر شد و دولت او استحکام گرفت.
در سال ۲۶۶ پسر و جانشین اسپهبد قارن یعنی اسپهبد رستم با حکمران نیشابور احمد بن عبداﷲ خجستانی که پس از مرگ یعقوب بر آنجا استیلا یافته بود همدست شدند تا داعی را از گرگان و طبرستان برانند. اما داعی به کمک برادر رشید خود محمد بن زید اسپهبد رستم را مغلوب کرد. خجستانی نیز پس از غارت آبادی های گرگان به نیشابور برگشت.
وحشت و اضطرابی که از قیام حسن بن زید در طبرستان و بغداد به وجود آمده بود، باعث شد تا معتز خلیفه عباسی دو تن از سرداران ترک خود را با سپاهی گران به طبرستان بفرستد. آنها ری، قزوین، ساری و آمل را گرفتند و داعی کبیر چون عده کافی نداشت به چالوس گریخت و چون سپاهیان خلیفه بازگشتند، حسن بن زید در سال ۲۵۵ درست پنج سال بعد از قیام نخست به آمل بازگشت و بار دیگر طرفداران خود را گرد آورد و رهبری آنان را بدست گرفت. حسن بن زید سرانجام، در سال ۲۶۹ بیمار شد و یک سال بیمار بود تا آن که در روز دوشنبه سوم رجب سال ۲۷۰ پس از ۱۹ سال و هشت ماه امارت، وفات یافت و برادرش محمد بن زید جای او را گرفت.


۲ : محمد بن زید


محمد بن زید

محمد بن زید، برادر حسن بن زید جانشین بعدی در حکومت علویان بود. او اواخر حیات حسن، به ولایت گرگان منصوب بود. داعی کبیر در هنگام درگذشتش برای برادر بیعت گرفت. اما پس از مرگش، داماد او ابوالحسین، قیام کرد و گروهی با وی بیعت نمودند با آمدن محمد از گرگان ابوالحسین به چالوس گریخت. در دوران حکومت محمد، شمال ایران در کشاکش سه قدرت بود. از سویی عمرو بن لیث صفاری و از دیگر سو، رافع بن هرثمه و محمد بن زید و بغداد نیز از طرف دیگر سعی می‌کرد تا از اختلافات میان آنها برای خویش بهره‌مند شوند. محمد بن زید مرتب یکی را به شهری منصوب می‌کرد و دیگری را تحریک می‌نمود تا آن شهر را به زور از چنگ او درآورد. خود این افراد نیز در خصوص سیطره بر خراسان و ری طمع داشتند و بر سر تصاحب این مناطق به جنگ می‌پرداختند. رافع بن هرثمه در نهایت گریخت و کشته شد و عمرو بن لیث در خراسان به چنگ سامانیان دچار شد و بر همین اساس، طبرستان برای محمد بن زید آزاد شد. مرعشی گزارش می‌کند که در سال ۲۸۷ ه‍. ق، اسماعیل بن احمد سامانی، عمرو بن لیث را اسیر و به قتل رساند و آوازه همت و مرود محمد پس از فراغت از جوانب مختلف منتشر شد. بر این اساس عرب و عجم و روم و ند به موافقت با حکومت محمد رغبت پیدا کردند و نام نیک او شهرت یافت. جعفریان پس از بیان گزارش مرعشی، عبارات آن را گواه بر رفتار متواضعانه محمد با مردم تعبیر می‌کند. حکومت محمد از جمله حکومت‌های عادلانه علویان در ایران به‌شمار می‌رود. مورخان گزارش کرده‌اند که محمد بن زید کمک مالی به علویانی که تحت سلطه عراق و حجاز بودند می‌فرستاد و از آنان حمایت می‌کرد. پس از کشته شدن عمرو بن لیث و تسلط سامانیان بر ماوراءالنهر، سپاهی به فرمان اسماعیل بن احمد سامانی به سوی طبرستان فرستاده شد تا آن ناحیه را به تسلط سامانیان درآورد. این سپاه در سال ۲۸۷ ه‍.ق به جنگ با محمد بن زید پرداخت و در اثر همین جنگ، داعی مجروح و سپس کشته شد. پس از آن سامانیان بر ناحیه طبرستان استقرار یافتند. ابن اثیر، داعی صغیر را شخصی ادیب و دانشمند معرفی می‌کند که با مردم حسن سلوک داشته‌است.


