افشاریه

افشاریه

زمان حکومت سلسله افشاریه در ایران از سال های ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ هجری قمری بود که عاقبت، فتحعلی شاه قاجار، آنرا نابود کرد. نادرشاه افشار، این سلسله را بعد از نابودی صفوی و حمله افغان ها به ایران به وجود آورد. فتنه های زیادی در اثر شکست سلسله صفوی و سست شدن آن اتفاق افتاده در اساس قدرت دویست و پنجاه ساله آن در ایران رخ داد .کشور ایران هنگامی که نادرشاه، سلسله افشاریه را به وجود آورد با دگرگونی های زیادی مواجه شد.

یکی از مهمترین و با اقتدار ترین حکومت های ایرانی که افتخارات زیادی را برای ایران در طی این مدت کوتاه کسب کرد؛ سلسله افشاریان نام داشت. طبق روایت های گوناگون، طول عمر این سلسله به صورت دقیق معین نشده است اما این مدت، مطابق گفته ی بیشتر تاریخ نویسان به ۶۰ سال می رسد. در زمان حکومت نادرشاه، سلسله افشاریه روی کار آمد و پایان این سلسله مصادف با مرگ شاهرخ شاه توسط محمدخان قاجار بود. در این سلسله بزرگ، تنها ۴ پادشاه به نام های نادرشاه افشار ، علی قلی خان( عادل شاه) ، ابراهیم افشار ، شاهرخ میرزا حکمرانی نمودند.

با قدرت ترین دوره این سلسله به زمان حکومت نادرشاه افشار بازمی گردد که کل ایران را با اتکا بر قدرت نظامی خود در اختیار داشت.

۱ : نادرشاه افشار


نادرشاه

نادر شاه افشار موسس سلسله افشاریه، اصفهان را از محاصره افغان‌ها درآورد و آن را به صفویه بازگرداند؛ اما چون لیاقت شاه صفوی را در حفظ ایران کارآمد ندید، با رضایت بزرگان خود بر تخت شاهی ایران تکیه زد. در دوران نادر، ایران درگیر شورش‌های داخلی شد و همسایگان ایران نیز در ابتدای کار وی تلاش کردند تا برخی شهرهای مرزی ایران را صاحب شوند؛ اما نادر آن‌ها را شکست داد. نادر در عصر پادشاهی خود چندین بار با حکومت عثمانی وارد جنگ شد؛ اما شورش‌های داخلی ایران اجازه تمرکز به او نمی‌داد که کار را یکسره کند. سرانجام نادر شاه در طی سه جنگ بر آن‌ها مسلط شد. بیشتر دوره پادشاهی نادر در جنگ گذشت. او با تصرف دهلی، ثروت سرشار هند را به ایران انتقال داد؛ اما نتوانست این ثروت را در راه آبادانی ایران به کار ببرد. وی پس از جنگ‌های بسیار به اطرافیان خود بدگمان شد و آن‌ها را کور کرد و از بین برد. نادر سیاست این را نداشت که برای خود جانشینی تربیت کند. او به‌دلیل خودشیفتگی، در پایان عمر به اطرافیان خود و مردم بسیار سخت‌گیری کرد و هر جا اعتراضی علیه او شکل گرفت، هجوم آورد و به قتل عام مردم پرداخت.دو دوره زندگی نادر شاه افشار، قضاوت در باره شخصیت وی را سخت می‌کند؛ زیرا وی شخصیتی سهل و ممتنع داشته است. نادر شاه در دوره اول پادشاهی خود با تمام وجود از ایران و مردم کشورش پاس‌داری کرد. نبوغ نظامی او سبب شد که ایران را از چنگ دشمنان بیرون آورد و بر بغداد پایتخت عثمانی و شبه قاره هند حاکم کند. سپس در پنج سال پایانی عمرش به‌دلیل گرفتار شدن به بیماری سوء ظن و بدبینی، همه آنچه که برای مردم و کشورش انجام داده بود را در اثر بی‌تدبیری از دست بدهد.

چو خورشید سعادت نمایان شود     ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم       دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر دست یزدان دهد رونقم     به اسکندریه زنم بیرقم

زندگینامه نادرشاه

نادرشاه

از ابتدای زندگی نادرشاه افشار اطلاعات زیادی در دست نیست. برخی از مورخان دوره نادر شاه که از نوجوانی شاه گفته‌اند، شرح حال او را با افسانه ترکیب کرده‌اند. برخی از آن‌ها گفته‌اند نادر در ۱۰ سالگی اسب‌سواری می‌دانست و به شکار شیر و گراز می‌رفت و وقتی با کودکان دیگر بازی می‌کرد، همیشه در نقش سردار یا شاه در می‌آمد. طبق منابع تاریخی پدر نادر شاه شغل قابل اعتنایی نداشته و در دربار نیز نبوده است. مورخان پدر نادر را مردی ساده می‌دانند که به شغل چوپانی مشغول بوده است. مشخص نیست که نادر تا پیش از راه یافتن به مدارج رشد به چه کاری مشغول بوده و از ابتدای نوجوانی او اطلاعاتی در دست نیست. آنچه مشخص است نادر زندگی اخلاف خود را دنبال نکرده است و به خدمت باباعلی بیگ کوسه، رئیس ایل افشار و حاکم ابیورد از شهرهای خراسان در آمد. او به‌دلیل رشادتی که داشت توانست در دربار باباعلی بیگ به مقام نگهبانی نصوب شود و با دختر حاکم ازدواج کند و به مقام «تفنگچی آقاسی‌گری» برسد. نادر رشادت زیادی از خود نشان می‌داد و هر روز به مقام بالاتری می‌رسید. زمانی که ترکمن‌ها و ازبکان به مرزهای شرقی ایران حمله می‌کردند، نادر به آن‌ها حمله می‌برد و آن‌ها را در هم می‌شکست و از مرزهای ایران بیرون می‌راند. پس از مرگ باباعلی بیگ، نادر جای او را گرفت. تا این زمان آوازه دلاوری‌های نادر در خراسان پیچیده بود و کسی در ابیورد و کلات جرات مخالفت با جانشینی او را نداشت. در این زمان، تهماسب قلی خان جلایر دوست و یار وفادار نادر به او پیوست و نادر را یاری بسیار داد. نادر قدرت خود را توسعه داد؛ اما خراسان در آن زمان یک سرزمین یکدست نبود که نادر بتواند بر آن سلطه پیدا کند. در همین زمان بود که ملک محمود سیستانی، حاکم تون، دایره نفوذ خود را بسط داد و با توجه به اختلالی که در کار مملکت و هسته مرکزی دولت صفویه می‌دید به شهر مشهد دست دراز کرد. او از نادر کمک خواست و نادر پذیرفت؛ اما از سوی دیگر شاه تهماسب سوم صفوی نماینده خود را به نزد نادر فرستاد و از او تقاضا کرد برای مقابله با ملک محمود سیستانی به او کمک کند. نادر پذیرفت که در رکاب شاه صفوی باشد. نادر با همراهی سپاه شاه صفوی در مقابل ملک محمود ایستاد و او را شکست داد و توانست خراسان را به تصرف خود درآورد و پسرش رضاقلی میرزا را به‌عنوان حاکم خراسان انتخاب کرد و راهی اصفهان شد.