۳ : ناصر کبیر(حسن اطروش)


ناصر کبر - حسن اطروش

در مدتی که طبرستان به تصرف اسماعیل سامانی درآمد که مذهب سنت را بدانجا بازگرداند و غرامت‌های سخاوتمندانه ای به قربانیان حکومت زیدیان بخشید. مردم رویان و کلار در حمایت از دو داعی مذکور ثابت قدم تر از نواحی دیگر بودند. در طبرستان و گرگان شور و گرمی نخستین نسبت به حکومت جدید بزودی جای خود را به حمایت مردد یا مخالفت درونی داد.
دراین هنگام یکنفر علوی که وابسته به یاران دو داعی بود با نام ابومحمد، حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی (امام سجاد) بن حسین الشهید ملقب به ناصر کبیر، ناصر اطروش، ناصر الحق، سیدنا داعی الی الحق، یکی از مردان خدا و انسانی شریف از سلاله نبوی و علوی بود دست به قیام زد. مرعشی در این زمینه می‌نویسد:
[مردمانی که] از طریق زردشتی به یُمن انفاس متبرکه او به دین محمدی نقل کردند و مذهب او اختیار کردند و هزار بار هزار آدمی تقریباً بر او جمع شدند و در سنه سبع و ثمانین ماتین[۲۸۷هجری] خروج کرد و با خلقی انبوه رو به آمل نهاد…[در جنگ با سامانیان] سید منهزم گشت و دیالم بسیار کشته شدند… سید دیگر باره [در سال ۲۹۰ هجری] روی به طبرستان نهاد… چهل شبانه روز حرب و ضرب بود، عاقبت سید مظفر گشته. سید بعد از چند ماه که در طبرستان بود،[به علت شکست مجدد از سامانیان]باز به گیلان رفت… سید ناصر مدت چهارده سال به اجتهاد و علم مشغول بود… تا وقتی که اهالی گیلان و دیلمان سید را به استخلاص طبرستان رغبت نمودند. سید متوجه طبرستان شد… و [در سال ۳۰۱ هجری] به آمل شد و به سرای حسن بن زید [داعی کبیر]نزول فرمود و با خلق طریقه انصاف و عدل پیش گرفت و گناه‌ها عفو فرمود… سید احکام پادشاهی و امر و نهی ملک را به سید حسن بن قاسم که ابن عم[پسر عمو] بود بازگذاشت و او را بر فرزندان صُلبی خود ترجیح داد.. سید پسری بود ابوالحسین احمد… و او امامی مذهب بود… حرص دنیا او را[حسن بن قاسم] از راه سلامت بگردانید… سید را گرفته و دست بسته به قلعه لارجان[لاریجان] فرستاد…[و این چنین دستمزد ناصر اطروش را داد و معرفت را به کمال رسانید]... تعدادی از سپاهیان حسن بن قاسم که این واقعه را دیدند به خانه ناصر اطروش ریخته و به غارت اموال پرداخته، اهل و عیال ناصر اطروش را با خود بردند.
برخی از سپاهیان به حسن بن قاسم اعتراض کرده و حسن بن قاسم که اوضاع را وخیم یافت، به مقابله با شورشیان پرداخت، ولی در این حین مجروح گشت و خانه نشین شد. در این هنگام لیلی بن نعمان، نماینده سید ناصر در ساری با عجله خود را به آمل رسانده و اوضاع را به دست گرفت و سید ناصر را آزاد کرد. سید مردانگی را به اتمام رسانده و حسن بن قاسم را بخشید و بعد از چندی دخترش را به عقد حسن بن قاسم درآورد و حکومت گرگان را به وی سپرد. با شرایط پیش آمده ناصر کبیر سیاست را کنار گذاشت و به طاعت و تألیف مشغول گشت. مدرسه ای بنا نهاده و به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت. ناصرالحق با عمری تلاش در راه ترویج شیعه در سال ۳۰۴ هجری دار فانی را وداع گفت و دعوت حق را لبیک نمود. پس از مرگ او، ۱۳ سال حکومت بر ناحیه طبرستان به دست سامانیان بود.