تهماسب قلی خان

پس از فتح خراسان، نادر لقب تهماسب‌قلی خان را از شاه گرفت و به اصفهان حمله کرد و در سه جنگ مهماندوست، سر دره خوار و مورچه‌خورت افغان‌ها را شکست داد و شاه تهماسب را به تخت اجدادی خود بازگرداند. شاه تهماسب اداره ارتش را به نادر داد و دو خواهرش را به عقد نادر و فرزند او رضاقلی میرزا درآورد. نادر برای مقابله با عثمانی تلاش زیادی کرد، اما هر بار با شورش‌های داخلی مواجهه می‌شد و به ناچار کار مقابله با عثمانی‌ها نیمه‌تمام می‌ماند. وقتی برای مقابله با محاصره خراسان برای جنگ با هرات رفته بود، شاه تهماسب به جنگ عثمانی رفت و شکست خورد. نادر که از سیاست نابخردانه او سخت ناراحت بود، وقتی نادر هرات را تصرف کرد به اصفهان بازگشت و در محل هزار جریب جشنی برای پیروزی ترتیب داد و شاه تهماسب را دعوت کرد تا از ارتش سان ببیند. بعد از آن مجلس میگساری ترتیب داد و شاه در خوردن شراب، افراط کرد مدهوش شد. نادر از فرصت استفاده کرد و به بزرگان حاضر در مجلس گوشزد کرد که چنین فردی لیاقت شاهی بر ایران را ندارد. بزرگان پذیرفتند و شاه تهماسب را از حکومت خلع کردند و فرزند هشت ماهه تهماسب با نام شاه عباس سوم صفوی را به‌جای او گذاشتند و نادر نائب‌السلطنه او اعلام شد.نادر در دوران پادشاهی‌اش حملاتی به عثمانی، هند، روسیه، بخارا و ماوراءالنهر داشت و این سرزمین‌ها را به زیر سلطه خود درآورد وتوانست بین‌النهرین را به‌طور کامل از سلطه عثمانی بیرون آورده و ضمیمه قلمرو خود کند.

جنگ های نادر شاه افشار

نادرشاه

جنگ با افغان ها

نادر شاه بعد از فتح خراسان و شکست ملک محمود سیستانی اولین اقدامی که انجام داد فتح اصفهان بود. وی در سه جنگ مهماندوست، سردره خوار و مورچه‌خورت افغان‌هار شکست داد و پایتخت ایران را پس گرفت.

جنگ با عثمانی ها

خبر فتوحات نادر شاه در خراسان و اصفهان به گوش ابراهیم‌پاشا صدراعظم عثمانی رسید و او را وادرا کرد به ایران اعلان جنگ کند. او ارتش نیرومندی با ۱۰۰هزار نفر فراهم کرد تا در مقابل ارتش نادر ایستادگی کنند. نادر سپاه عثمانی را عقب راند و در خواجه مرجان با نیروهای عثمانی جنگید و آن‌ها را شکست داد.

فتح هرات

در همین زمان به نادر شاه خبر رسید که مشهد در محاصره حاکم هرات قرار گرفته است و نادر مجبور شد جنگ با عثمانی را رها کرده و به خراسان برود. او در جنگ با نیروهای هرات آن‌ها را عقب راند. محاصره هرات ۱۰ ماه طول کشید و سرانجام در سال ۱۱۴۴ هجری قمری هرات تسخیر شد.

جنگ دوم با عثمانی ها

نادر شاه پس از جایگزینی شاه عباس سوم به‌جای شاه تهماسب به عثمانی حمله کرد و توانست پیش روی کند؛ اما با طوفان شنی که به‌سمت سپاه ایران وزیدن گرفت کنار کشید و با تجدید قوا بعد از دو ماه به عثمانی حمله کرد و نیروهای آن‌ها را در هم شکست و بیش از نیمی از شهرهای عثمانی را به تصرف ایران درآورد؛ اما با شکل‌گیری شورش محمد خان بلوچ مجبور شد میدان جنگ را رها کند و به جنوب ایران برود. ایران و عثمانی برای مدتی دست از جنگ کشیدند و تلاش کردند صلح را برقرار کنند. استرداد بین نیروهای طرفین انجام گرفت و نادر شاه از مردم ایران خواست تا سب خلفای راشدین را نگویند. نادر شاه از طرف عثمانی خواست مذهب جعفری را قبول کنند که نپذیرفتند.

جنگ سوم با عثمانی ها

نادرشاه

در این زمان ترک‌های لزگی در مرزهای غربی شورش کردند و نادر شاه به بهانه سرکوب شورش آن‌ها راهی مرزهای عثمانی شد. نادر شاه پنج شهر مهم بین‌النهرین را به تصرف خود درآورد و به سنندج رفت و آنجا را تصرف کرد و سپس به شاه عثمانی پیغام داد بغداد را تسلیم او کند. نادر در چند قدمی فتح بغداد بود که به او خبر رسید سام میرزای صفوی و صفی میرزا در ایران شورش کرده‌اند. نادر شاه برای بار سوم جنگ با عثمانی را رها کرد و به ایران بازگشت. شاه عثمانی درخواست صلح به نادر داد و نادر به ناچار پذیرفت. نادر شاه به ایران بازگشت و شورش‌ها را فرو نشاند. بعد از مدتی خبر به او رسید که آراکلی خان حاکم تفلیس بر علیه عثمانی حرکاتی کرده و توانسته قوای عثمانی را در هم شکند. نادر خواست او را همراهی کند که سرمای سخت اجازه نداد. قوای عثمانی در مدتی که سرما غلبه کرد توانست نیروهای خود را سر و سامان دهد. جنگ سختی در گرفت و سرانجام سپاه نادر شاه بر عثمانی غلبه کرد و فتح بزرگ نصیب ایران شد. سلطان عثمانی درخواست صلح داد و عهدنامه ذهاب بین ایران و عثمانی نوشته شد.

جنگ با هند و تصرف دهلی

قندهار را تصرف کند. سپس به دهلی پایتخت هند حمله کرد و محمد شاه را در جنگ کرنال شکست داد و بر این کشور سلطه یافت و ثروت این کشور بویژه سنگ‌های قیمتی و الماس کوه نور را به ایران آورد و شهری به نام خود با عنوان «نادر آباد» در این شهر بنا کرد؛ اما نتوانست از آن برای آبادانی و سازندگی ایران استفاده کند.

جنگ با روسیه

نادر

جنگ‌های نادری در داغستان به معنی نبردهایی است که سپاه ایران در زمان پادشاهی نادرشاه افشار در شمال قفقاز انجام داد. این جنگ‌ها بین امپراتوری افشار و لزگی‌ها و سایر اقوام ساکن شمال قفقاز روی داد و در نهایت با پیروزی ایران، داغستان به ایران ضمیمه شد. در این نبردها ایران افشاری دربرابر لزگی‌ها و هزاران نفر از قبایل شمال قفقازی به‌طور متناوب در دهه ۱۷۳۰ میلادی در خلال نخستین عملیات نظامی نادرشاه در قفقاز شروع شد و تا زمان قتل وی در سال ۱۷۴۷ با درگیری‌ها و حملات جزئی ادامه یافت. زمین بسیار سخت قفقاز شمالی، کار تسخیر مناطق لزگی‌ها را به یک چالش بسیار سخت تبدیل کرده بود. با این وجود نادرشاه تعداد زیادی از قلعه‌های داغستانی‌ها را تصرف کرد و آنان را در آستانهٔ شکست قرار داد.