۴ : حسن ابن قاسم


سکه علویان

چون اطروش در گذشت پسرش ابوالحسین احمد حسن را از گیلان فرا خواند و حکومت را به وی سپرد. اما ابوالقاسم جعفر، برادر احمد وی را از این کار سرزنش کرد و به قصد بازگرفتن تاج و تخت پدر با قوه قهریه از آمل بیرون آمد. حسن که نام پادشاهی داعی الی الحق اختیار کرده بود، شروین باوندی و شهریار قارنوندی را به پرداخت خراج بیشتر مجبور کرد و به گرگان دست یافت. مردم طبرستان، خصوصاً از آن جهت که وی سربازان دیلمی را زیر نظارت مستقیم خود داشت دوستش می‌داشتند.
در سال ۳۰۶ هجری ابوالحسین احمد داعی را فروگذاشت و در گرگان به برادرش جعفر پیوست. جعفر داعی را شکست داد و حکومت آمل را در دست گرفت. در نتیجه دو برادر گرگان را متصرف شدند. داعی که به محمد بن شهریار قارنوندی پناهنده شده بود هم به دست وی گرفتار گردید، و محمد وی را نزد علی بن وهسودان جستانی فرستاد که در این هنگام از سوی عباسیان ولایت ری داشت.
علی داعی را به الموت فرستاد و در آنجا برادرش خسرو فیروز وی را در بند داشت. اما چون محمد بن مسافر سلاری علی را به قتل رساند خسرو فیروز داعی را از بند رها کرد. داعی هفت ماه پس از فرار با سپاهی که در گیلان بر خود فراز آورده بود به طبرستان بازگشت و احمد را نزدیک استرآباد بشکست. سپس با وی مصالحه کرد، اما جعفر به ری و از آنجا به گیلان گریخت. احمد غالباً از سوی داعی والی گرگان بود. در سال ۳۰۹ هجری لیلی بن نعمان سردار داعی (نام واقعی پدر وی شهدوست بود) که پس از تیرداذ شاه گیلها شده بود، دامغان، نیشابور و مرو را گشود، اما از سپاه سامانی شکست یافت و کشته شد.
چون سپاه شکست خورده به گرگان بازگشت گروهی از روسای گیلی و دیلمی به کشتن داعی دسیسه کردند. داعی از توطئه خبر یافت و به شتاب به گرگان آمد و پنج تن از آنها را از جمله هروسندان بن تیرداذ را که گیلها پس از مرگ داعی به پادشاهی خود برداشته بودن خائنانه به قتل آورد. این واقعه موجب نارضایی سپاه گیلی و دیلمی گردید، و سرانجام به قتل داعی بر دست مرداویج بن زیار خواهرزاده هروسندان انجامید.
حسن که به داعی صغیر شهره بود، در سال ۳۱۶ در نبردی با اسفار بن شیرویه کشته شد و پس از مرگ او، سلسله علویان طبرستان، منقرض شدند.