مرگ نادر شاه افشار

نادر شاه اقدامات زیادی برای ایجاد نظم و آرامش در کشور انجام داد. او با تلاش‌های شبانه‌روزی برای حفظ غرور ملی و حفظ آبروی ایران، دمی راحت ننشست تا دست دشمنان خارجی را از ایران قطع کرد. در راه بازگشت نادر شاه از مازندران، او در میان جنگل‌های سواد کوه هدف حمله قرار گرفت و دچار سوءظن شد. او به پسرش رضاقلی میراز مشکوک شد. این سوءظن او را رها نکرد و در اولین اقدام، دستور داد پسرش رضاقلی میرزا را کور کنند. پس از این، نادر هر کسی را که کوچک‌ترین اعتراضی علیه او می‌کرد، از دم تیغ می‌گذراند. او به تمام اطرافیان خود بدبین شده بود و با کوچک‌ترین شکی آن‌ها را کور می‌کرد یا می‌کشت. مورخان درباره این رفتارهای نادرشاه نظرات مختلفی داده‌اند. برخی بدبینی مفرط او را دلیل بر این رفتارها می‌دانند و برخی دیگر ثروت سرشار نادر شاه را سبب سرمستی، حرص و زایل شدن عقل وی قلمداد کرده‌اند. دو سال آخر عمر نادر شاه جزو بدترین سال‌های حکومت او بود. نادر شاه به مرحله‌ای از بدبینی رسیده بود که مردمی را یک روز برای آرامش آن‌ها هر کاری می‌کرد، به‌راحتی از دم تیغ می‌گذراند.به نادر شاه خبر رسید که کردهای خبوشان علیه او دست به شورش زده‌اند. نادر شاه ابتدا تردید داشت با آن‌ها روبه‌رو شود و تصمیم گرفت به کلات فرار کند؛ اما مشاورانش او را منع کردند. پس تصمیم گرفت به مقابله با آن‌ها بپردازد؛ اما در توطئه‌ای، برخی سران ایل افشار با هم هماهنگ شدند و نادر را در خبوشان به قتل رساندند تا خود و اطرافیان نادر و مردم عادی را از سایه ترس او نجات دهند. به این ترتیب زندگی او پایان یافت.

آرامگاه نادرشاه

نادرشاه

آرامگاه نادر شاه افشار در مشهد به فاصله کمی از حرم امام رضا قرار دارد. نادر ابتدا مشهد را پایتخت خود انتخاب کرد و مقبره خود را در آن ساخت. وقتی در سال ۱۱۴۸ هجری قمری پادشاه رسمی ایران شد، با بازگشت از هند تصیم گرفت مقبره دیگری برای خود بسازد. دستور داد سنگ مرمر بزرگی از آذربایجان به خراسان ببرند که وزن زیادی داشت و حمل و نقل آن بسیار هزینه‌بر بود. او قصد داشت از این سنگ‌ها برای بنای مقبره خود استفاده کند.

رضاقلی میرزا

رضاقلی میرزا

رضاقلی میرزا (۱۵ آوریل ۱۷۱۹ – ۱۷۴۷) فرزند ارشد نادرشاه، پادشاه ایران افشاری، بود. پس از تاج‌گذاری پدرش در ۱۷۳۶، رضاقلی در ۱۷ سالگی به‌عنوان فرماندار ایالت مهم خراسان منصوب شد. او طی دوران فرمانداری با چیرگی بر خان‌های سرکش و مبارزاتش تا بخارا به‌منظور پایان دادن به دشمنان پدرش یعنی خانات بخارا، از خود شجاعت نشان داد. نادرشاه پیش از لشکرکشی به سمت هند، رضاقلی را به سمت نایب‌السلطنه ایران منصوب کرد. رضاقلی به‌عنوان نایب‌السلطنه، دوران آرامش و صلح را از آسیب در امان نگه داشت، اما ظالم بود و مالیات می‌گرفت و مردم را به‌اتهام جنایات ناچیز اعدام می‌کرد. او دو مدعی تاج و تخت یعنی تهماسب دوم و عباس سوم را به قتل رساند که با این کار در میان مردم غوغا به پا کرد.
سپس رضاقلی به‌عنوان فرمانده در لشکر پدرش مشغول به خدمت شد، اما رابطهٔ این دو که زمانی سرشار از محبت بود، به‌تدریح بد شد. رضاقلی که مدام از سوی نادر تحقیر می‌شد، از پدرش انتقاد کرد و نادر نسبت به پسرش بی‌اعتمادتر شد. در سال ۱۷۴۲ نادر مورد سو قصد قرار گرفت. او به رضاقلی مشکوک بود که پشت این ترور بوده و به این ترتیب او را نابینا کرد، اما پس از انجام این کار، از اقدام خود پشیمان شد و از پسرش طلب بخشش کرد. رضاقلی تا سال ۱۷۴۷ در قلعه کلات بود تا اینکه توسط پسر عموی خود و مدعی تاج و تخت، یعنی عادل‌شاه کشته شد. رضاقلی در هنگام زندگی مورد ارزیابی مثبت معاصران خود قرار گرفت. او را حاکمی عادل توصیف کردند، حتی اگر مرتکب ظلم شده باشد. کور شدن او تأثیر زیادی بر پدرش و قلمروش گذاشت. نادرشاه دچار یک فروپاشی روانی شد و به مردی رنجیده و پوچ‌گرا تبدیل گردید و به‌دلیل خودکامگی با شورش‌های بسیاری در سراسر پادشاهی روبه‌رو شد. تاریخ‌نگاران امروزی حدس می‌زنند که رضاقلی بر اساس توانایی‌هایش در تجارت و جنگ، می‌توانست حکمران خوبی برای ایران شود.