وضعیت مذهبی طبرستان در دوره علویان

سربازی دیلمی

چنانکه گذشت گرگان، نخستین شهرى بود که در این منطقه بدست مسلمانان فتح شد. از آنجا که گرگان به خراسان نزدیک بود و از زمان امویان در اختیار دولت اموى قرار داشت، بیشتر مردم آن ناحیه بر مذهب سنت بودند. با حضور علویان در منطقه، تشیع در جرجان نفوذ یافت و در قرن چهارم، مسجدى مختص شیعیان در جرجان وجود داشت که سهمى مؤلف کتاب تاریخ جرجان از آن یاد کرده است.
شمار علماى جرجانى تا قرن چهارم، نشانگر آن است که این شهر از مراکز مهم علمى ایران پس از شهرهایى مانند نیشابور، بخارا، اصفهان و رى بوده است. سنیان این دیار چندین گروه بودند. از نظر فقهى برخى شافعى و حنفى و از نظر اعتقادى برخى اهل حدیث و کسانى دیگر کرامى و نجارى و معتزلى بودند.
اما در آمل و سارى، تشیع رواجى کامل داشت. دلیل آن نفوذ علویان زیدى مذهب بود که سالها در این دیار حکمرانى کردند و مردم را با عقاید و فقه شیعه آشنا مى‌کردند. زیدیان در مباحث اعتقادى پیرو معتزله بودند. به هر روى سنیان نیز در طبرستان نفوذى داشتند، به ویژه که در دوره سامانى سخت از عقیده سنى تبلیغ مى‌شد.
یکى از علماى برجسته اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجرى، محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰) است. وى چندین کتاب تألیف کرد که از میان آنها، کتاب تاریخ الامم و الرسل و الملوک ـ معروف به تاریخ طبرى ـ و کتاب تفسیر او با عنوان جامع البیان فى تفسیر القرآن شهرت جهانگیر بدست آورد. او از کودکى به بغداد رفت و در آنجا با مذهب سنى انس گرفت و بر اساس همان مذهب، آثارش را نگاشت. وى در دانش فقه نیز مهارت کافى بدست آورد و مذهبى فقهى با نام مذهب جریریه بنیاد نهاد که تا یک صد سال بعد، پیروانى داشت. طبرى در اواخر عمر خود، به تشیع نزدیک شد و کتابى درباره درستى حدیث غدیر تألیف کرد.
یکى از ادباى معروف دنیاى اسلام در قرن چهارم، ابوبکر خوارزمى است که فرزند خواهر طبرى بوده و مذهب تشیع امامی داشت. نامه‌هاى ادبى فراوانى از این ادیب برجسته بر جاى مانده که تحت عنوان رسائل خوارزمى چاپ شده است.
به جز زیدیان، شیعیان امامى نیز در جرجان و آمل و سارى زندگى مى ‌کردند. ابوالحسین احمد، فرزند ناصر اطروش، امامى مذهب بود و ضمن اشعارى، به عقیده زیدیه حمله کرد. بعدها، به همان اندازه که از نفوذ زیدیان در طبرستان کاسته مى ‌شد بر پیروان عقیده امامى افزوده مى‌شد. در نواحى غربى گیلان، سنى مذهبان حنبلى زندگى مى‌کردند که اسلام آنها از ناحیه علویان نبود بلکه مبلغانى از آذربایجان یا به طور مستقیم از نواحى عراق بدان ناحیه آمده بودند.
نفوذ مذهبى علویان در جنوب طبرستان تا رویان و از آنجا تا قصران و شمیرانات، تهران فعلى و شهر رى ـ که مهم‌ترین شهر این منطقه بوده ـ مى‌رسیده است. بارها رى بدست علویان افتاد. همچنان که شمار زیادى از سادات در این شهر زندگى مى ‌کردند. شهر رى، یکى از مراکز اصلى تمدنى ایرانى قبل و بعد از اسلام بوده است. اهمیت جغرافیایى شهر رى از آن روى بود که حکم چهار راهى را میان خراسان، جبال و طبرستان و گیلان داشت.

علویان

کلام آخر

ما در این وبلاگ در مورد حکومت علویان طبرستان صحبت کردیم . امیدوارم که مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

منابع ما :
سایت سرپوش به نشانی : sarpoosh
سایت wiki.ahlolbait
سایت ویکی پدیا