نصرالله میرزا افشار

نصرالله میرزا

نصرالله میرزا افشار یا مرتضی‌قلی میرزا افشار (زاده: ۱۱۰۳ ه‍.خ) شاهزادهٔ ایرانی دومین پسر نادرشاه افشار بود. نام وی بعد نقش وی در پیروزی در نبرد کرنال از مرتضی‌قلی به نصرالله تغییر یافت. او در این نبرد خود را به عنوان یک رهبر نظامی مستعد نشان داد و فرماندهی بخشی از ارتش ایران را به عهده داشت، که منجر به شکست قوای سعادت خان در این نبرد شد.

۲ : عادل شاه افشار


عادل شاه افشار

عادل‌شاه' افشار یا علیشاه، با نام اصلی علیقلی‌خان، دومین پادشاه حکومت افشاریان ایران و برادرزاده نادرشاه افشار بود. او به مدت یک سال پادشاهی کرد، زمانی که به قدرت رسید ۲۴ ساله بود. علیقلی‌خان تمام فرزندان نادر که در دست وی اسیر بودند، از جمله رضاقلی میرزا و نصرالله میرزا و حتی کودک چهار ساله نادر به نام محمود خان را هم کشت و تمامی زنانش را به قتل رساند و تنها شاهرخ میرزا، فرزند رضاقلی نوه نادر شاه که در آن زمان چهارده ساله بود را مخفیانه زنده نگاه داشت ولی خبر قتل او را منتشر کرد به منظور اینکه هر وقت مردم ایران پادشاهی او را قبول کردند شاهرخ میرزا را معدوم سازد و اگر قبول نکردند به وسیله وی که از دودمان صفویه و افشار بود سلطنت را در دست داشته باشد و خود زمام امور را به دست بگیرد.او در ۲۷ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ هجری در مشهد بر تخت سلطنت نشست و از آن پس لقب‌های «علی‌شاه» و «عادل‌شاه» را برای خود برگزید. عادل‌شاه افشار توانست به مدت یک سال حکومت کند. در مدت حکومت خود آغا محمد خان قاجار را نیز اخته کرد. عادل‌شاه بر قلمرویی بسیار کوچک‌تر از قلمرو نادرشاه حکومت کرد. حکومت او تنها در شرق ایران برقرار شد و سپس تلاش کرد تا بر غرب ایران نیز تسلط یابد. او موفق به این کار نشد و به‌زودی توسط برادرش ابراهیم‌شاه افشار که حکومت خود را در غرب ایران مستقر کرده بود و خود را شاه اعلام کرده بود، خلع شد.

۳ : ابراهیم شاه افشار


ابراهیم شاه

ابراهیم شاه سومین پادشاه دودمان افشاریان ایران، برادر عادل شاه افشار و برادرزادهٔ نادر شاه افشار بود. نخست «محمدعلی بیگ» نام داشت ولی پس از کشته شدن پدرش ابراهیم خان ظهیرالدوله افشار نام و لقب پدر از سوی نادر شاه به او داده شد.
در هنگام قتل نادر شاه، ابراهیم خان در تبریز حکومت می‌کرد و در همین حین بین دو طایفهٔ قاجار جنگ درگرفت، محمدحسن خان قاجار بر دشمنانش پیروز شد و عادل‌شاه با تصور این که محمدحسن خان یاغی و شورشی است از برادر خود در تبریز برای حمله به خان قاجار کمک خواست و ابراهیم خان که مدت‌ها خیال حکومت در سر داشت بهترین زمان برای جمع‌آوری لشکر و قشون برایش آماده شد؛ عادل شاه و ابراهیم خان بر اساس قرار قبلی در قوچان باید به هم می‌پیوستند و در زمانی که ابراهیم خان برادر خویش را دید دستور جنگ را صادر کرد و خیلی سریع قشون برادر خویش را نابود کرد. سپس به تهران رفت و اعلام حکومت کرد. در همین حین شاهرخ با کمک محمدحسن خان در مشهد ادعای سلطنت نمود و برای نابودی سپاه ابراهیم شاه در تهران به محمدحسن خان دستور جمع‌آوری سپاهی بزرگ داد و بعد از شش ماه شاهرخ به تهران رسید اما به علت این که ابراهیم شاه به سپاه خود نمی‌رسید و توجهی به آن‌ها نداشت سپاه او در تهران به راحتی تسلیم شاهرخ شدند، با این چنین شرایطی ابراهیم شاه با تعداد صد افغان به قم حمله کرد و مردم قم را غارت نمود و افراد زیادی را به قتل رساند اما به دلیل سنگین شدن بارها لشکر به آرامی حرکت می‌کرد و محمدحسن خان به ابراهیم شاه رسید و با حکم شاهرخ افشار، ابراهیم شاه را کشتند.

۴ :‌شاهرخ شاه افشار


شاهرخ شاه

شاهرُخ‌میرزا یا شاهرخ‌شاه (۱۷۳۴ – ۱۷۹۶ میلادی) چهارمین پادشاه از دودمان افشاریه بود که از ۱۷۴۸ تا ۱۷۴۹ میلادی حکومت کرد. او پس از آن، از ۱۷۵۰ تا ۱۷۹۶ فقط حاکم خراسان بود. شاهرخ بزرگ‌ترین فرزند رضاقلی میرزا، ولیعهد نادرشاه، و نوهٔ دختری شاه سلطان حسین بود.
احمدشاه ابدالی که مرد مدبری بود، بعد از تحکیم پایه‌های سلطنتش عزم تسخیر هند را کرد؛ چون شهرهای مهم سیستان تحت سلطه مغولیه هند بود. وی آن شهرها از جمله کابل را تا دهلی فتح کرد. بعد از آن متوجه خراسان (یکی دیگر از ایالت‌های فلات ایران) شد و شهرهای مهم خراسان، از جمله هرات، مرو و بلخ را که در سیستان (یکی دیگر از ایالت‌های فلات ایران) پایه‌گذاری کرده بود، ضمیمه کشورش ساخت. او نیشابور را نیز اشغال کرد، اما به دلیل احترامی که به نادر افشار داشت، آن را به پسر نادرشاه واگذار کرد. پس از کشته‌شدن نادرشاه در ۱۷۴۷، عادل‌شاه، برادرزادهٔ نادر، به تخت پادشاهی نشست. وی تمام فرزندان و بازماندگان نادر، به استثنای شاهرخ، را کشت. علت در گذشتن از شاهرخ زیبایی بی نظیر او بود که دختر عادل را عاشق او کرده و تهدید به خودکشی در صورت قتل شاهرخ کرده بود. عادل‌شاه یک سال حکومت کرد تا اینکه برادرش ابراهیم شاه او را کنار زد. ابراهیم‌شاه نیز برکنار شد و شاهرخ جوان جای او را گرفت ولی او چندان خوش‌اقبال نبود چرا که پس از مدتی کوتاه به خاطر شورشی در مشهد دستگیر و نابینا شد ولی دوباره نجات یافت و با حالت کوری تا آغاز حکومت آقامحمدخان قاجار به حکومت محدود و ظاهری خود در مشهد ادامه داد. در سال ۱۱۶۳ ه‍.ق سپاه ۵۰ هزار نفری افشاریه در جنگ کهیز از سپاهیان تحت امر علی‌مردان خان چهارلنگ که از سرداران نادرشاه بود شکست خوردند و اصفهان به دست بختیاری‌ها افتاد. در سال بعد نیز نیروهای ۱۲ هزار نفری افشاریه در منطقهٔ کامفیروز فارس از بختیاری‌ها به فرماندهی علی‌مردان خان شکست خوردند و فارس و بندرها خلیج فارس نیز به تصرف بختیاری‌ها درآمد و مناطق تحت تسلط افشاریان به خراسان محدود شد. وی سرانجام به خاطر شکنجه‌های آقامحمدخان که برای فاش کردن جواهرات نادری صورت گرفت، در مسیر تبعید به تهران در دامغان درگذشت.

نصرالله میرزا دوم


نادر میرزا افشار

نادر میرزا

شاهزاده محمدنادر سلطان میرزا ( زاده ؟ - درگذشته ۱۲ آوریل ۱۸۰۳)، فرزند شاهرخ‌شاه افشار، نوه رضاقلی افشار و نتیجه نادرشاه افشار بود.او در جریان دستگیری، شکنجه و مرگ پدرش در زمان آقامحمدخان قاجار، به افغانستان گریخت و تا زمانی که شاه قاجار زنده بود به ایران بازنگشت. در اوایل سلطنت فتحعلی‌شاه، که اوضاع ایران آشفته بود، نادر میرزا به خراسان آمد و سپاهیانی گردآوری کرد و به انتقام خون پدر آماده پیکار شد. ضعف حکومت مرکزی به نادر میرزا فرصت داد تا با استقلال در خراسان حکومت کند. از آنجایی که وی سر سازگاری با حکومت قاجار را داشت، عباس میرزا برادر خود را به عنوان گروگان به تهران فرستاد، اما بزرگان خراسان مانع اتحاد بین قاجارها و نادر میرزا شدند. فتحعلی‌شاه سپاهی به سرداری داماد خود به خراسان فرستاد. این سردار مشهد را در محاصره گرفت و کار را بر اهالی تنگ کرد. با وساطت سید محمدمهدی خراسانی، یکی از روحانیون بزرگ مشهد، سپاه شاه دست از محاصره برداشت و با شرطی که اهالی شهر نادر میرزا را دستگیر کنند، به دامغان عقب‌نشینی کرد. شرط دستگیری نادر میرزا توسط اهالی شهر عملی نشد و محاصره تجدید گردید. نادر میرزا تصمیم گرفت در برابر دشمن مقاومت کند. از این رو، به روایت گرانت واتسن، برای اینکه از عهده مخارج قشون و حراست شهر برآید، به صحن علی بن موسی الرضا رفت، ضریح را عقب زد و طلاهای گنبد را برداشت. این اقدام موجب عصیان مردم متعصب و درگیری آنها با سربازان نادر میرزا شد. نادر میرزا، روز بعد از حمله به بارگاه امام، با خشونت وارد خانه سید محمدمهدی خراسانی ملقب به شهید رابع شد و او را که در حال نماز خواندن بود با تبرزین جنگی خود نقش بر زمین کرد. اعمال نادر میرزا باعث شد که مردم دروازه شهر را به روی سپاهیان شاه بگشایند. نادر میرزا از راه آب عمومی فرار کرد اما در چهار فرسنگی مشهد دستگیرش کردند و با دست و پای زنجیر کشیده شده، نزد فتحعلی‌شاه به تهران فرستادند. شاه فرمان داد زبانش را از دهانش بکنند و دست‌های او را قطع و کورش کنند.

سرباز افشار

کلام آخر

ما در این وبلاگ در مورد سلسله افشاریه صحبت کردیم. امیدوارم که مورد پسند شما قرار گرفته باشد.

منابع :
سایت ویکی پدیا
سایت کجارو به نشانی : kojoro